< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای عالم بودن و عالم نبودن حق تعالی به اشیاء

ابن سینا درعلم الهی به ماعدا را صورمرتسم در ذات الهی می داند. برای توضیح بشتر ورشن تر شدن مساله علم الهی به ماعدا می پردازیم به بیان کلام فلاسفه که می گویند: حق تعالی علم به غیر ندارد ودرجای دیگر می گویند خداوند تعالی عالم به جمیع موجودات است.

بیان ابن رشد درکتاب "جامع الفلسفه": مبادی مفارق یا عقول: اولا وجود دارد؛ ثانیا منتهی می شوند به واجب تعالی؛ وثالثا عاقل ذات شان اند.

سوال: آیا مبادی مقارق چیز خارج از خود شان را تعقل می کنند یا خیر؟

جواب: درکتاب نفس بیان شد که نفس انسانی اول عقل بالقوه است وبا کسب بدیهات عقل بالملکه می شود، وقتی که علاوه بر بدیهیات نظریات را هم کسب کند ولی مشغول مطالعه نباشد عقل بالفعل است وزماینکه مشغول مطالعه معقولات هم باشد عقل بالمستقاد است. پس تا نفس معقولی را کسب نکند عقل بالقوه است وزمانی عقل بالفعل می شود که معقولات بدیهی ونظری را کسب کند یعنی وقتی به نفس می توانیم بگوییم عاقل که معقولی داشته باشد. بنابراین معقول کمال عاقل وصورت اوست. باتوجه به این مطلب اگر مبادی مفارق چیز خارج از ذات شان را تقعل کنند بواسطه ی آن چیز کامل می شود پس باید آن چیز مقدم بر وجود مبادی وسبب وجود مبادی بماهو عاقل می شود هرچند سبب وجود مبادی بماهو موجود نمی شود.

باتوجه به اینکه معقول کمال عاقل وصورت آن است مبادی مفارق یا عقول نمی تواند معلول شان را تصور کنند والا لازم می آید که معلول عقول علت عقول باشند واشرف بواسطه اخس یا اقل شرفا کامل می شود که باطل است.

حال که مبادی مفارق یا عقول نمی توانند معلول شان را تصور کنند علت مبادی مفارق یعنی حق تعالی به طریق اولی نمی تواند معلولش را تعقل کند والا لازم می آید که اشرف بواسطه ی اخس کامل شود.ودرگذشته هم بیان شد که حق تعالی ذاتش را تصور می کند نه غیر ذاتش را ودراین جهت تفاوتی بین حق تعالی وسایر مبادی عالیه نیست. پس تمام مبادی عالیه ذات شان را تعقل می کنند وغیر ذات شان را تعقل نمی کنند بنابراین تمام مبادی عالیه یا مفارقات درمقعول غیر ذات نداشن واحد اند، اما از جهت بساطت وعدم بساطت متفاوت اند وملاک نقص وکمال شان همین بساطت وعدم بساطت است. بنابراین هرکدام که بساطت بشتری دارد کامل تراست وهرکدام بساطت کمتری دارد ناقص تر است.

ملاک بساطت عقول: هرعاقلی که برای تصور ذاتش احتیاج به تصور امور کمتری دارد بسیط تراست وبالعکس هرعاقلی که برای تصورذاتش احتیاج به تصور امور بشتری دارد بساطت کمتری دارد.

طبق قاعده ی «ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها» تصورحقیقی هرچیزی جز از طریق سبب آن ممکن نیست. بنابراین هرچه موجودی سبب وجودی کمتری داشته باشد برای تصور ذاتش به تصور امور کمتری نیاز دارد وبسیط تر است وبالعکس هرموجودی که سبب وجودی بشتری داشته باشد برای تصور ذاتش نیاز به تصور امور بشتری دارد وبساطت کمتری دارد. حق تعالی علت العلل است و بی نیاز از علت برای تصور ذتش به هیچ چیز غیر ذاتش نیاز ندارد. پس بسیط ترین اشیا ست، اما مبادی مفارق دیگر برای تصور ذاتش نیاز به تصورعلت شان دارند ولذا بساطت کمتری دارند. روشن است که خود مبادی مفارق یا عقول هم به لحاظ بساطت فرق دارند مثلا عقل اول بسیط تر از عقل دوم است وهمین طور عقل دوم از عقل سوم بسیط تر است وهکذا.

متن: ثم ينبغي لنا أن نزيد في بسط الكلام ليظهر أنّ الفلاسفة من أيّ جهة[:ازچه حيث] يقولون: إنّه تعالى لا يعلم غيره؟ و من أيّ جهة[:ازچه حيث] يقولون: إنّه تعالى عالم بجميع الموجودات.

فنقول: قال أبو الوليد محمّد بن رشد الأندلسي في كتاب "جامع الفلسفة" ـ بعد ذكر [1]المبادئ المفارقة [2]ووجوب انتهائها إلى مبدأٍ أوّل [3]و أنّ كلّاً منها عاقل لذاته ـ فلننتظر هل يمكن في واحدٍ واحدٍ منها أن يعقل شيئاً خارجاً من ذاته أم لا؟

فنقول: إنّه قد تبيّن في كتاب "النفس" أنّ المعقول كمالُ العاقل و صورتُه، فمتى أنزلنا[:تنزل داديم] واحداً منها[:مبادي] يعقل غيره، فإنّما يعقله[:غير] على أنّه[:واحد] يستكمل به[:غير]، فذلك الغير متقدّم عليه[:واحد] و سبب فى وجوده[سبب وجود عاقل بماهوعاقل، نه بما هوموجود].

فمن البيّن أنّه ليس يمكن أن يتصوّر العلّة منها[:مبادي] معلولَها، و إلّا أمكن أن يعود العلّة معلولةً و يستكملَ الأشرف بالأقلّ شرفاً و ذلك محال.

و من هاهنا يظهر ـ كلّ الظهور[:ظهوركامل]ـ أنّه إن وُضع[:فرض شود] لها[:مبادي] مبدأ أوَّل ليس بمعلول الشي‌ء ـ على ما تبيّن في ما سلف أنّه لا يتصور إلّا ذاته، و ليس يتصوّر معلولاتِه و ليس هذا شي‌ء يخصّ المبدأ الاوّل منها[:مبادي]، بل ذلك[:كه مبادي فقط ذات شان را تصورمي كنند] شي‌ء يعمّ جميعها حتّى عقول الأجرام السماوية ـ فإنّا لا نرى أنّها تتصوّر الأشياء الّتي دونها، فإنّه لو كان كذلك لاستكمل الأشرف بالأخسّ، و إذا كان الأمر على هذا، فكلّ واحدٍ من هذه المبادئ و إن كان واحداً ـ بمعنى أنّ العاقل و المعقول فيه واحد ـ فهي في ذلك متفاضلة، و أحقّها بالوحدانيّة هو الأوّل البسيط، ثمّ الّذي يليه.

و بالجملة: فكلّ ما احتاج في تصوّر ذاته إلى مباد أكثر فهو أقلُّ بساطةً و فيه كثرة مّا و بالعكس، فكلّ ما احتاج في تصوّر ذاته إلى مبادٍ أقلّ فهو أكثرُ بساطةً، حتّى أنّ البسيط الأوّل بالتحقيق إنّما هو الّذي لا يحتاج في تصوّر ذاته إلى شي‌ء من خارج.

فهذا هو الّذي أدّى إليه القول من أمر[:مساله] تصور هذه المبادئ[:مبادي عاليه]. إلّا أنّه قد يلحق ذلك شَناعاتٌ كثيرة:

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo