< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معناي بعديت صورازذات

فان قلت: صورمرتسم لازم ذات اند وعرض، روشن است که عرض بعد از معروض است، نبابرین تصریح شیخ وفارابی بر بعدیت کثرت صور از کثرت ذات به چه معنا ست؟

علاوه براین فرض کثرت صور بعد از کثرت ذات باشد از آنجای که منشأ صور در ذات است با لاخره کثرت صور به کثرت ذات بر می گردد. پس فانده ی بعدیت کثرت صور از ذات چیست؟ وحال آنکه شیخ وفارابی می خواستند با بعدیت صور از ذات کثرت درذات را نفی کنند، حال یا کثرت فعل وقبول درصورتی که ذات حق تعالی هم فاعل صور وهم قابل صور، و یا کثرت اجتماع جهات قبول درصورتی که قابل همه صورذات حق باشد، ویا کثرت اجتماع جهات صدور اگر همه صورازذات حق تعالی صادر شوند.

قلت: معنای بعدیت صور مرتسم از ذات این است که صورمرتسم با سایر اعراض فرق دارد، سایر اعرض کمال اند برای قابل شان ولذا فاعل وقابل آنها نمی تواند یک چیز باشد، والا لازم می آید اجتماع فعل وقبول یعنی داشتن ونداشتن که باطل است. پس سایر اعرض بعد از وجود معروض اند اما بعد از کمال معروض نیستند برخلاف صورمرتسم هم بعد از ذات اند وهم بعد از کمال ذات، به این معنا که صورعلمیه کمال ذات الهی نیستند، بلکه ناشی از کمال ذات الهی اند، چرا که صورعلمیه صادر از حق تعالی است ومعلول او وروشن است که معلول تنزل کمال علت است، و درعلت وجود دارد به نحو اعلی واشرف پس صورمرتسم تنزل کمال الهی است واشکال ندارد که قابل این صور هم ذات الهی باشد، چرا که با قبول آنها کامل نمی شود تا لازم آید اجتماع فاعل وقابل به معنای داشتن ونداشتن که باطل است نبابراین اشکال ندارد که فاعل وقابل این صور ذات الهی باشد. بعبارت دیگر قبول صورمرتسم به معنای انفعال نیست تا فاعل صور جمع نشود.

از فرق صورمرتسم با سایر اعراض روشن شد که قبول صورمرتسم با انفعال نیست تا درآن تدریج باشد ولذا کثرت صورمرتسم مثل کثرت صوردرنفس نیست، چرا که کثرت صور درنفس همراه با تدریج وزمان است ولی کثرت صورمرتسم دفعی است. پس کثرث صور مرتسم موجب نمی شود که ذات الهی نفس داشته باشد. خلاصه: کثرت صورکه درنفس است با فکر حاصل می شود ودرآن تدریج است ولی کثرت صورمرتسم کثرت عقلی است ونیاز به فکر ندارد ولذا موجب نمی شود که حق تعالی نفس داشته باشد.

علم تفصیلی که درنفس است قابل وفاعل آن نمی تواند یک چیز باشد والا لازم می آید اجتماع فعل وقبول به معنای داشتن ونداشتن که باطل است. درمقابل علم تفصیلی حق تعالی قابل وفاعل آن ذات الهی است، بدون اینکه اجتماع فعل وقبول به معنای داشتن ونداشتن لازم آید، چرا که قبول صور مرتسم به معنای انفعال نیست تا همراه باقوه وبه معنای نداشتن باشد. پس اشکال ندارد که فاعل وقابل آن ذات الهی باشد.

متن: فإن قلت ما معنى قول الفارابى و كذا قول الشيخ الرئيس: «إنّ كثرة الصّور كثرة بعد الذات» و[:حاليه] ظاهر كون العوض متأخّراً عن الموضوع؟

و أيضاً فأيّ فائدة لكون الصور بعد الذات إذا تأدت كثرتها[:صور] إلى كثرة الذات؛ فإنّ الظاهر أنّ المقصود من هذا الكلام[بعدازذات قراردادن صور] هو دفع مفسدة لزوم الكثرة في الذّات باعتبار[:متعلق لزوم] [1]اجتماع جهتي الفعل و القبول [2]أو اجتماع جهات القبول [3]أو جهات الصّدور؟

قلت: معناه[:قول فارابي وشيخ] أنّ كثرة [1]تلك الصور وقيامها[:صور] بالذات إنّما هو بعد كمال الذات و تمامها؛ لما مرّ من أنّ كماله تعالى ليس بتلك الصّور، بل بأن يفيض عنه تلك الصور وذلك لوجوب كون العلّة غير عارية في حدّ ذاتها عن المعلول، و إلّا[:اگرعلت عاري باشد] لامتنع الافاضة. [2]بخلاف سائر الصور و الأعراض؛ فإنّ قيامها[صورواعراض] بمحالها ليس بعد كمال محالها، لكون محالّها مستكملةً لا محالة بها، فيكون في ذات تلك المَحالّ قوّة القبول لها[:صورواعراض]، فلوكان صدورها[:صورواعراض] أيضاً[:همان طوركه قبول شان ازجانب مَحالّ شان بود] عن محالّها لزم تحقّق الكثرة في ذوات تلك المَحالّ لا محالة.

و من هذا التحقق ظهر أنّ كثرةصور معقولاته تعالى ليست ككثرة الصّور في النفس ـ أعني: التفصيل الّذي لا يكون إلّا للنفس ـ ليرد أنّ هذا التفصيل لا يكون لما ليس له نفس، كما مرّ في كلام الشيخ، فكيف حكموا بكونه[:تفصيل] ثابتاً له تعالى و لو بعد ذاته؟ وذلك[:كثرت صورمرتسم مثل كثرت صورنفساني نيست] لأنّ كثرة معقولاته تعالى ليست كثرةً متجدّدة زمانيّة فكريّة ليلزم من ثبوتها لشي‌ء ثبوت النفس له. والتفصيل ـ الّذي قد مرّ في كلام الشيخ أنّه لا يكون إلّا لماله نفس ـ إنّما هو الكثرة التفضيليّة الفكريّة.

و بالجملة، قابل العلم التفضيلي الفكري ـ الّذي لا بدّ أن يفيض عن الغير ـ لا يكون إلّا النفسَ من حيث هي نفس.

و أمّا قبول التفضيل الفائض عن ذات العاقل فلا يستلزم وجود النفس، بل يكون من شأن العقل ـ من حيث هو عقل ـ قبول ذلك، وهذا[:قبول كه شان عقل است] هو القبول بمعنى مطلق الموصوفية لا القبول المستدعي للانفعال بخلاف القبول الّذي ليس الّا للنفس[:قبول كه همراه انفعال است]، فليتدبّر.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo