< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:جواب دوم ازاشكال چهارم

دراشكال چهارم گفته شد كه اگرصورمرتسم درذات الهي باشند لازم مي آيدكه معلول اول مباين با ذات الهي نباشد واين باقانون عليت كه معلول بايد مباين علت باشد ساز گاري ندارد. درجواب اين اشكال گفتيم كه قانون عليت درباب علت ومعلول خارجي است وصورمرتسم معلول عقلي وعلمي است نه معلول خارجي ولذا اشكال ندارد كه مباين با ذات الهي نباشد.

جواب دوم: مراد از عدم مباينت معلول اول با ذات الهي چيست؟ آيا مراد اين كه صورقائم به ذات الهي خواهد شد ويا مراد اين است كه صورعين ذات الهي خواهد شد.

اگرمراد ازعدم مباينت معلول اول باذات الهي اين است كه لازم مي آيد صورمعقوله قائم به ذات الهي باشد، وقيام صور درذات الهي منافات با قانون عليت واتفاق حكما دارد. اين اخذ مدعا دردليل است. بعبارت ديگر جواز وعدم جواز قيام صوردرذات الهي محل نزاع است. ابن سينا معقداست كه صورعلميه مي تواند قائم به ذات الهي باشند ومخالفين قيام صورمعقوله درذات الهي را قبول ندارند ولذا نمي توانندن با عدم جواز قيام صورعلميه درذات الهي ارتسام صوررا رد كنند.

اگر مراد ازعدم مباينت عين صوربا ذات الهي باشد، با اين استدلال كه اگرصورمعقوله عين ذات الهي نباشد بايد بواسطه ي صورقبلي صادر شود وآن صور هم بايد توسط صورقبل ازخود صادر شود وهكذا واين تسلسل است وباطل. پس بايد صورعين ذات الهي باشند. جوابش اين است كه صدوروايجاد چيزي كه غير علم است نياز به صورعلميه سابق دارند، اما صورمعقوله كه معقول بالفعل اند ومعقوليت عين وجود آن است نياز به علم سابق ندارد، بلكه تعقل آن صدور آن است وصدور آن تعقل آن. پس حق تعالي با تعقل صورمعقوله آنها را صادر مي كند بدون وساطت صورقبلي.

بعبارت ديگر اموركه ايجاد مي شوند دوقسم اند:1. اموركه معقول بالقوه اند، چنين اموري ايجاد شان نياز به علم تفصيلي قبلي دارد؛ 2. اموري كه معقول بالفعل اند ومعقوليت عين ذات آنهاست. اين امورايجاد شان نياز به علم تفصيلي قبلي ندارد، بلكه علم اجمالي كافي است براي ايجاد شان. وعلم اجمالي كه همان علم به مبدئيت است عين علم الهي به ذاتش است. پس براي ايجاد اموري كه معقول بالفعل اند علم الهي به ذاتش كافي است.

و قد يجاب أيضاً عن لزوم كون المعلول الأوّل[:صورعلميه عقل اول] غير مباين لذاته تعالى: بأنّه إن أراد[:خواجه] بعدم المباينة قيامَ صورته بذاته تعالى، فهو عين محلّ النزاع.

وإن أراد[:خواجه] به[:عدم مباينت] كون صورته عينَ ذاته تعالى ـ بناءً على أنّ صدور كلّ معلولٍ إذا كان بتوسّط صورته السّابقة عليه، فلو لم يكن صورة المعلول الأوّل عينَ الواجب، لزم التسلسل ـ فجوابه أنّ هذه الصورة نفسُ وجودها عنه نفسُ عقله لها، فهي من حيث هي موجودة معقولة، و من حيث هي معقولة موجودة، فنفس إيجاده تعالى إيّاها عين علمه تعالى بها، وكلّ إيجاد لا يكون نفسَ العلم يحتاج إلى علم سابق و أمّا إذا كان الإيجاد والعلم واحداً وكانت الصورة العلميّة نفسَ الموجود، فلا يحتاج إلى علم سابق؛ فإنّ الإيجاد يجب أن يكون من علم، و لا يجب أن يكون العلم أيضاً من علم، هذا.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo