موضوع: دومعنا براي قبول

بحث دراين بود كه خداوند قابل صوراست، اما منفعل نيست، چرا كه صور را از غير قبول نمي كند بلكه صادر از ذات باري تعالي اند.

تعليق: قبول دونوع است:1. قبول شي از بيرون ذات، چنين قبول متفرع براستعداد وهيولي و همراه با انفعال است؛ 2. قبول شي از ذات قابل، نه از بيرون، چنين قبولي ملازم با انفعال نيست.

چنانچه قبول به معناي دوم صحيح باشد، كه هست، قابل صوربودن باري تعالي از نوع دوم است، به عبارت ديگر قابل عنه است نه قابل فيه.

تعليق: همان طور كه ذات اشيا متباين اند تعقل شان هم متباين اند، ساير موجودات تعقل شان به نحو انفعال اند وچيزي را تعقل مي كنند كه حاصل درآنها باشد ولي باري تعالي تعقلش غيرانفعالي است، عاقل اموري است كه صادر از اوست.

تعليق: مقوم با لازم فرق دارند، مقوم درشي بودن شي دخيل است ولي لازم درشي بودن شي دخالت ندارد بلكه بعد از شي بودن شي است.

لوازم شي نياز به جعل وعطاي غير ندارند، بلكه چون اين شي اين شي است اين لازم را دارد، مثلا انسان چون انسان است ضاحك است، ضاحك بودن انسان به موجب عطاي غير نيست.

صورمعقوله لازم باري تعالي اند وباري تعالي چون باري تعالي است اين صوررا دارد، نه اينكه عطاي غير باشند.

متن: تعليقٌ: «القابل يعتبر فيه وجهان: [1]أحدهما أن يكون يقبل شيئاً من خارج فيكون ثمّةَ[آنجاي كه شي را ازخارج قبول مي كند] انفعال في هيولى تقبل ذلك الشي‌ء الخارج. [2]وقابلٌ من ذاته لما[:متعلق قابل] هو فى ذاته لا[عطف برمن ذاته] من خارج، لا يكون ثمَّةَ[:درچنين قبولي] انفعال، فإن كان هذا الوجه الثّانى صحيحاً، فجائز أن يقال على الباري».

تعليقٌ: «وجوده[تعالي] مباين لسائر الوجودات، و تعقله مباين لسائر التعقّلات؛ فإنّه يعقله على أنّه عنه[لاعلي أنّه فيه]».

تعليقٌ: «اللّازم ما يلزم الشي‌ء، لأنّه هو ولا يقوّم الشي‌ءَ، واللّوازم كلّها على هذا، أي تلزم ملزومَها؛ لأنّه هو».