< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بيان خواجه درشرح رساله علم

بحث دربیان علم الهی به ماعدا داشتیم که خواجه نظر شیخ را پذیرفته وآنرا درشرح رساله العلم توضیح داده است.

بیان خواجه درشرح رساله العلم: علم یا حضوری است ویا حصولی. وعلم باری تعالی به ذات وبه معلولات قریبش حضوری است، اما به معلولات بعیدش علم حصولی دارد.

علم باری تعالی به ذات: خداوند تعالی به ذاتش علم حضوری دارد به این معنا که خود ذات مدرک است نه انیکه صورتی از ذات مدرک وعلم به ذات از طریق صورت باشد وعلم حصولی باشد، بلکه خود ذات الهی هم مدرِک است، هم مدرک وهم ادراک به اعتبار مختلف: باعتباری که پیش ذات مجردش ذات حاضر است مدرِک، باعتباری که ذاتش پیش ذات مجرد حاضراست مدرَک وباعتبار حضور ذاتش پیش ذات مجرد ادراک است.

متن: ثمّ قال: وإدراك الأوّل تعالى: أمّا لذاته، فيكون بعين ذاته لا غير، ويتّحد هناك[:درعلم ذات به ذات] المدرِك و المدرَك و الإدراك و لا تتعدد إلّا بالاعتبارات الّتي تستعملها[:اعتبارات] العقول.

علم بار تعالی به معلولات قریب: معلولات قریب وبی واسطه ی باری تعالی که عقول ومفارقات باشد خود شان پیش باری تعالی موجود وعلم به آنها حضوری است؛ چرا که هیچ گونه غیبت وعدم حضور درمفارقات معنا ندارد، عقول از ازل موجودند، ومانع هم از حضور شان وجود ندارد، نه مانع که مربوط به عقول باشد، نه مانعی برای باری تعالی ونه مانعی مربوط به هردو.پس هیچ یک از معانی چهارگانه که برای عدم حضور بیان شد دراین جا وجود ندارد، بلکه عقول همیشه نزد باری حاضر اند وعلم به آنها حضوری است.

متن: وأمّا لمعلولاته القريبة فيكون بأعيان ذوات تلك المعلولات؛ إذ لا يتصوّر هناك[درعلم به معلولات قريب] عدم حضور بالمعاني المذكورة أصلاً[:قيد لايتصور] ويتّحد هناك المدرَكات و الإدراكات، ولا يتعدّدان إلّا بالاعتبار و يغايرهما المدرِك.

علم باری تعالی به معلولات بعید: معلولات بعید مثل مادیات اعم از نفوس مجردی که مدبربدن اند واجسام، وممکنات معدوم که شأنیت وجود دارند، حال یا مستقل شأن وجود دارند مثل جواهرممکن که وجود ندارند ویا غیر مستقل مثل اعراض ممکن که وجود ندارد، همه ي اين معلولات صور شان درمعلولات قريب يعني عقول مفارق وجود دارند واز آنجاي كه عقول مفارق كه درنزد باري تعالي حاضراند صور موجود درآن هم معلوم اند به علم حضوري. پس هيچ ذره ي درآسمان وزمين نيست كه از حق تعالي مخفي باشد، بلكه همه ي اشيا معلوم حق تعالي است.

بابيان فوق علم باري به معلولات بعيد از طريق صور مرتسم است درعقول مفارق كه حكما عقول فعّاله مي نامند واز آنها به كتاب مبين ولوح محفوظ هم تعبير مي شود. ونبابراين اشكالات كه برحكماي وارد است بربيان خواجه وارد نيست.

متن:وأمّا لمعلولاته البعيدة كالماديّات و المعدومات الّتي من شأنها إمكانُ أن توجد في وقت[جواهرچنين اند] أو يتعلّقَ بموجود[اعراض اين گونه اند]، فيكون بارتسام صورها المعقولة في المعلولات القريبة الّتي هي[:معلولات قريبه] المدرَكات لها أوّلاً و بالذات[:بدون واسطه]، وكذلك إلى أن‌ ينتهي إلى إدراكات المحسوسات بارتسامها في آلات مدركها، وذلك لأنّ الموجود في الحاضر حاضر، والمدرِك للحاضر يدرك لما يحضر معه، فإذن «لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماوَات ولاَ فِي الأَرْضِ وَ لاَ أَصْغَرُ مِنْ ذلك وَلاَ أَكْبَرُ» فيكون ذوات معلولاته[:عقول] مرتسمةً[:منقوشه]بجميع الصّور، وهي[:ذوات معلولات] الّتي يعبَّر عنها تارةً بالكتاب المبين، وتارةً باللّوح المحفوظ، و يسمّيها الحكماء بالمعقول الفعّالة، و لا يلزم على هذا التقدير[:كه ارتسام صوردرعقول فعاله باشد] شي‌ء من المحالات المذكورة و المذاهب الشيعة» انتهى كلامه. وستعلم تلك المحالات و الشنائع عن قريب[:ص170].

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo