موضوع: علم باري تعالي به ماعدا از نظرشيخ اشراق

بحث درعلم باري تعالي به ماعدا داشتيم كه پنج مذهب وجود دارد. مذهب پنجم قول شيخ اشراق است ايشان درتلويحات مي گويد علم باري تعالي به ماعدا حضوري اشراقي است ودركتاب حكمة الاشراق بيان ديگري دارد.

بيان شيخ درحكمت الاشراق: علم نورالانوار به ما عدا را با ابصار ماعدا يكي است.

ابصار: ابصارعبارت است از ظهور مبصر عندالباصره ويا عدم حجاب بين باصره ومبصر. نه اينكه ابصار به انطباع شبح مبصر درباصره باشد، چنانكه طبيعيون مي گويند، ويا به خروج شعاع از چشم و رسيدن به مرئي باشد، چنانكه رياضيون مي گويند، تا شرط ابصار انطباع شبح مرئي درباصره ويا خروج شعاع ازباصره باشد.

نورالانوار براي خودش ظاهر است، چرا كه مجرد وقائم بذاته است وهرمجردي قائم بذاته براي خودش ظاهر است. وسايراشيا هم ظاهر اند براي نورالانوار، چرا كه هيچ چيزي نمي تواند مانع ظهور اشيا از نورالانوار شود. پس هيچ ذره ي درآسمان وزمين نيست كه از حق تعالي مخفي باشد، بلكه همه ي اشيا معلوم حق تعالي است.

متن: و قال في "حكمة الاشراق":

كما تبيّن ـ يعني على قاعدة الإشراق ـ أنّ الابصار ليس من شرطه انطباعُ شَبح أو خروجُ شي‌ء[:شعاع]، بل يكفي عدم الحجاب بين الباصرة و المبصَر، فنور الأنوار ظاهر لذاته على ما سبق بيانه في كلّ مجرّد، وغيره[:نورالانوار] ظاهر له، ف«لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لا فِي الأَرْضِ»، إذ لا يحجبه شي‌ء عن شي‌ء، فعلمه[:نورالانوار] و بصره واحد.

بيان دگر شيخ اشراق: علم نورالانوار به ذاتش ظهور ذات او است براي ذاتش وعلمش به ماعدا ظهورماعدا است براي ذاتش، حال ماعدا يا خودشان حاضر است مثل موجودات مجرد، موجودات مادي دروقت وجود شان وصورموجودات مادي قبل وبعد از وجود موجودات مادي. ويا متعلق شان حاضراست ونورالانوار از طريق صور موجودات مادي كه درمتعلق شان وجود دارد به موجودات مادي هم علم دارد.

توضيح آنكه صور موجودات مادي قبل وبعد از وجودشان درمتعلقات شان كه مواضع شعورمدبرات عقلي است وجود دارد، ونورالانوار كه علم به متعلقات موجودات مادي علم دارد ازطريق صوربه موجودات مادي هم علم دارد.

تعدد اضافات: گفتيم علم ظهوراست، علم به ذات ظهور ذات است براي ذات وعلم به ماعدا ظهور ماعدا است براي ذات، وظهور اضافه است بين دوچيز يا بشتر. پس علم الهي به ماعدا اضافه است يعني كل ماعدا ظاهر است براي باري تعالي، ولي از آنجاي كه اين اضافات خارج از ذات موجب تكثر درذات نمي شود.

متن: و قال أيضاً: علمه بذاته هو كونه نوراً لذاته و ظاهراً لذاته، و علمه بالأشياء كونها ظاهرة له[:باري تعالي] إمّا بانفسها أو بمتعلّقاتها الّتي هو مواضع الشعور المستمرّ[:صفت الشعور] للمدبّرات العلويّة. وذلك ـ أي علمه بالأشياء ـ إضافة، لكونه[:علم] عبارة عن ظهورَ[1] الأشياء له، وعدم الحجاب سلبيّ[2] . و الّذي يدلّ على أنّ هذا القدرـ أي ظهور الأشياء له ـ كافٍ في علمه بها هو أنّ الإبصار إنّما كان بمجرّد إضافة ظهور الشي‌ء للمبصِر مع عدم الحجاب، فإضافته تعالى إلى كلّ ظاهرٍ له، إبصارٌ و إدراك له، و تعدّد الإضافات العقليّة[:اضافه عقل به اشيا كه همان حضور وظهوراشيا براي عقل است]، الّتي له إلى الأشياء الكثيرة، لايوجب تكثّراً فى ذاته[چرا كه خارج از ذات اند]» انتهى كلام "حكمة الاشراق".