موضوع: حكايت مناميه

بحث درحكايت مناميه شيخ اشراق وگفتگوي ارسطو با ايشان داشتيم. ارسطو بيان كرد كه توذاتت را باذاتت را درك مي كني وبدنت را هم با ذاتت درك مي كني، يعني شخص نفس وشخص بدن را درك مي كني.

ارسطوگفت: تو، دركتب ما خواندي كه نفس تفكر مي كند با ستخدام قوه ي مفكره، كه كارش تركيب وتفصيل جزئيات وترتيب حد وسط است.(قوه ي متصره وقتي كار حيواني كند متخيله وزمانيكه كار انساني كند مفكره ناميده مي شود).

همين طور دركتب ما خواندي كه متخيله جزئي را درك مي كند نه كلي را.

متن: ثمّ إنّك قرأتَ من كتبنا أنّ النّفس تتفكّر باستخدام المفكّرة و هي تفصلُ وتركّب الجزئيّات و تُربّت الحدود الوسطى؟

والمتخيّلة لا سبيل لها إلى الكلّيّات؛ لأنّها جزئيّة.

باتوجه به دومطلب فوق سوال هاي ذيل مطرح مي شود:

سوال(1): اگر نفس ناطقه كلي را درك مي كند وكلي از تركيب جزئيات بدست مي آيد، نفس كه اطلاع برجزئيات ندارد چگونه جزئيات را تركيب مي كند؟

متن: فإن لم يكن للنّفس اطّلاع على الجزئيّات، فكيف تركّب مقدّماتها[:جزئيه]؟

سوال(2): نفس چگونه كليات را از جزئيات انتزاع مي كند؟

متن: وكيف تنزع[:نفس] الكلّيّات من الجزئيات؟

سوال(3): نفس مفكره را درچه چيزي به كار مي گيرد؟

متن: وفي أيّ شي‌ء تستعمل[:نفس] المتفكرة؟

سوال(4): نفس چگونه صورجزئي را از خيال مي گيرد؟

متن: وكيف تأخذ[:نفس] الخيال؟

سوال(5): متخيله كه كارش تفصيل وتركيب صورجزئي است. نفس چه بهره ي مبرد از اين تفصيل؟

متن: و ما يفيد تفصيل المتخيّلة؟

سوال(6): نفس چگونه با فكركردن مستعد دريافت علم مي شود؟

متن: و كيف تستعدّ[:نفس] بالفكر للعلم بالنتيجة؟

سوال(7): متخيله كه جزئي است چگونه خودش را درك مي كند، وحال آنكه صورت متخيله كه درنفس است كلي است؟

متن: ثمّ المتخيّلة جزئية كيف تدرك نفسها و[:حاليه] الصورة الماخوذة عنها[:متخيله] في النّفس كليّة؟

سوال(8): تو مي داني كه متخيله وواهمه ات موجود اند وشخص، وحال آنكه واهمه منكر متخيله وواهه است؟

متن: وأنت تعلم بتخيلك ووهمك الشخصين الموجودين و دريت أنّ الوهم ينكرها؟

گفتم: مرا راهنمايي كن. خداوند از جزاي كه به اهل علم مي دهد به توجزاي خير دهد.

متن: قلت: فارشدني[:مرا راهنمايي كن] جزاك اللّهُ عن زمرة أهل العلم خير الجزاء.