< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قول دوم درعلم الهي
بحث دراقوال داشتيم كه درباب علم الهي به ماعدا وجود دارد. قول اول علم الهي به ماعدا را از طريق صوري مي داند كه زائد براشيا وقائم به ذات الهي اند. قول دوم علم الهي به ماعدا را توسط صور مي داند كه زائد براشيا وقائم به معلول اول اند، نه ذات الهي. دليل اول براي اينكه صورقائم به ذات الهي نيست بيان شد، حال مي پردازيم به دليل دوم.
ثانيا: اگر براي ابداع اشيا الگووصورتي درنزد باري تعالي وجود مي داشت يا آن الگو وصورت مطابق است با موجودي كه بعدا مي آيد ويا مطابق نيست لكن التالي بكلاقسميه باطل فالمقدم مثله.
بيان ملازمه: ملازمه بين مقدم وتالي روشن است، چرا كه صورت علمي يا الگو از دوحال خارج نيست يا مطابق است ويا مطابق نيست، شق سومي ندارد.
بطلان تالي: اگر صورت مطابق با خارج باشد لازم مي آيد هم تكثر درذات الهي وهم تغيير، چرا كه اشيا خارجي يا گلي است مثل اجناس وانواع ويا جزئي مثل اشخاص. پس بايد صور كلي داشته باشيم كه كليات را نشان دهند وصورديگري كه مطابق اشخاص باشند واين تكثر درذات است، علاوه براين ازآنجاي كه جزئيات درحال تغيير اند بايد صور تغيير نمايد تا تطابق داشته باشند، واين تغييردرذات الهي است وتكثروتغيير ذات الهي محال است پس صورمطابق كه عند الله باشد محال است.
اگر صورمطابق با خارج نباشد اين خلاف فرق است وباطل، چرا كه قرار شد صورالگوباشد براي اشيا وعلم الهي به اشيا وصورت كه مطابق نيست نمي تواند علم الهي باشد والگو براي اشيا خارجي.
متن: ثمّ قال: و أيضاً فلوكانت الصورة عنده[:تعالي] أكانت مطابقةً للموجود الخارج أم غيرَ مطابقة؟ فإن كانت مطابقة فلتتعدّدْ الصورة تعدُّدَ[:بنحوتعدد] الموجودات، وليكن كلّيّاتها[:صور] مطابقةً للكلّيّات، و جزئيّاتها[:صور] مطابقةً للجزئيّات و تتغيّر[:صور] بتغيرها[:موجودات خارجي] كما يتكثّر بتكثّرها، و كلّ ذلك محال؛ لأنّه ينافي الوحدة الخالصة. و إن لم تطابق الموجودَ الخارج فليست إذن صورة إنّما هو شي‌ء آخَرُ.
نحوه علم الهي به ماعدا: خداوند تعالي اولين موجود را بدون الگو آفريد والگوي ساير اشيا را درآن قرار داد وآنگاه ساير اشيا را از روي الگوي كه درعنصراول قرار دارد آفريد. واز آنجاي كه الگوي ساير اشيا را هم ابداعاً درعنصراول قرار داد پس درحقيقت ساير اشيا را هم بدون الگوي كه درخودش است آفريد. پس صورهمه ي اشيا درعنصراول قرار دارد نه درذات الهي.
متن:ثم قال لكنّه ابدع العنصر الّذي فيه صور الموجودات‌ و المعلومات كلّها و ابتعث من كلّ صورة موجود فى العالم على المثال الّذي فى العنصر الاوّل فمحلّ الصورة و منبع الموجودات هو ذات العنصر.
و ما من موجود فى العالم العقلى و العالم الحسّى الا فى ذات العنصر صورة له.
بطلان تصورعامه: عامه تصور مي كنند كه صورعلميه موجودات درذات الهي قرار دارد. بطلان اين قول از بيان فوق روشن شد. چرا كه خداوند تعالي عنصر اول را ابداعاً وبدون الگو آفريده است وصورعلميه ساير موجودات درآن قراردارد نه درذات الهي، تا به وحدانيت اش آسيب برسد.
متن: قال: و من كمال الأوّل الحقّ أنّه أبدع مثل هذا العنصر، فما يتصوّره العامّة في ذاته تعالى أنّ فيها[:ذات تعالي] الصّورَ ـ يعني صور المعلومات ـ فهو في مُبدَعه، ويتعالى بوحدانيّته و هويّته عن أن يوصف بما[:محل بودن براي صور] يوصَف مبدعه» انتهى.
3. قول افلاطون: علم الهي به ما عدا از طريق صورعلميه است، اما صورعلميه كه نه قائم به ذات الهي است ونه قائم به عقل اول، بلكه قائم به ذات خود اند وجوهر.
ان قلت: صورعلميه علم عالم اند ووصف او چگونه مي تواند قائم به ذات باشند؟
قلت: مراد افلاطون از صورعلميه قائم به ذات مُثُل اند كه جواهر قائم به ذات اند، ورب النوع اشيا. واز آنجاي كه خداوند تعالي به مُثُل علم حضوري دارند ومُثُل رب النوع اشياء مادي است وماهيت مُثُل با ماهيت اشيا مادي فرق ندارد مي تواند اشيا مادي را نشان دهد ولذا علم الهي به ما عدا محسوب مي شوند.
متن: الثّالث: المذهب المنسوب إلى أفلاطون، و هو انّ تلك الصور قائمة بذاتها.
و قد اتّفقوا على بطلانها؛ إذ لا معنى لكون الصّور العلميّة قائمةً بذاتها لا في محلّ و لا في موضوع؛ لأنّها[:صورعلميه] موجودات ظلّيّة لا عينيّة.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo