< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دليل گروه دوم كه منكر علم اله به غير اند

بحث درعلم الهی داشتیم دوگروه علم الهی را قبول ندارند، گروه اول معتقد اند که خداوند تعالی نه علم به ذات دارد ونه علم به غیر وگروه دوم می گویند حق تعالی علم به غیر ندارد.

دلیل گروه دوم: اگر خداوند تعالی به غیر علم داشته باشد لازم می تکثیر ذات الهی وتکثر ذات الهی باطل است پس باری تعالی علم به غیر ندارد.

توضیح مطلب: علم عبارت است از ارتسام صورت در ذات واز آنجای که ماسوی اله متکثر اند اگر حق تعالی به غیر علم داشته لازم صور کثیر مرتسم درذات الهی باشد ودرنتیجه ذات یا متکثر می شود ویا مشتمل برکثیر، که باطل است.

تذکر: مشاء علم الهی به غیر را از طریق ارتسام صورت های علمی در ذات الهی می دانند ولی معتقد اند این صور لازم ذات اند نه داخل در ذات ولذا اشکال فوق بر مشاء وارد نیست. چنانکه برقائلین به علم حضوری وارد نیست.

ان قلت: اگر صور مرتسم لازم ذات هم باشند لازم می آید کثرت ذات؛ چرا که ذات ملزوم صور مرتسم است ولازم منشی درملزوم دارد پس باید ذت کثیر باشد.

قلت: مشاء صورمرتسم را درطول هم می دانند مثلا صورت عقول اول مرتسم درذات الهی است وصورت عقل دوم مرتسم درعقل اول وهکذا با این تصویر تکثر صورت مستلزم تکثر در ذات نمی شود.

اشکال صدرا برمشاء : اگر علم الهی به غیر از طریق صورت مرتسم باشد وصور لازم ذات وبیرون از ذات باشد لازم می آید که ذات الهی خالی از علم باشد وخداوند تعالی درمرتبه ذات علم به اشیاء نداشته باشند.( صدرا این اشکال را برعرفا که تعین ثانی مرتبه علم الهی می دانند هم دارد).

جواب از اشکال صدرا: هم مشاء وهم عرفا وهمه کسانیکه قائل به عینیت صفات وذات اند اصل علم را عین ذات می دانند وتفاصیل علم را بیرون ذات می دانند پس اشکال صدرا وارد نیست.

متن: الثّانية: مَن ينفي علمه[:تعالي] بغيره مع كونه عالما بذاته، متمسّكاً بأنّ العلم صورة مساوية للمعلوم[ولذا معلوم را نشان مي دهد] ومرتسمة في العالِم كما مرّ في "مسئلة العلم" فصور الأشياء المختلفة مختلفة على ما مرّ هناك[:مساله علم] أيضاً، فيلزم بحسب كثرةُ المعلومات كثرة الصور في الذات الأحديّة و كونُها قابلة لتلك الصّور و فاعلة لها؛ لوجوب استنادها[:صور] إليها لامتناع أن يكون تعالى محتاجاً في ما هو كمال له إلى غيره.

قال المصنّف في "شرح رسالة العلم":« إنّ هذين المذهبين[:مذهب اول كه منكرمطلق علم است ومذهب دوم كه منكرعلم به غير است] مذكوران في كتب المذاهب و الآراء منقولان عن القدماء».

جواب از دلیل گروه دوم: مقدمه: علم دوقسم است: حصولی وحضوری؛ چرا که علم عبارت است از حصول معلوم برای موجود مجردی قائم به ذات که شأنیت علم را دارد وحصول معلوم [1]گاهی به ارتسام صورت معلوم در ذات عالم است، مثل علم ما به امور بیرون اذات [2]وگاهی به حضور خود معلوم درنزذ عالم است، بدون انیکه ارتسام درعالم داشته باشد، مثل حضور معلول درنزد علت که خود معلول درنزد علت حاضر است؛ چرا كه حصول درنزد علت متوقف برارتسام صورت معلول درعلت نيست، بلكه كافي است كه معلول درنزد علت حاضرباشد. واز آنجاي كه وجود معلول از وجود علت منفك نيست هرمعلولي درنزد علت حاضراست يعني معلول پيش علت حاصل است.

متن: والجواب يستدعي تمهيد مقدّمة، هي أنّ العلم على قسمين: حصوليّ و حضوريّ؛ لأنّ العلم عبارة عن حصول المعلوم لما من شأنّه أن يكون عالماً، وهو المجرّد القائم بذاته، وذلك الحصول [1]قد يكون بارتسام صورة المعلوم في العالم حيث لا حضور لذاته لديه، كما في علمنا بما سوى ذواتنا و قوانا و الصّور المرتسمة فينا، [2]وقد يكون بحضوره[:معلوم] بنفس ذاته عند العالم من غير حاجة إلى ارتسام فيه[:عالم] و قيامها[:صور] به[:عالم]، وذلك كما للمعلول عند العلّة؛ فإنّ حصوله[:معلول] عندها[:علت] لا يتوقف على ارتسام صورته[:معلول] فيه[:علت]، بل يكفى فيه[:حصول] حضوره[:معلول] بنفس ذاته لديها؛ [دليل براي يكفي:]إذ لا انفكاك بين ذات العلّة و ذوات المعلولات في الوجود، فحيثما وجدت العلّة وجد المعلول معها غيرَ منفكّ عنها و هذا[:معلول ازعلت منفك نمي شود] معنى حصوله[:معلول] لها[:علت].

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo