< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي دلايل منكرين علم الهي

بحث درعلم الهي داشتيم دودليل براي اثبات علم اقامه كرديم. حال مي پردازيم به بررسي دلايل منكرين علم الهي.

منكرين علم الهي دو گروه اند، گروه منكر مطلق علم اند، نه علم الهي به ذات را قبول دارند ونه علم الهي به ماعدا را، گروه ديگرمنكر علم الهي به ماعدا است.

دليل گروه اول: علم به غير مستلزم علم الهي به ذات است وعلم به ذات محال است پس علم به غير محال است.

اثبات مقدمه ي اول: قبلا بيان كرديم كه هرموجودي كه علم به افعال و... دارد به علم خودش هم علم دارد وعلم به علم خودش علم به خودش هم است؛ چرا كه مضاف اليه «علم خود» خود وذات است[1] .

اثبات مقدمه ي دوم: علم به ذات محال است؛ چرا كه علم يا اضافه ي محضه است ويا صفت ذات اضافه، ودرهرصورت مقتضي نسبت بين عالم ومعلوم است ونسبت اقتضا مي كند مغايرت بين عالم ومعلوم را ودرجاي كه مغايرت بين عالم ومعلوم نباشد نسبت ودرنتيجه علم وجود ندارد. روشن است كه درعلم به ذات، ذات هم عالم است وهم معلوم ومغايرت بين عالم ومعلوم وجود ندارد ولذا نسبت وعلم وجود ندارد.

جواب: درست است كه نسبت اقتضاي تغاير مي كند، اما لازم نيست تغاير حقيقي باشد تا نسبت تحقق داشته باشد، بلكه براي تحقق نسبت تغاير اعتباري كافي است ودرعلم ذات به ذات تغاير اعتباري وجود دارد، ذات بلحاظ اينكه مجردي است كه چيزي پيش او حاضر مي باشد عالم است وبلحاظ آنكه نزد مجردي حاضر مي باشد معلوم است.

شاهد ازكلام شيخ: واجب تعالي هم عقل است هم عاقل وهم معقول. عقل است بلحاظ اينكه مجرد از ماده است ذاتا وفعلا، عاقل است بلحاظ انيكه مجردي است كه مجردي پيش او حاضر است ومعقول است بلحاظ آنكه مجردي است كه پيش مجردي حاضر است. پس مي شود يك چيز هم عقل باشد هم عاقل وهم معقول به اعتبار مختلف.

بيان مطلب: 1. خداوند تعالي عقل محض است، چرا كه مجرد از ماده است ذاتاً وفعلا وبعبارت ديگروجود صوري است، حال وجود صوري كه مجرد ازماده است يا قائم بذاته است يا قائم بغيره، اگر وجود مجرد قائم بغيره باشد نه مي تواند چيزي براي او حاصل شود ونه اومي تواند براي خودش حاصل شود بلكه فقط مي تواند براي غير حاصل شود، ووقتي كه براي شي حاصل شود آن شي مي شود عقل بخاطر حصول اين امر مجرد، واگر احتمال حصولش براي شي باشد آن شي مي عقل بالقوه واگر حاصل شود براي شي كه قوه ي كسب آنرا داشت آن شي مي شود عقل بالفعل. اگر وجود مجرد قائم بذاته باشد مي تواند براي خودش حاصل شود ودراين صورت مي عقل بذاته.

متن: و لمّا أثبت كونه تعالى عالماً بذاته و بما سواه أراد أن يجيب عن أدلّة المنكرين لعلمه تعالى، وهم فرقتان من الأوائل[:قدما]:

الأُولى: من نفي علمه تعالى مطلقاً[:بذاته وبغيره] متمسّكاً بأنّ العلم إمّا إضافة محضة، أوصفة ذاتُ إضافةٍ، على ما مرّ في «مسألة العلم».

وعلى التقديرين[:چه اضافه محضه باشد وچه صفت ذات اضافه] يستدعي نسبةً بين العالم و المعلوم، و النسبة تستدعي المغايرة بين الطرفين، فلا يمكن تحقّقها حيث لا مغايرة أصلاً، فلا يمكن أن يعلم[:حق تعالي] ذاته، و إذا امتنع علمه[حق تعالي] بذاته، امتنع علمه بما سواه؛ لأنّ علمه بغيره يستلزم علمه بذاته على ما مرّ‌]:ص131، س6].

و الجواب منع استدعاء النسبة العلميّة المتغايرةَ الحقيقيّة، بل المغايرةُ الاعتباريّة كافية فيها[:نسبت علميه] كما في علمنا بذواتنا. و إلى هذا أشار بقوله‌: (و التغاير اعتباريّ‌).

و تحقيق ذلك[:كافي بودن تغايراعتباري] في "الشفاء" حيث قال: «واجب الوجود عقلٌ محضٌ، لأنّه ذاتٌ مفارِقَةٌ للمادّة من كلّ وجه[:نه تعلق حلولي دارد ونه تعلق تدبيري]. وقد عرفت أنّ السّبب في أن لا يعقل الشي‌ء هو المادة و علائقها لا وجودُه. و أمّا الوجود الصوريّ، فهو الوجود العقليّ و هو الوجود الّذي إذا تقرّر في شي‌ء صار للشي‌ء به[:وجود] عقل، والّذي يحتمل نيله[:الذي] هو عقل بالقوّة، و الّذي ناله الفعل بعد القوة هو العقل بالفعل على سبيل الاستكمال و الّذي هو له ذاته هو عقل بذاته و لذلك هو معقول بذاته.

 


[1] . رك: بيان دليل متكلمين برعلم الهي ص131، س6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo