< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دليل حكما براي علم الهي

بحث درادله اثبات علم الهي داشتيم ادله متكلمين بيان شد، حال مي پردازيم به بيان دليلي كه فلاسفه اقامه كرده اند.

دليل فلاسفه برعلم الهي: الله تعالي مجرد از ماده وغواشي ماده است وهرمجردي عالم به ذات خود است پس خداوندتعالي عالم به ذات خود است.

دليل فوق يك قياس اقتراني است كه هم صغرا وهم كبراي آن نياز به اثبات دارد.

اثبات صغرا: ماده وغواشي ماده با نقص واحتياج همراه است؛ چرا كه ماده وغواشي ماده باقوه همراه است و براي خروج از قوه به فعليت نياز به مخرج دارد، وخداوند تعالي مبرا از نقص واحتياج است. پس خداوند تعالي مبرا ازماده وغواشي ماده است.

متن: و أمّا الثّاني من الدّليلين هو على علمه بذاته و بما سواه ـ و هو المختصّ بالحكماء ـ فتقريره: أنّه تعالى مجرّد عن المادّة و غواشيها؛ لأن ملابسة الغواشي الماديّة نقص و حاجة، وهي[:حاجت] ممتنعة عليه تعالى و كلّ مجرّد عاقل لذاته لما مرّ في مبحث التعقّل من مسئلة العلم من مباحث الأعراض مستقصى[:بطوركامل].

اثبات كبرا: تعقل عبارت است از حصول مجرد براي مجرد، حال چه حصول بنحو قيام مجرد به مجرد باشد، چنانكه صورمعقوله قائم به نفس اند، ويا حصول نبحوي ديگري باشد، چنانكه نفس خودش را تعقل مي كند. از طرفي اگر مجردي قائم به غير باشد مثل صورمعقوله ذاتش براي غير حاصل است واگر قائم بذاته باشد ذاتش براي خودش است، پس مجرد قائم بذاته دوحيث دارد از آن حيث كه حاصل است براي مجرد يعني خودش معقول است واز آن حيث كه مجرد يعني خودش براي او حاصل است عاقل است. پس هرمجرد قائم بذاته هم عاقل لذاته است وهم معقول لذاته.

متن: ونقول[:دراثبات كبرا] هاهنا: إنّ حقيقة التعقّل إنّما هو حصول المجرّد للمجرّد، سواء كان[:حصول] بقيامه[:مجرد] به[:مجرد] ـ كما في تعقّل النفس الناطقة لمعقولاتهاـ أو بنحوٍ آخَرَ كما في ‌إدراكها[:نفس ناطقه] لذاتها، وكلّ مجرّدٍ قائم بذاته؛ فإنّ ذاته حاصلة لذاته، غيرُ فاقد إيّاها بالضرورة، فذاته ـ من حيث إنّها يصدق عليها أنّها مجرّدة حاصلة لمجرّد ـ هي معقولة ـ و من حيث انّها مجرّد قد حصل له مجرّد ـ هي عاقلة، فكلّ مجرّد عاقل لذاته و معقول لذاته.

كلام شيخ درتعليقات: وقتي من شي را تعقل مي كند خود آن شيء درنفس ما نمي آيد بلكه اثر آن كه صورت معقوله باشد درنفس ما مي آيد، دراين فرض نفس ما وجودي دارد وآن اثر وجود ديگر ومدرك اثر نفس ما است. اما اگر وجود اثر براي خودش حاصل باشد[1] دراين صورت خودش مدرك خودش است، نه نفس ما، همان گونه كه وقتي براي موجود ديگر حاصل بود آن موجود مدرك آن بود.

متن: قال الشيخ في التعليقات: «إذا قلت: إنّي أعقل الشي‌ء[:مثلا كتاب]، فالمعنى أنّ أثراً منه[:صورت معقوله] موجود في ذاتي، فيكون لذلك الأثر وجود، ولذاتي وجود. فلو كان وجود ذلك الأثر لا في غيره[:اثر]، بل فيه[:اثر]، لكان[:اثر] أيضاً يدرك ذاته، كما[:بيان ايضا] أنّه[:اثر] لوكان وجوده لغيره و أدركه الغير. انتهى».

 


[1] . اثروقتي مي تواند براي خودش حاصل باشد كه خودش قائم بذاته باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo