< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شاهد از كلام شيخ براي درك غريز حيوان
بحث در علم الهي داشتيم متكلمين براي اثبات اين مدعا قياس اقتراني ارائه كرد به اين صورت كه: افعال الهي متقن است وهرچيزي كه فعل متقن دارد عالم است به فعلش.
اشكال: كبراي قياس شما منقوض است به افعال حيوانات؛ چرا كه بسياري از حيوانات افعال متقن دارند وحال آنكه عالم به فعل خود نيستند.
جواب: حيوانات علم به خود دارند، حال يا اين علم قبل از فعل ودرزمان خلقت درجود حيوان نهاده شده ويا درزمان فعل به آنها الهام مي شود، درهرصورت حيوانات علم غريزي دارند.
شاهد ازكلام شيخ: درجاي خودش چند مطلب بيان شده است: 1. درانسان بالاترين قوه ي مدرك عاقله است ودرحيوانات بالاترين قوه مدرك وهم؛ 2. قوه عاقله معاني كليه يا مفاهيم كليه را درك مي كند وواهمه معاني جزئيه؛ 3. معاني كليه گاهي مصاديق وافراد خارجي دارد ولي مضاف امرمحسوس نيست ومعاني جزئيه مفاهيم مضاف به امر محسوس است، مثلا مفهوم محبت يك امر كلي است كه عقل درك مي كند ولي محبت اين مادر نسبت به فرزندش معناي جزئي است ومدرك آن واهمه؛ 4. فرق معنا وصورت اين است كه صورت ابتداء با حواس ظاهره درك مي شود وبعد با حواس باطنه، ومعنا ابتداء با حسن باطن درك مي شود، مثلا صورت فلان كل را اول چشم مي بيند بعد وارد حس مشترك ومتخليه مي شود ومحبت را اول واهمه درك مي كند.از طريق حس ظاهر درك مي شود ولي معنا از طريق حس باطن درك مي شود.
سوال: حيوانات كه واهمه شان مصاحب عقل نيست چگونه معاني جزئي را درامر محسوس درك مي كنند، وحال آنكه معاني جزئي از طريق صورت درك نمي شود؟
جواب: درك معاني به چند وجه است؛ يكي به الهام كه ناشي از لطف الهي است، ومصاديق فراوان دارد مثلا طفل بسياري از كارهايش با الهام الهي ودرك غريزي است، وقتي كه تازه متولد مي شود با الهام الهي مي فهمد كه با خوردن شير مادر گرسنگي اش برطرف مي شود ويا هنگام كه مي خواهد برخيزد وبايستد به چيزي تكيه مي دهد وزمانيكه قرار است بايفتد به چيزي چنگ مي زند واگر با چيزي تيز به چشمش اشاره شود بلا فاصله چشم خود را مي پوشاند تاچشمش آسيب نبيند، همه ي اين كار ها را از روي غريزه انجام مي دهد. همين طور حيانات هم بسياري از كارهايش را از روي غريزه انجام مي دهد.
متن: قال الشيخ في "طبيعيات الشفاء":«من الواجب أن يبحث الباحث ويتأمّل أنّ الوهم ـ الّذي لم يصحبه[:وهم] العقل حالَ توهّمه[:مثل انسانهاي كه وهمش خالي ازتدبر عقل كار انجام مي دهد]ـ كيف ينال المعانيَ الّتي في المحسوسات عند ما ينال الحسّ صورتَها من غير أن يكون شي‌ء من تلك المعانى يحس؟
فنقول: إنّ ذلك[:نيل به معاني] للوهم من وجوه: من ذلك[:وجوه] الإلهاماتُ الفائضة على الكلّ[:موجودات/كل موجودات داراي وهم] من[:نشئيه]الرحمة الالهيّة، مثل حال الطفل ساعةَ يُولَد في تعلّقه بالثّدي ومثل حال الطفل إذا أَقِل و أُقيم، فيكاد يسقط من مبادرته إلى أن يتعلّق و يعتصم[:چنك بزند] بشي‌ء لغريزة جعلها[:لغريزة] فيه الإلهامُ الإلهيّ و إذا تُعرِّض[:اشاره شود] لحدقته بالقذي[:چيزتيز] بادر، فأطبق جفنه[:پلك] قبل فهم ما[:مصيبت] يعرض له، و ما ينبغى أن يفعل بحسبه[:اشاره] كأنّه غريزة لنفسه لا اختبار[:آزمايش] معه. و كذلك للحيوانات إلهامات عزيزيّة.
سبب الهام يا انجام كار باغريزه: سبب الهام يا انجام كار با غريزه آن است كه نفوس حيواني مناسبت دائمي با مبادي خود دارد و درحقيقت مسخر مبادي خود است واز آنجاي كه مبادي عالم اند به نفوس حيواني الهام مي كند ونفوس حيواني تحت تسخير مبادي خود كارهاي شان را انجام مي دهند.
فرق درك غريز با درك عقلي و...: بخاطر مناسبت دائمي كه نفوس حيواني با مبادي خود دارند درك غريزي دائمي است ودرك عقلي دائمي نيست همين طور خطورات حق كه براي نفوس انساني پيش مي آيد دائمي نيست واين بجهت آن است كه عاقله كاهي مبادي خود رابطه دارد وگاهي ندارد ولذا درك عقلي وقياسي كه با افاضه مبادي عقلي است دائمي نيست.
متن: والسّبب في ذلك[:كاري كه باغريزه انجام مي دهد] مناسبات موجودة بين هذه الأنفس[:انفس حيواني] ومباديها[:انفس] هي[حال ازمناسبات] دائمة لا تنقطع غيرُ المناسبات التي يتّفق أن تكون مرّة و أن لا تكون، كاستعمال العقل و كخاطر الصّواب[:حق]؛ فإنّ الأمور كلّها من هناك.
باتوجه به آنچه بيان شد نفوس حيواني با لهام معاني جزئي را درك مي كند وبا همين درك كارهايش را انجام مي دهند، از آنچه كه مضر است دوري مي كنند مثلا كوسفند از گرگ فرار مي كند درحاليكه اصلا قبلا گرگ را نديده وآسيبي هم از آن نديده است ويا بسياري از حيوانات از شير دوري مي كنند ويا پرنده گان ضعيف از پرنده شكاري حذر ودوري مي كند وحال آنكه قبلا تجربه ي نداشته اند.
متن: و هذه الإلهامات[:الهامات كه به اطفال وحيوانات مي شود] يقف[:اي يطلع] بها[:الهامات] الوهمُ على المعاني المخالطة للمحسوسات في مايضرّ وينفع، فيكون الذئبُ يحذره كلُّ شاة و إن لم تره[:ذئب] قطّ و لا أصابتها[:اشاره] منه نكبةٌ، و تحدر الأسدَ حيوانات كثيرة، و جوارحُ الطير يحذرها سائر الطير و يشنع[:زشت مي شمارد] عليها الطير الضعاف من غير تجربة، فهذا قسم». ثمّ ذكر الأقسام الأُخَرَ وفيما ذكرناه كفاية.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo