< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منكرين عموميت قدرت

بحث دربيان آراء كساني داشتيم كه بنظرمي رسد منكر عموميت قدرت اند. يكي از گروه ثنويه بود كه بيان شد، حال مي پردازيم به بيان نظر گروه دوم كه از نظرمشهور فلاسفه اند.

2. فلاسفه(از نظرمشهور): فلاسفه قاعده «الواحد لايصدرعنه الا الواحد» را قبول دارند وطبق اين قاعده مي گويند از حق تعالي كه واحد من جميع الجهات است بدون واسطه فقط عقل اول صادر مي شود، وساير موجودات با واسطه صادر مي شود. واين بنحوي محدود كردن قدرت الهي است به صدور بي واسطه ي يك موجود وعدم قدرت بدون واسطه برخلق ساير موجودات.

اشكال(قيل): فلاسفه منكراصل قدرت باري تعالي اند، نه اينكه قدرت حق تعالي را قبول داشته باشند ومنكر عموميت قدرت باشند.

جواب: قبلا بيان شد كه فلاسفه قدرت بمعناي « إذا شاء فعل وإذا لم يشاء لم يفعل را قبول دارد». پس اينكه فلاسفه منكراصل قدرت حق تعالي باشد صحيح نيست. بله قدرت به اين معنا كه قادر بايد مدتي تارك باشد وبعد فاعل شود را قبول ندارد، اما ملاك قدرت داشتن صدق شرطيه مذكوراست، نه تارك بودن وبعد فاعل شدن چنانكه متكلم مي گويند.

متن: و منهم[منكرين عموميت قدرت] في المشهور[:درنزد مشهور] الفلاسفة، القائلون بامتناع أن يصدر عن الواحد إلّا الواحد. و قد مرّ[:قاعده الواحد] في مباحث الأُمور العامّة، وأمّا ما قيل إنهم أنكروا أصل القدرة فلا معنى لعدّهم[:فلاسفه] من منكري عمومها[:قدرت]، ففساده[:ماقيل] ظاهر ممّا مرّ[:بيان شد كه فلاسفه قدرت بمعناي إذا شاء فعل و... را قبول دارد]، إلّا أن يكون مراده[:گوينده] أنّهم[فلاسفه] منكرون للقدرة بالمعنى المتنازع فيه[:كه متكلم مي گويد قادركسي است كه مدتي تارك باشد]، فليتأمّل.

لاهيجي: فلاسفه هرچند قاعده الواحد را قبول دارند وقائل به وسائط اند اما منكر عموميت قدرت نيستند؛ چرا كه وسائط فقط مجراي فيض الهي اند، به اين معنا كه فيض را ازحق تعالي مي گيرند وبه مادون مي رسانند، نه اينكه استقلال درفاعليت داشته باشند. بعبارت ديگروسائط فاعل اند به اذن الهي نه اينكه مستقل در تاثيرباشند تا به عموميت قدرت الهي آسيب بزنند.

متن: و إنّما قلنا: في المشهور لأنّ التحقيق أنّ الحكماء و إن قالوا بالوسائط، لكن لا مؤثّر عندهم في الحقيقة إلّا اللّه والوسائط ليست إلّا جهات الصّدور و التأثير، لا مؤثّرةٌ بالاستقلال[:يعني وسائط فقط مجراي فيض اند، به اين معنا كه فيض را از خداوند تعالي مي گيرند وبه مادون مي رساند].

شاهد ازكلام بهمنيار: فاعل وموثربايد خالي از قوه وعدم باشد وموجودي كه خالي از قوه وعدم باشد منحصر است به ذات باري تعالي؛ چرا كه سايرموجودات بلحاظ ذات شان قوه وعدم دارد. پس موثر وفاعل منحصر است به حق تعالي.

بيان مطلب: هرممكني مركب است از ماهيتي كه ذات شي است ووجودي كه عطاي باري تعالي است، ولازمهء ماهيت امكان است ولازمه ي وجود فعليت. پس هرممكني مركب است از امكان وفعليت وازطرفي امكان عبارت است از تساوي نسبت به وجود وعدم يعني هم قوه وجود را دارد وهم قوه ي عدم را پس هرممكني مشتمل برقوه است[1] حال اگرممكن از ناحيه ذاتش تاثير بگذارد معنايش است كه قوه موثر وعدم مُوجد باشد. روشن است كه عدم نمي تواند مُوجد باشد؛ چرا كه معطي شي بايد واجد شي باشد نه فاقد شي. پس اگر تاثير از ناحيه ي ممكن باشد درحقيقت از ناحيه وجودش است كه از عطاي باري تعالي است نه از ناحيه ي ذاتش كه قوه وعدم است. بنابراين فاعليت منحصر است به باري تعالي.

متن:وناهيك[:تورا بس است] في ذلك[:كه حكما فقط خدا را موثر مي دانند] كلام بهمنيار في "التحصيل" حيث قال: «فإن سألت الحقّ فلا يصحّ أن يكون علّة الوجود إلّا ما هو بري‌ء من كلّ الوجه من معنى ما بالقوة، وهذا هو صفة الأوّل تعالى لا غير؛ إذ لو كان مفيد الوجود ما[:موجودي] فيه معنى ما بالقوّة سواء كان[:مابالقوه] عقلاً أو جسماً كان للعدم شركةٌ في إفادة الوجود، وكان لما بالقوّة شركة في إخراج الشي‌ء من القوّة إلى الفعل» انتهى.

وتحقيقه[:كلام بهمنيار]: أنّ كلّ ممكن زوجٌ تركيبيّ مشتمل على ما بالقوة[:ماهيت، امكان] ولو بحسب الذات فقط وهو الّذي له من جهة ذاته، وعلى ما بالفعل[:وجود، وجوب]، وهو الّذي له من جهة مبدئه الحقيقي، فما يصدر عنه إنّما يصدر عن الجهة الّتي هي له[:ممكن] من المبدأ، لا من الجهة الّتي هي من ذاته؛ فإنّ ما له من ذاته ليس إلّا العدمَ و القوّةَ، فلو صدر عنه من هذه الجهة شي‌ء لزم كون العدم و القوّةِ مؤثّراً في الوجود و الفعليّة، هذا.

 


[1] . امكان ماهوي وامكان بلحاظ ذات شان يكي است، هردوامكان اند، تفاوت شان به مقايسه اگرامكان را با اصل وجود مقايسه كنيم مي شود امكان ماهوي وچنانچه با وجود خاص مقايسه كنيم مي شود امكان استعدادي. ( ر.ك: صدرا، رسالة الحدوث).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo