< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال بردليل سوم مستدل

مستدل دليل سوم كه براي نفي قدرت آورد بصورت قياس استثنايي است وتالي اش را با دودليل باطل كرد. دردليل اول بطلان تالي گفت عدم نفي محض است ونفي محض نمي تواند اثر موثر باشد پس عدم نمي تواند اثر موثر باشد. مستشكل بركبراي قياس كه نفي يا عدم نمي تواند اثر موثر باشد سه اشكال وارد مي كند.

اشكال اول: حوادث قبلا از اينكه موجود شوند معدوم اند، چرا كه معناي حادث مسبوق بودن به عدم است، حال اگر عدم نتواند اثر غير باشد حادث وقتي كه معدوم است اين عدم به اقتضاي ذاتش است، وچيزي كه ذاتش اقتضاي عدم دارد ممتنع الوجود است واگر موجود شود انقلاب درذات است وباطل، درحاليكه حوادث ممتنع بالذات نيست ووجود گرفتنش هم انقلاب درذات نيست. پس حرف شما كه عدم نمي تواند اثر غير باشد باطل است.

اشكال دوم: اگر عدم نتواند اثر غير باشد ممكنات موجود نبايد اصلا معدوم شوند لكن التالي بالوجدان فالمقدم مثله.

بيان ملازمه:؛ ذات ممكنات موجودكه اقتضاي عدم ندارد والا موجود نمي شود وغير هم كه نمي تواند آنرا معدوم كند طبق حرف شما پس ممكنات اصلا معدوم نمي شوند.

تذكر: از بيان فوق نمي توانيم تيجه بگيريم كه بايد ممكنات موجود واجب الوجود باشند؛ چرا كه واجب الوجود بالذات آن است كه سابقه ي عدم ندارد وممكنات موجود سابقه ي عدم دارند. پس واجب الوجودن را نمي توانيم نتيجه بگيريم، بلكه نتيجه مي گريم كه ممكنات نبايد اصلا معدوم شوند. اشكال سوم: اگرعدم نتواند اثر غير باشد بايد ممكن قديم واجب بالذات باشد لكن التالي باطل؛ چرا كه هم تعدد واجب است وهم انقلاب در ذات است وهردومحال.

بيان ملازمه: ممكن قديم سابقه ي عدم ندارند واز آنجاي كه به گفته ي مستدل عدم نمي تواند اثر غيرباشد لاحقه ي عدم هم ندارند وروشن است كه ذات شان هم اقتضاي عدم ندارند، وچيزي كه نه سابقه ي عدم دارند نه لاحقه ي عدم ونه ذاتش مقتضي عدم باشد واجب الوجود است.

جواب اشكال اول: ممتنع آن است كه ذاتش اقتضاي عدم داشته باشد وحوادث قبل وجود ذات شان اقتضاي عدم ندارند، بلكه عدم شان بخاطر اين است كه علت وجود شان موجود نيست. پس از اينكه عدم نمي تواند اثر غير باشد نمي توانيم نتيجه بگيريم كه حوادث قبل از وجود شان بايد ممتنع بالذات باشد، چرا كه عدم حوادث نه به اقتضاي ذات شان است ونه به اقتضاي غير، بلكه به اين جهت است كه علت وجود شان موجود نيست.

جواب اشكال سوم: واجب بالذات آن است كه ذاتش با عدم نا ساز گار است واگر ممكن قديم معدوم نمي شود بخاطرآن است كه عدم نمي تواند اثر غير باشد، نه اينكه ذات ممكن قديم با عدم ناساز گار باشد پس ممكن قديم نمي تواند واجب بالذات باشد تا تعدد واجب وانقلاب در ذات لازم بيايد.

متن: وأورد على الدليل أنّه إذا لم يكن للعدم أثراً للغير يلزم [1]أنّ يكون عدم الحوادث لذواتها، فيلزم امتناعها حالَ عدمها و انقلابها حالَ وجودها، [2]و أن لا ينعدم شي‌ء من الموجودات الممكنة؛ لاستحالة انعدامها بالذّات[:متعلق انعدام] بالضرورة[:متعلق استحاله] و بالغير أيضاً، لما ذكرنا[: إذلم يكن عدم أثرا للغير]. [3]وأن يكون الممكن القديم واجب الوجود لذاته، إذ لا يجوز عدمها[:ممكنات] بالغير لما ذكره[:مستدل] و لا بالذات لكونه ممكناً، فيلزم تعدّد الواجب على الحكماء. و قد[1] يدفع[:بعضي ها دفع مي كند] هذا الاخير[:اشكال سوم] بانّ عدم جواز العدم عليها[:ممكنات] ليس نظراً إلى ذواتها[ممكنات] بل لكون العدم غير صالح للتأثير و هو[:عدم جواز عدم] خارج عن مهيات الممكنات. فلا يلزم وجوبها بالذّات[:چرا كه واجب ذاتش اقتضاي وجود دارد وبا عدم ناسازگارست]، و يمكن بذلك[:دفع اخير] دفع الأوّل أيضاً كما لا يخفى.

 


[1] . قد تقليل گاهي برحسب زمان است وگاهي برحسب افراد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo