< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معناي قدرت دركلام ابن سينا
بحث درقدرت داشتيم. ابن سينا بعد از اينكه فرق هاي قدرت حق وقدرت عبد را بيان كرد دوباره مي پردازد به بيان مفهوم قدرت واينكه شرط درقدرت حق صدق تعريف قدرت يعني صدق قضيه ي شرطيه است.
ابن سينا: مشهور اين است كه قادر كسي است كه هرگاه اراده كند فعل را انجام دهد وهرگاه اراده كند ترك فعل كند، قادر كسي نيست كه هميشه اراده كند وانجام دهد ويا هميشه اراده كند وانجام ندهد. همين طور مشهور است كه درجهان خارج اشياء وجود داد كه خالق تعالي اصلا اراده انجام آنها را نمي كند، مثلا ظلم هيچ گاه از خداوند تعالي سر نمي زند واين منافات با قدرت الهي ندارد؛ چرا كه شرط قدرت صدق تعريف قدرت يعني صدق قضيه ي شرطيه است وصدق قضيه ي شرطيه به صدق ملازمه ي آن است، نه به صدق مقدم يا تالي آن، بلكه مي شود مقدم وتالي قضيه شرطيه هردوكاذب باشد ولي قضيه ي شرطيه صادق باشد. پس صدق «إذا شاء فعل» به صدق «شاء» نيست، بلكه به صدق ملازمه ي بين مقدم وتالي است. وصدق«إذا لم يشاء لم يفعل» هم به صدق« لم يشاء» نيست، بلكه صدق ملازمه ي بين مقدم وتالي است.
قدرت حق تعالي خالي از امكان است چرا كه ملاك قدرت اراده است واراده صفت ذاتي حق است وجزذات چيزي درآن دخالت ندارد. ولذا كاري را كه انجام دهد حتما خواسته است وكاري را ترك كند حتما نخواسته است. اما قدرت درعبد بالامكان است؛ چرا كه دراراده عبد اموري مختلف دخالت دارد ولذا كار انسان نشان از اراده ي او است ولي ترك كار ممكن است از روي اراده نباشد.
كلام فخررازي دركتاب«الاربعين»: قادركسي است كه هم از اوفعل صحيح است وهم ترك، بحسب دواعي مختلف، اگرداعي فعل باشد صحيح است فعل وچنانچه داعي ترك باشد صحيح است ترك. پس قادركسي است كه فعلش از روي اراده باشد.
مثال: انسان وقتي كه راه برود مي رود قادر برآن است؛ چرا كه راه رفتنش ازروي اراده است، اما آتش كه آب را گرم مي كند قدرت برآن ندارد، چرا كه گرم كردن آتش از روي اراده نيست، بلكه لازمه ي ذات آتش سوزاندن است.
متن: ثمّ قال: المشهور أنّ القادر مَن هو بإرادته إذا شاء فعل، وإذا لم يشاء لم يفعل، لا من يريد فيفعل أو لا يريد فلا يفعل دائماً، وان هاهنا أشياء يُقَرُّ بها أنّ الخالق لا يريدها قطّ و لايفعلها وهو مع ذلك قادر على فعلها، مثل الظلم فالشرط إذن فيها[:قدرت] القضيّة الشرطيّة[:صدق قضيه ي شرطيه]، والشرطيّة لا يتعلّق صحّتها بأن يكون جوهرها صادقين، فإنّه قد يصحّ[:شرطيه] أن يكون جزؤها[:شرطيه] كاذبين، فليس يلزم إذن[:حالا كه درصدق شرطيه لازم نيست مقدم وتالي اش صادق باشد] من قولنا: إذا شاء فعل أنّه شاء حتّى يصحّ هذه القضيّة[:قضيه شرطيه]. والقدرة لامحالة يتعلّق بالمشية و يستحيل في الأوّل تعالى أن يكون بالإمكان، فهو إذا فعل فقد شاء و إذا لم يفعل فإنّه لم يشأ» انتهى كلام الشيخ.
و قال الإمام في كتاب "الأربعين": «اعلم أنّ القادر هو الّذي يصحّ منه الفعل والترك، بحسب الدّواعي المختلفة. مثاله: أنّ الإنسان إن شاء أن يمشي قدر عليه، وأمّا تأثير النّار في التسخن فليس كذلك[:بحسب الدواعي]، لأنّ ظهور التسخين من النّار غير موقوفٍ على إرادتها و داعيها، بل هو أمرٌ لازم لذاتها».


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo