< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلايل كه مبتني بربطلان تسلسل نيست

بحث دراين بود كه مي توانيم براي اثبات وجود الهي دليل اقامه كنيم كه مبتني است بر بطلان دور ولي بربطلان تسلسل مبتني نيست.

ان قلت: شما گفتيد طبيعت ايجاد متوقف است بر طبيعت موجود وطبيعت موجود متوقف است برطبيعت ايجاد واين دور است، درحاليكه طبيعت موجود مشتمل بر افراد كثير است همين طور طبيعت ايجاد افراد زيادي دارد ومي شود فرد از طبيعت ايجاد فرد از طبيعت موجود را بوجود بياورد ولي همان فرد از طبيعت ايجاد متوقف بر فرد ديگري از طبيعت موجود باشد واين فرد از طبيعت موجود متوقف بر فرد ديگري از طبيعت ايجاد باشد. پس طبيعت ايجاد هرچند متوقف است بر طبيعت وجود ولي خودش موجود ديگري را بوجود مي آورد وهكذا هرفرد از طبيعت ايجاد وهرفرد از طبيعت موجود را كه ملاحظه كنيم متوقف ومتوقف عليه يكي نيست تا دور باشد. بله از آنجاي كه هر فرد از طبيعت وجود متوقف است بر فردي از طيبعت ايجاد وهرفردي از طبيعت ايجاد هم متوقف است بر فرد ديگري از طبيعت موجود ويك فرد نيست كه هم متوقف وهم متوقف عليه باشد تسلسل لازم مي آيد. پس اين دليل متوقف است بربطلان تسلسل.

بعبارت ديگر وقتی که طبيعت موجود را ملاحظه کنيم می بينيم که محتاج ومحتاج اليه يکی نيست مثلا طبيعت موجود درضمن زيد محتاج به طبيعت محتاج درضمن عمرو است وطبيعت موجود درضمن عمرو محتاج به طبيعت موجود درضمن بکر وهکذا هرفردی را که ملاحظه کنيم می بينيم که محتاج است نسبت به فردی ولی محتاج اليه همان فرد نيست بلکه محتاج اليه فرد ديگر است. پس طبيعت موجود محتاج ومحتاج اليه نسبت يک چيز نيست تا دور لازم بيايد بلکه محتاج است نسبت به فردی ومحتاج اليه است نسبت به فرد ديگر. همين طور طبيعت ايجاد هرچند هم محتاج است وهم محتاج اليه ولی نسبت به دو فرد، مثلا ايجاد الف محتاج است به ايجاد ب ولی ايجاد ب محتاج اليه ايجاد الف نيست بلکه محتاج اليه ج است پس محتاج ومحتاج اليه يک فرد از ايجاد نيست تادور لازم بيايد، بله از آنجای که هر فرد از افراد سلسله طبيعت موجود وسلسله ايجاد هم محتاج اند وهم محتاج اليه ومحتاج ومحتاج اليه هم يک فرد نيست تسلسل لازم می آيد. پس اين تماميت دليل متوقف بر بطلان تسلسل است، نه بطلان دور.

قلت: همان طور که طبيعت موجود درضمن تک تك افراد محتاج ايجاد است طبيعت موجود درضمن جميع افراد هم محتاج ايجاد است، حال اگر جميع افراد ايجاد که وصفت است محتاج طبيعت موجود باشد لازم می آيد دور.

بعبارت ديگر برفرض طبيعت موجود متسلسل باشد وطبيعت ايجاد هم متسلسل باشد، می شود طبيعت موجود درضمن جميع افراد را درنظر بگيريم که مثل طبيعت موجود درضمن تک تک افراد محتاج ايجاد است وهمين طور جميع افراد ايجاد را که متسلسل است يک مجتعا درنظر بگيریم که بدليل وصف بودن محتاج موجود است. پس طبيعت موجود محتاج ايجاد است وايجاد محتاج طبيعت موجود واين دور است وباطل.

دليل دوم که مبتنی بر بطلان تسلسل نيست( دليل چهارم از مجموع ادله): اين دليل با سه عبارت بيان می شود.

عبارت اول: موجود مطلق که اعم از واجب وممکن است، از آن حيث که موجود است نه از آن حيث که ممکن است، نياز به مبداء ندارد والا لازم می آيد تقدم شی برخودش، چرا که خارج از موجود مطلق چيزی نداريم ولذا اگر محتاج به مبدأ باشد بايد محتاج به خودش باشد که اين دور است وباطل.

تذکر: موجود مطلق اطلاقات مختلف دارد: 1. موجود مطلق درعرفان به اين معنا است که موجود بدون قيد سريان و...، 2. موجود مطلق موضوع فلسفه به اين معنا است که موجود قبل از اينکه رياضی يا طبيعی باشد، 3. موجود مطلق اعم از موجود واجب وممکن. ( شايد اطلاقات ديگری هم برای موجود مطلق باشد ولی موجود مطلق دردليل اطلاق سوم موجود مطلق است).

عبارت دوم: مجموع موجودات که خارج از آن وجودی نيست، از آن حيث که موجود است نه از حيث ممکن بودن يا...، مبدأ بالذات ندارد؛ چرا که اگر مبدأ بالذات داشته باشد يکی از افراد اين موجوعه که مبدأ بالذا است هم بايد مبدأ بالذات داشته باشد واين توقف شی است برخودش وباطل. بله ممکن که مبدأ بالذت نيست بلکه مبدأ بودنش به اجازه وبه استناد به واجب است می تواند مبدأ بالذات داشته باشد، ولی مجموع موجودات از آنجای که شامل واجب است نمی تواند مبدأ بالذات داشته باشد چرا که واجب خودش مبدأ بالذات است.

عبارت سوم: مجموع موجودات که خارج از آن موجودی نيست ازآن حيث که موجود است ممتنع است که لاشی محض شود، ولی مجموع ممکنات از آن حيث که مممکن است نه از حيث مبدأ داشتن ممتنع نيست که لاشی محض شود؛ چرا که ممکن جايز العدم است پس بايد درمجموع موجودات واجبی داشته باشيم والا مجموع موجودات می شد مجموع مممکنات که عدم شان جايز است.

متن: فإن قلت: طبيعة الموجود وإن كانت واحدة في نفسها[بدون توجه به افراد] متعدّدة في نفس الأمر لتحقّقها في ضمن الأفراد فحاجتها[طبيعت موجود] ليست حاجة واحدة، بل متكثّرة حسب تكثّر الافراد، فيجوز كونها[طبيعت] محتاجة في ضمن فرد محتاجاً إليها في ضمن فرد آخر. وكذا القول في طبيعة الإيجاد فاللّازم على هذا التقدير هو التّسلسل لا الدّور.

قلت: طبيعة الموجود المتحقّقة في ضمن جميع الأفراد أيضاً ممكنة محتاجة إلى الإيجاد، فإذا كانت طبيعة الإيجاد المتحقّقة في ضمن جميع الأفراد أيضاً[قيد محتاجة] لكونها طبيعة ناعتيّة محتاجة إلى طبيعة الموجود يلزم الدّور لا محالة، فتدبّر.

[2]وما ذكره أيضاً: أنّ ليس للموجود المطلق ـ من حيث هو موجود ـ مبدأ و إلّا[اگرموجود مطلق مبدأ داشته باشد] لزم تقدّم الشّي‌ء على نفسه.

وبعبارة أُخري: مجموع الموجودات ـ من حيث هو موجود ـ ليس له مبدأ بالذات[قيد مبدأ]

وبعبارة أُخرى: مجموع الموجودات ـ من حيث هو موجود ـ يمتنع أن يصير لاشيئاً محضاً ومجموع الممكنات ليس يمتنع أن تصير لاشيئاً محضاً[وقتي كه مبدأ نداشته باشند چرا كه دراين صورت راههاي عدم بر آن بسته نيست]، و بذلك[بيان] ثبت وجود الواجب بالذّات.

 

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo