< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال بروحدت نوعي حركت
بحث دروحدت وکثرت نوعی حرکات داشتيم وبيان کرديم که با اختلاف هريک از مافيه الحرکت، مامنه الحرکت ومااليه الحرکت حرکات اختلاف نوعی پيدا می کنند اما وحدت نوعی حرکت بستگی به وحدت هرسه ـ مافيه، مامنه وما اليه ـ دارد. دومثال برای اختلاف نوعی حرکت آورديم؛ يکی حرکت مکانی مستقيم با حرکت مکانی مستدير اختلاف نوعی دارند بخاطر اختلاف « مافيه » شان وديگر حرکت هبوطی با حرکت صعودی اختلاف نوعی دارند بعلت اختلاف « مامنه» و « مااليه» شان.
اشکال(1): حرکت مستقيم يا علی الاستقامت حرکت متحرک است برخط مستقيم وحرکت مستدير يا علی الاستداره حرکت متحرک است روی خط منحنی، پس مسافت دوخط است که تفاوت شان دراستقامت وانحنا است واستقامت وانحنا عارض برخط واحد اند، نه اينکه دوفصل باشند برای دوخط، بنابراين خط مستقيم وخط منحنی تخالف نوعی ندارد ودرنتيجه حرکت برخط مستقيم وحرکت برخط منحنی هم اختلاف درنوع ندارد، بلکه دوشخص از يک نوع اند وتخالف شان شخصی است.
اشکال(2) : حرکت هبوطی که حرکت متحرک است از علو به سفل درحقيقت حرکت متحرک روی مسافتی است که مبدئش علو ومنتهای آن سفل است وحرکت صعودی حرکت متحرک برمسافتی است که مبدئش سفل ومنتهايش علو است. پس اختلاف اين دوحرکت درمبدأ ومنتهای آن است ومبدأ ومنتهای آن دوحيث دارد؛ يکی اينکه مبدأ ومنتها است وديگر آنکه علو وسفل است وآنچه که مقوم حرکت است بعبارت دقيق دخالت درحرکت دارد مبدأ ومنتهابودن است ومبدأ ومنتها تخالف شان نوعی نيست، بله تخالف علو وسفل نوعی است ولی علو که يلی الاسماء است وسفل که تلی الارض است دخالت درحرکت ندارد، حرکت بماهو حرکت علو وسفل درش دخالت ندارد.
جواب اشکال(1): خط يا وجودش درخارج مطرح است ويا وجودش درذهن، خط که درخارج است مستقل وجود ندارد، بلکه خط طرف سطح است وسطح طرف حجم وحجم مقدار جسم پس خط، سطح وحجم هیچ کدام وجود مستقل ندارند بلکه عارض برجسم اند، حال بايد ببنيم که جسم مستقيم ومنحنی تخالف شان نوعی است يا خير؟
جسم مستقيم اگر خشک باشد وقتی که بخواهيم منحنی اش کنيم می شکند پس انحنان عارض برجسم مستقيم نمی شود؛ چرا که معروض باعروض عارض از بين نمی رود ولی جسم مستقيم با عروض انحنا از بين می رود پس استقامت مقوم جسم مستقيم وانحنا مقوم جسم منحنی است ودرنتيجه جسم مستقیم ومنحنی، نه جسم بماهو جسم، تخالف نوعی دارند.
تذکر: جسم يعنی امتداد درطول وعروض وعمق وجسم که طول وعرض آن مستقيم باشد جسم مستقيم است وقتی که با عروض چيزی مثلا انحنا اين امتدا از ابین برود درحقيقت جسم از بين می رود وآن شی عارض عرض نيست چرا که عرض با معروض جمع می شود مثل ديوار ورنگ که باعروض رنگ ديوار از بين نمی رود.
جسم تر مستقيم مثل شاخه ی درخت که مستقيم باشد دراينجا وقتی که انحنا وارد شود، هرچند در ظاهر شاخه ی درخت باقی است وانحنا عارض بنظر می رسد ولی وقتی که دقت کنيم می بينيم که امتداد بهم می خورد چرا که شی منحنی امتداد طرف محدبش بتشر از طرف مقعر آن است ولذا وقتی که جسم مستقيم منحنی می شود امتدادش يعنی حقيقتش بهم می خود درحاليکه عرض باعروضش ذات شی را تغيير نمی دهد. پس انحنا عارض برجسم مستقيم نمی شود بلکه فصل مقوم جسم منحنی است واستقامت فصل جسم مستقيم است، ودرنتيجه جسم مستقيم ومنحنی اختلاف شان نوعی است.
تذکر: استقامت وانحنا مربوط به امتداد است که ذات جسم است و هر امری که در ذات شی تغيير بوجود بياورد عرضی نيست بلکه مقوم است.
متن: ثمّ قال الشيخ: «لكنّه قد يشكل في أنّه هل الحركة المكانيّة المستديرة تخالف المستقيمة (متعلق تخالف:)في النوع، أو تخالفها بعرض فإنّه يشبه أن يظنّ أنّ الاستقامة و الانحناء من الأمور الّتي تعرض للخط لامن الأُمور الّتي هى فصول. ويسبق إلى الظنّ أنّ الخطّ الواحد يصلح أن يكون للاستقامة و الانحناء، و إذا كان كذلك(انحنا واستقامت عارض شد) فكيف يكون نوع الخطوط المستقيمة مخالفاً لنوع الخطوط المنحنية؟ وكيف تخالف الحركة على المستقيم الحركة على المستدير بالنّوع(متعلق تخالف)؟
وكذلك يشكل الحال في أمر الصّاعد و الهابط. و يشبه أن يظنّ أنّ الصاعد لا يخالف الهابط في النوع في المبدأ و المنتهى من حيث هما(مبدأ ومنتها) طرفان لبعد، بل من حيث هما جهتان: إحداهما تلي علواً و الأُخرى تلي سفلاً. والحركة لا تتعلّق بالمبدأ و المنتهى إلّا من حيث هما طرفا مسافة و أمّا من حيث عرض أن كان أحد طرفي المسافة في جهة(علو) و الآخر في الأُخرى(سفل) فلا يتعلّق به الحركة، فإنّ الحركة يتمّ حركة إذا ابتدأت في هذا البُعد من مبدئه إلى منتهاه، و لو لم يكن المبدأ بحيث يكون عِلوا و هو أن يلي السّماء و المنتهى بحيث يكون سفلا و هو أن يلي الأرض. فإذا كان الأمر كذلك(حركت وابسته به مبدأ ومنتها است نه علووسفل) كان هذا(علووسفل) من الاعراض اللّازمة للحركة لا من الأُمور الدّاخلة في ماهيّاتها، فلم يكن الاختلاف به اختلافاً في نوعها كالاختلاف الّذي بين الحركات في أن تكون طبيعيّة أو قسريّة، فإنّه(قسري وطبيعي) أيضاً اختلاف في أمور خارجة عن ماهيّة الحركة و إن كانت لازمة.
فهذه هى الظنّون‌الّتي يمكن أن يظنّ في هذا الباب» فهذا ملخّص كلام الشيخ.
ثمّ قال(شيخ): فيجب ان نحلّها فنقول انّ الخط المستقيم و المستدير لا يصحّ ان يستحيل احدهما الى الاخر فى الوجود و ذلك لانّ هويّة الخط فى الوجود ان يكون طرف السّطح و هويّة السّطح ان يكون طرف الجسم فما لم يعرض للجسم زوال عن هيئته لم يعرض للسطح فلم يعرض للخط البتة و الجسم اذا كان ياسا لم يقبل التحتية و اذا كان رطبا قبل التحتية بان يكون اتصال الحدّ به يتفرّق او يكون اتصال الحدّ به يمتد و التقعير بالعكس فان تفرق اتصال الحد به فقد انقسم الخط خطوطا و ان امتدّ فقد بطل أيضا ذلك الخط بعينه و حدث خط اخر فانّ الخط الواحد لا يصير اطول ممّا هو بالمد.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo