< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اتحاد نوعي حركت
بحث دراين بود كه دوحركت درچه حالتي واحد بالنوع اند، بعبارت ديگر وحدت كدام وابسته هاي شش گانه ي حركت موجب وحدت نوعي حركت مي شود.
لاهيجي بيان كرد كه وحدت سه تا از عوامل ششگانه ي دخيل درحركت موجب وحدت بالنوع است، آن سه عامل عبارتند از: مافيه، مامنه ومااليه. امّا وحدت زمان، محرك ومتحرك دخالت دخالت دروحدت نوعي حركت ندارد؛ چرا كه مافيه، مامنه ومااليه هرگاه مختلف باشند حركت انواع مختلف پيدا مي كند، اما اختلاف زمان، محرك ومتحرك باعث اختلاف نوعي حركت نمي شود.
درجاي خودش بيان شده كه اختلاف انواع به فصول شان است واختلاف عوارض اختلاف اشخاص را به دنبال دارد، بعبارت ديگر تكثر فصول باعث تكثر انواع مي شود وتكثرعوارض باعث تكثر اشخاص. ومافيه، مامنه وما اليه بمنزله مقوم شي است ولذا اختلاف شان باعث اختلاف نوعي حركت مي شود ولي زمان، محرك ومتحرك بمنزله عوارض اند وتكثر شان باعث تكثر شخصي حركات مي شود.
بيان شيخ درشفا: تكثرنوع تابع تكثر فصول ومقومات است، چرا كه فصل به جنس تحصل وقوام جودي مي دهد وهردونوع را مي سازند وفصل ديگر برحنس وارد مي شود نوع ديگر بوجود مي آيد وهكذا، اما تكثر اشخاص درپي تكثرعوارض است به اين نحو كه تعداد ازعوارض برنوع عارض مي شود يك شخص مي سازد عوارض ديگر وارد مي شود شخص ديگر را بوجود مي آورد وهكذا.
اعرض حيث ذات شان عرض اند حيث حلول وعروض شان برموضوع هم عرض است، نه مقوم، التبه عرض لازم چرا كه عرض هميشه بايد حول درموضوع كند وعارض برموضوعات باشد. پس اضافه وعروض عرض برموضوعات وحول شان درموضوعات نوع نمي سازد.
از ميان عوامل دخيل درحركت روشن است كه محرك ومتحرك از مقومات حركت بماهو حركت نيست، اما زمان بلحاظ اينكه امر تدريجي است وبا حركت از اين لحاظ تطابق دارد شايد درابتدا بنظر برسد كه از مقومات حركت است ولي چنين نيست؛ چرا كه زمان امر متصل واحد است كه مي تواند اشخاص داشته باشد، ومقارنت چيزي كه اشخاص مختلف دارد نه انواع وفصول مختلف موجب تكثر واختلاف نوعي نمي شود.
حركت بماهوحركت را كه درنظر بگيريم بالوجدان مي بابيم كه نمي توانيم از مافيه الحركت، مامنه ومااليه الحركت چشم پوشي كنيم بلكه حتما به مافيه الحركت، مامنه الحركت ومااليه الحركت هم توجه داريم ولذا اين امور بمنزله مقومات حركت اند واختلاف شان موجب اختلاف نوعي مي شود.
مافيه، مامنه ومااليه بمنزله ي مقومات حركت اند ولذا اختلاف هريك از اين امور موجب اختلاف نوعي حركت مي شود. پس چنانچه «مافيه» دوحركت مختلف باشد ولو «مامنه» و«مااليه» دوحركت واحد باشند دوحركت اختلاف نوعي دارند، مثل اينكه دوحركت مامنه ومااليه شان يك نقطه باشد ولي يك متحرك بنحو مستقيم حركت كند ومتحرك ديگر بطور مستدير حركت كند، اين دوحركت دونوع اند، نه دوفرد از يك نوع. هم چنين اگر «مافيه» دوحركت واحد باشد ولي مامنه ومااليه شان مختلف باشد اختلاف دوحركت نوعي است، مثل اينكه دومتحرك برخط مستقيم حركت كند، اما يكي پايين به سمت بالا وديگري بالا به سمت پايين دراين مسافت هردوحركت خط مستقيم است، ولي مبدأ ومنتهاي دوحركت مختلف است ولذا دوحركت اختلاف نوعي دارند.
تذكر: مافيه، مامنه ومااليه گاهي ذات شان مختلف اند مثل سواد وبياض كه يك متحرك از سواد وبه سمت بياض حركت وديگر از بياض به سمت سواد حركت كند، كه دراين جا مامنه ومااليه ذات شان مختلف اند، وگاهي ذات شان مختلف نيست ولي بلحاظ وصف شان مختلف است مثل حركت صاعد وهابط كه مامنه ومااليه هردوحركت نقطه است ولي بلحاط وصف علو وسفل اختلاف دارند. درهرصورت باعث اختلاف نوعي حركت مي شود.
خلاصه: اختلاف هريك از سه مافيه، مامنه ومااليه باعث اختلاف نوعي حركت مي شود واتحاد هرسه باعث اتحاد نوعي حركت مي شود.
متن: قال الشيخ في طبيعيات الشفاء: «قد علمت أنّ العرضيّة( يعني حلول، عروض برمعروضات) لماهيّة الأعراض إنّما هي من المعاني العارضة اللّازمة دون المقوّمة فإضافات الذّوات العرضيّة(اعراض) إلى موضوعاتها المختلفة (خبراضافات:) أُمور عارضة لها(موضوعات) لا مقوّمة إيّاها تقويم الفصول.
وأمّا تكثّر الأشخاص فليس متعلّقاً بالفصول الذّاتيّة(يعني از ناحيه فصول نمي آيد) بل بالعوارض.
وأمّا الأزمنة فلا تختلف من حيث هى أزمنة (متعلق تختلف:)بالنّوع ألبتّة، بل بالشخص إن كان لابدّ(اگر لازم باشد)، لأنّها(ازمنه) أقسام متّصل و احد و مقارنة ما يختلف بالشّخص دون النّوع لا يوجب ألبتّة مخالفة فصلية منوّعة.
ففي الحركة يختلف نوعها باختلاف الأمور الّتى تقوّم ماهيّة الحركة و هى ما فيه و أيضاً ما منه وما إليه. فإذا اختلف نوعٌ واحدٌ من هذه(مافيه، مامنه ومااليه) اختلفت الحركة في النّوع، فإنّه إذا اختلف ما فيه و اتّفق مامنه و ماإليه اختلف نوع الحركة مثل أن تكون إحدى الحركتين من مبدأ إلى منتهى على الاستقامة و الأُخرى منه إليه على الاستدارة. و كذلك(اي اختلف نوع الحركة) إذا اتّفق مافيه و اختلف مامنه و ما إليه مثل الصّاعد والهابط.
فيجب أنّه إذا اختلف شي‌ء من هذه(مافيه، مامنه ومااليه) في النّوع(متعلق اختلف) في نفسه أو في شرائط و أحوال داخلة في تعلّق الحركة بها(شرائط واحوال)، (جواب اذا)كانت الحركة غير واحدةٍ في النّوع» انتهى.
وإلى هذا(اختلاف نوعي حركت ازطريق اختلاف سه امر) أشار بقوله: و اختلاف المتقابلين‌؛ أى ما منه و ما إليه.
والمنسوب إليه‌؛ أى ما فيه، يعنى اختلاف كلّ واحدٍ من هذه الثّلاثة يقتضي الاختلاف؛أي اختلاف الحركة بالماهية(بالنوع) كما عرفت، فاتّحاد جميعها يقتضي اتحاد الحركة بالماهيّة و النّوع‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo