< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقولات كه درآن حركت واقع مي شود
بحث دراين بود كه دركدام مقوله حركت واقع مي شود ودركدام مقوله حركت وجود ندارد، مقولات كه درآن حركت وجودندارد بيان شد حال مي پردازيم به چهارمقوله ي كه حركت درآن واقع مي شود.
كم: يكي از مقولات كه درآن حركت واقع مي شود كم است.
انواع حركت دركم: حركت دركم يا به سمت زياده است ويا به طرف نقصان، وهريك از زياده ونقصان به دوصورت مي تواند باشد؛ حركت به سمت زياده يا به اضافه كردن چيزي است كه به آن «نمو» گفته مي شود ويا بدون اضافه كردن چيزي كه به آن «تخلخل» مي گويند. حركت به سمت نقيصه هم يا به كم كردن چيزي است كه به آن «ذبول» مي گويند ويا بدون كم كردن چيزي است كه به آن «تكاثف» مي گويند.
نمو: رشد متناسب دراقطار سه گانه كه درسن مخصوص وجود دارد، پس چنانچه رشد متناسب نباشد ويا دراقطار سه گانه نباشد به آن رشد گفته نمي شود، بلكه چاقي است ويا مريضي.
تخلخل: وقتي حجم جسمي زياد شود بدون اضافه كردن چيزي به آن اصطلاحا تخلخل گفته مي شود، مثل اينكه شيشه ي را مك بزنيم كه مقداري از هوايش خارج شود هواي مانده داخل شيشه كش مي آيد ومتخلخل مي شود چرا كه خلا محال است.
ذبول: كم شدن حجم جسم با كم شدن اجزا جسم ذبول است، مثل اينكه جسمي را بكوييم تا اجزايش پودر ودرهوا پخش شود.
تكاثف: كم شدن حجم جسم بدون كم شدن اجزاي جسم تكاثف است، مثلا وقتي كه به داخل شيشه فوت كنيم هواي متخلخل شده فشرده وحجمش كم مي شود.
انواع تخلخل وتكاثف: هريك از تخلخل وتكاثف به حقيقي ومشهوري تقسيم مي شود، وبلكه معناي عرفي هم براي تخلخل وتكاثف وجود دارد. پس هريك از تخلخل وتكاثف سه اطلاق دارند.
انواع تخلخل:
1. تخلخل حقيقي: اضافه شدن حجم جسم بدون اضافه شدن چيزي از خارج به آن، مثل شيشه ي كه با مك زدن مقدار ازهوايش هواي باقي مانده اش متخلخل مي شود چرا كه خلا محال است.
2.تخلخل مشهوري: اضافه شدن حجم جسم با اضافه شدن اجزاي از بيرون به جسم، مثل پنيه كه وقتي بزنيم هوا داخل وحجمش زياد مي شود.
3. تخلخل عرفي: عرف به جسم كه رقيق وشل باشد مي گويند متخلخل است.
انواع تكاثف:
1. تكاثف حقيقي: كم شدن حجم جسم بدون كم شدن اجزاي جسم تكاثف حقيقي است، مثل اينكه به شيشه ي متخلخل فوت كنيم وهواي داخل آن فشرده وحجمش كم شود.
2. تكاثف مشهوري: كم شدن حجم جسم با كم شدن اجزاي جسم مثل پنبه ي كه فشرده شود وهواي آن خارج شود.
3. تكاثف عرفي: عرف به جسم غليظ متكاثف مي گويند.
ازميان اقسام تخلخل وتكاثف آنچه كه درباب حركت درمقوله مراد است تخلخل وتكاثف حقيقي است.
متن: و المصنّف لمّا فرغ من بيان نفى الحركة عن سائر المقولات شرع فى تفضيل‌ما(مقوله) يقع فيه الحركة (بيان ما)من المقولات الاربع.
فقال:‌ ففي الكم‌؛ أي وقوع الحركة في الكمّ‌ باعتبارين:
أحدهما: التّخلل و التكاثف. و الآخر: النموّ و الذّبول.
فإنّ الانتقال في الكمّ: إمّا أن يكون من النقصان إلى الزياد أو من الزيادة إلى النقصان. و الاوّل: يكون: إمّا بورود مادة تزيد في كميّة الجسم و هو النموّ أو بدونه و هو التّخلخل، كما في هواء باطن القارورة(شيشه) عند مصّها(مك زدن). و الثّاني: إمّا أن يكون بنقصان جزء و هو الذّبول كما فى المدقوق، أو بدونه و هو التّكاثف كما في هواء باطن القارورة عند النفخ فيها.
فالتّخلخل: هو أن يزيد مقدار الجسم من غير أن ينضمّ إليه غيره.
والتّكاثف: هو أن ينتقص مقدار الجسم من غير أن ينفصل منه(جسم) جزء.
وهذان هما التّخلخل و التّكاثف الحقيقيّان.
وقد يطلق التّخلخل على الانتفاش(باد كردن) و هو(انتفاش) أن يتباعد أجزاء الجسم بعضها عن بعضٍ بحيث يداخلها جسم غريب كالهواء كما في القطن المنفوش.
والتكاثف على الاندماج و هو(اندماج) أن يتقارب أجزاء الجسم بحيث يخرج عنها ما بينها(اجزاء) من الجسم الغريب، كما فى القطن الملفوف(فشرده شده) بعد نفشه(باد كردنش).
وهما(تخلخل وتكاثف) من قبيل الوضع لرجوعهما(تخلخل وتكاثف) إلى هيئة نسبة الأجزاء بعضها مع بعض.
وهذا الانتقال بالنّظر إلى الأجزاء حركة أينيّة و أمّا بالنّسبة إلى الكلّ فحركة في الوضع بحسب الداخل، كما فى الفلك بحسب الخارج. و ليس بحركة في الكم كالنموّ على ما توهّم لما ستعلم.
وقد يطلقان أيضاً على رقة القوام و غلظه، و هما(قوام وغلظت) من مقولة الكيف، فالمراد منها(تخلخل وتكاثف) هاهنا هما الحقيقيّان‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo