< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/04/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاك عقلي يا نقلي بودن دليل

 

گفتيم كه ملزوم علم دليل ناميده مي شود وملزوم ظن اماره، بعبارت ديگرقياس كه نتيجه ي علمي مي دهد دليل ناميده مي شود وقياس كه حاصلش نتيجه ظني است اماره گفته مي شود.

ملزوم علم يعني قياس كه نتيجه اش علم است وملزوم اماره يعني قياس كه حاصلش ظن است، مركب اند از مقدمات وبه هريك از مقدمات بسايط ملزوم يعني قياس گفته مي شود، حال اين بسائط يا مقدمات بلحاظ فرض سه حال دارد: 1. عقلي صرف باشد، 2. مركب از عقلي ونقلي باشد، 3. نقليي صرف باشد.

1. مقدمات عقلي صرف باشد، مثل العالم ممكن وكل ممكن له موثر فالعالم له موثر.

2. مقدمات مركب از عقلي ونقلي، مثل وضؤ عمل است( كه مقدمه عقلي است) وهيج عملي بدون نيت صحيح نيست( كه مقدمه نقلي است، عقل نمي گويد كه بدون نيت عمل صحيح نيست). پس وضؤ بدون نيت صحيح نيست.

3. مقدمات كه نقلي صرفت است، مثل لاعمل الامع النيت، ولانية الا مع قصد القربة. فلا عمل الا مع قصد القربة.

از ميان سه قسم فوق قسم اول كه بسائط عقلي صرف باشد نتيجه اش علم است، وقسم دوم كه بسائط مركب از عقلي ونقلي باشد نتيجه اش ظني است، وهردو نوع قياس صحيح ومنتج اند، اما قسم سوم كه بسائط نقلي صرف باشد منتج نيست بلكه مستلزم دور ومحال است.بيان دور: اگر هردومقدمه شرعي باشد مستلزم دور است؛ چرا كه صدق گوينده بايد ثابت شود، وبراي ثابت شدن صدق گوينده طبق فرض نمي توانيم ازعقل استفاده كنيم بلكه بايد به قول خود گويند استناد كنيم يعني گفته ي گوينده را با گفته ي خود او اثبات كنيم، كه دور است. صحيح بودن قسم سوم از نظر برخي : برخي اجازه داده اند كه مقدمات نقلي صرف باشد، وقياس هم منتج به اين صورت كه: لاعمل الامع النيت، ولانية الا مع قصد القربة. فلا عمل الا مع قصد القربة. قياس فوق هردومقدمه اش نقلي است ونتيجه ي حاصل از آن هم از نظر نقل صحيح است. پس مي تواند هردومقدمه قياس نقلي باشد ومنتج هم باشد.

لاهيجي : بايد به مقدمات نقلي مقدمه ي ديگر اضافه كنيم تاصدق گويند را اثبات كنيم مثلا بگوييم: اين قول نبي است وهرنبي قولش صادق است. اين دومقدمه عقلي است كه بدون ضميمه آن به مقدمات نقلي نمي توانيم از مقدمات نقلي نتيجه بگيريم. پس كسانيكه اجازه داده اند دومقدمه شرعي باشد قبول دارد كه مقدمات بعيده اش عقلي است والا دور لازم مي آيد.

تفتازاني: خواجه بسائط يا مقدمات را تقسيم به كرد به عقلي صر، مركب از عقلي ونقلي ونقلي صرف، ولي شارح مقاصد مي گويد بايد ببنيم استلزام چگونه است مقدمات يا مستلزم نتيجه است به حكم عقل است ويا مستلزم نتيجه است به حكم نقل، اگر استلزام به حكم عقل باشد مقدمات يا ملزوم ويا دليل عقلي است واگر به حكم نقل باشد مقدمات يا ملزوم ويا دليل نقلي است. تفاوت دوديدگاه: باتوجه به مبناي خواجه دليل اول اشاعره مثل دليل دومش نقلي است، چرا كه باتوجه به بيان اشاعره صغراي آن كه « وجوب معرفت اله» است بالاجماع ويا نص واجب ونقلي است اما طبق بيان تفتازاني دليل اول اشاعره عقلي است، چرا كه استلزام نتيجه به حكم عقل است. تعيين جايگاه حكم عقل ونقل از نظر تفتازاني:

مطلوب يا بگونه اي است كه عقل ثبوتا ويا نفياً نمي تواند نظربدهد بلكه بايد ساكت باشد ويا اينكه عقل مي تواند نظر بدهد، درصورت دوم يا مطلوب مبنا مي شود براي نقل و شريعت و يا مبنا نمي شود. پس سه فرض داريم:

1. درمطلوباتي كه عقل نمي تواندن حكم كند نفي واثباتا مثل نماز وروزه و... طريق اثبات چنين مطلوبي فقط نقل است ولاغير.

2. درجاي كه عقل مي تواند حكم كند ونتيجه مبنا مي شود براي شريعت در اين جا بايد فقط عقل قياس تشكيل دهد والا درو لازم مي آيد.

3. درجاي كه عقل مي تواند حكم كند ونتيجه مبنا نمي شود براي نقل دراين جا هم مي تواند عقل قياس تشكيل دهد وحكم كند وهم شرع مي تواند اثبات حكم كند.

متن: وبسائطه‌ اى بسائط ملزومِ العلم و الظن اى(تفسيربسائط المزوم) المقدمات التى يتألّف منها كلّ من الملزومين(ملزوم علم: دليل. وملزوم ظن:اماره):

امّا عقليّة صرفة كقولنا العالم ممكن و كلّ ممكن له مؤثر و امّا مركّبة من العقلى و النقلى كقولنا الوضوء عمل(كه مقدمه عقلي است) وكلّ عمل لا يصحّ الّا بالنيّة لقوله صلى الله عليه و آله: «انّما الاعمال بالنّيات».

والنقلى الصرف(كه هردومقدمه نقلي باشد) محال لاستحالة الدّور، لان النقلى لا يفيد الا بعد العلم بصدق الرّسول و هو(صدق رسول) على تقدير كون النقلى صرفا لا يستفاد من العقل بل من النقل فيلزم الدّور.

و من جوّز كونها(مقدمات) نقليّة صرفة اراد كون المقدمات القريبة كذلك(نقلي صرف باشد)، فلا منافاة لكن الموصل بالحقيقة هو ما يتركّب من المقدّمات القريبة و البعيدة(كه عقلي است) دون القريبة وحدها.

قال شارح المقاصد:« و طريق القسمة انّ استلزامه للمطلوب ان كان لحكم العقل فعقلى و الّا فنقلى.

ثم الحكم المطلوب ان استوى فيه عند العقل جانب الثبوت و الانتفاء بحيث لا يجد فى نفسه سبيلا الى تعيين احدهما فطريق اثباته النقل لا غير كالحكم بوجوب الحج و يكون زيد فى الدار و الّا(اگر عقل مي تواند دخالت كند) فان توقف عليه(مطلوب) ثبوت النقل كالعلم بصدق الخبر و ما يبتنى عليه ذلك(صدق خبر) كثبوت الصّانع و بعثة النبي (ص) و دلالة المعجزة و نحو ذلك فطريق اثباته العقل لا غير لئلا يلزم الدّور و الّا(وان لم يتوقف عليه ثبوت المعجزه) فيمكن اثباته بكل من النقل و العقل‌».

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo