< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرايط نظر صحيح
بحث درنظر داشتيم وآنرا تعريف كرديم. دربرخي كتب كلامي اين بحث را كه يك بحث منطقي است درابتداي كتاب بعنوان مقدمه مي آورند، چنانكه برخي از علوم ديگر مورد نياز متعلم را يا درمقدمه ودر لابلاي بحث شان مي گنجاند تا متعلم مجبور نباشد به علوم ديگر مراجعه كند، مثلا شارح مواقف جلد اول وپنجا صفحه از جلد دوم كتابش را به بحث منطقي اختصاص داده است وبعد از آن تا جلد هشتم بحث امور عامه مطرح كرده است.
مفيد علم بودن يا نبودن نظر:
درباره ي اينكه نظر مفيد علم است يا نيست، نظرات مختلفي مطرح است؛ خواجه حلما ومتكلمين محقق معتقد اند كه نظر مفيد علم است، برخي عقيده دارند كه نظر مفيد علم نيست، گروهي هم مي گويند كه نظر در هندسه مفيد علم است ولي در ساير علوم مفيد علم نيست، تفصلات ديگري هم است كه در شرح مواقف آمده است.
دلايل كسانيكه نظر را مفيد علم نمي داند:
دليل اول: اگر نظر مفيد علم باشد بايد همه اي مردم يك رأي باشند وبه نتيجه ي واحد برسند؛ چرا كه همه ي انسانها علوم بديهي را كه مبادي نظريات است دارند وترتيب اين مبادي را هم يكسان انجام مي دهند پس بايد نتيجه ي واحد بگيرند. درحاليكه چنين نيست بعضي مردم معتقد اند كه عالم حادث است وبرخي عقيده دارند كه عالم قديم است.
جواب : نظر دوركن دارد؛ يكي داشتن مبادي نظركه درحكم ماده است براي نظر وديگري ترتيب مبادي كه در حكم صورت براي نظر است. ونظر وقتي مفيد علم است كه اين دو ركن سالم باشد، سالم بودن ركن اول اين است كه انتخاب مبادي ومعلومات بديهي مناسب مطلوب باشد وسالم بودن ركن دوم اين است كه مبادي ترتيب وچينش درست داشته باشد، بعبارت ديگر سلامت دوركن نظر شرايطي دارد كه دركتب منطق بيان شده است، و با رعايت اين شرايط نظر مفيد علم است. پس اينكه مردم با داشتن علوم بديهي كه مبادي نظر است اختلاف راي دارند به اين جهت است كه يا در انتخاب مبادي مناسب اختلاف دارند ويا در ترتيب وچينش مبادي اختلاف يكسان عمل نمي كنند.
دليل دوم ( شرح مواقف، ج1، ص211):
اگر نظر مفيد علم باشد يا مفيد علم بودنش بديهي است ويا نظري است لكن التالي بكلا قسميه باطل فالمقدم مثله.
در اين قياس ملازمه بين مقدم وتالي روشن است، آنچه كه نياز به بيان دارد بطلان تالي است.
بطلان تالي : وقتي كه مبادي بديهي را ترتيب مي دهيم، و همه انسان ها هم مي توانند آنرا ترتيب دهند، اگر مفيد علم بودنش بديهي است ديگر اختلاف راي بين مردم نخواهد بود درحاليكه انسانها اختلاف نظر دارند پس مفيد علم بودن نظر بديهي نيست وبايد نظري باشد، واگر نظري باشد بايد مفيد علم بودن آنرا با قياس كه يكي از مصاديق نظراست اثبات كنيم، واين مستلزم تسلسل است، چرا كه خود اين قياس هم نظر است ومفيد علم بودنش بديهي نيست پس بايد با قياس ديگر اثبات شود، ومفيد علم بودن اين قياس هم نياز به قياس ديگر دارد وهكذا فيتسلسل.
جواب : مفيد علم بودن نظر امر بديهي است واينكه مردم اختلاف نظر دارند بخاطر اين است كه در بديهيات هم اختلاف است، حال يا بخاطر خفاء كه در تصور طرفين امر بديهي وجود دارد ويا بخاطر عقيده ي باطل كه كسي دارد بديهي را بديهي نمي داند ويا بلحاظ عقلي رشد نكرده است و...
متن: و اعلم ان ما اختاره المصنف‌ ـ اعنى افادة النظر العلم ـ هو مختار الحكماء و المحققين من المتكلّمين.
و من ذهب الى انّ النظر لا يفيد العلم استدلّ بوجهين:
الاوّل: (مقدم:) انّ النظر لو استلزم العلم (تالي:)لم يختلف النّاس فى آرائهم (بيان ملازمه:) لاشتراكهم( ناس) فى العلوم الضروريّة التى هى مبادى النظرية. ( لكن التالي باطل فالمقدم مثله)
فاشار المصنف الى الجواب عنه بقوله‌ مع سلامة جزئية اى جزئى النظر اللذين(صفت جزئين) احدهما( جزئين): بمنزلة المادة و هو تلك المعلومات الحاصلة. و ثانيهما(دوجز) بمنزلة الصورة و هو الترتيب الواقع فيها(معلومات). وسلامتهما(دوجز) عبارة عن كون تلك المعلومات مناسبة للمعلوم(آنچه كه مي خواهيم معلومش كنيم) وكون الترتيب بحيث يكون كل معلوم منها واقعا موقعه(مثلا آن كه بايد صغرا باشد صغرا قرار گيرد وآن كه بايد كبرا باشد كبرا قرار گيرد) و بيان صحّة جزئى النظر انما هو فى ذمّه علم المنطق.
اذا عرفت ذلك(دوجزء نظر را ) فتقرير الجواب: أن اختلاف النّاس فى آرائهم انّما هو بسبب تركهم رعاية سلامة الجزءين او غفلتهم عن شرائطها فلا يدلّ(اختلاف ناس) على كون النظر غير مفيد للعلم مع شرائط الرّعاية أيضا.
الثانى: انّ النظر لو افاد العلم لكان العلم بافادته العلم امّا ضروريّافيلزم اشتراك العقلاء فيه(چون درهرضروري عقلا اشتراك دارند) و امّا نظريّا فيلزم التسلسل( چون اينكه نظر مفيد علم است بايد با نظر ديگر اثبات شود وآن نظر هم با نظر ديگر وهكذا).
فاشار الى الجواب عنه بقوله:‌ ضرورة يعنى نختار الشق الاوّل فانّا متى اعتقدنا انّ العالم ممكن و انّ كلّ ممكن محدث حصل لنا العلم بانّ العالم محدث.
و كذا متى علمنا لزوم شي‌ء لشي‌ء ثم علمنا وجود الملزوم حصل لنا العلم بوجود اللازم بالضّرورة(يعني از وضع مقدم وضع تالي لازم مي آيد)، او ثم علمنا انتفاء اللازم حصل لنا العلم بانتفاء الملزوم بالضرورة( يعني از رفع تالي رفع مقدم لازم مي آيد).
و لا يجب اشتراك العقلاء فى الضروريات لانّ كثيرا من الضروريات يتشكّك فيه العقلاء امّا لخفاء فى تصوّرات الاطراف(مثل كل ممكن يحتاج الي علة تامه) او غير ذلك.‌


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo