< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم كسبي

علم كسبي: علم نظري بحث طولاني باب علم است ودربسيار كتب كلامي اولين بحث باب علم، ولي در اين كتاب چنين مرتب نشده است.
قبلا بيان كرديم كه علم يا ضروري است ويا كسبي، علم ضروري بدون تأمل ونظر از ناحيه معلم عقلي بر انسان القا مي شود، اما اينكه چگونه ودرچه زمان ما نمي دانيم، ولي بدست آوردن علم كسبي نياز به تامل ونظر دارد.
چگونگي بدست آمدن علم كسبي :
وعلم كسبي آن است كه بافكر ونظر بدست مي آيد، ونظر عبارت است از ترتيب امور حاصله تا به امري غيرحاصل كه يا تصوري است ويا تصديقي برسيم؛ علم تصوري كسبي با تعريف بدست مي آيد وعلم تصديقي كسبي با استدلال. درهرصورت بايد اموري معلوم مرتب شود تا آنچه كه مجهول است معلوم گردد، به همين خاطر گفته اند كه نظر يا فكر ترتيب علوم است.
ان قلت : درتصديق درست است كه هميشه بايد اموري را مرتب مي كنيم تا به مجهول تصديقي برسيم، ولي در تصورات گاهي نياز به ترتيب علوم نيست، ممكن است با آوردن فصل تنها ويا خاصه ي تنها به امر غير حاصل برسيم. پس بايد مي گفتيد « تحصيل امر او ترتيب امور »
قلت : اولا، منطق صنعتي است كه مي خواهد راه درست فكر كردن را نشان دهد، وصنعت نوعا با ترتيب امور است. پس ترتيب امور با صنعت منطق سازگاري بشتر دارد ومنطق دخالت زيادي در آن دارد .
ثانيا، كسب ونظر كار انسان است واختيار انسان جاي كه اموري را مرتب مي كند دخالت زيادي دارد، نسبت به جاي كه از طريق مفرد بخواهد چيزي را بدست آورد. هرچند وقتي كه ازبا مفردي بخواهيم امري را تحصيل كنيم اختيار ما دخالت دارد ولي دخالت زياد نداد.
ثالثا، مقصود تعريف نظر وفكري است كه با انظباط همراه است، حتي آنجاي كه فصل ويا خاصه درتعريف مي آيد مي شود با جنس وفصل يا خاصه تعريف كنيم، ولي اگر با مفرد بخواهيم تعرف كنيم در بسيار جاها ما را به مطلوب نمي رساند. پس تعريف نظر به ترتيب امور منضبط وقاعده مند تر است.
اگر بخواهيم تعريف بمفرد را هم در تعريف نظر داخل كنيم بايد تعريف نظر را يكي از صورت هاي ذيل بيان كنيم :
1. نظر عبارت است از تحصيل امر ويا ترتيب امور
2. نظر عبارت است از ملاحظه ي عقل امر يا اموري را كه در نزد آن حاصل است براي تحصيل امري كه حاصل نيست.
3. نظر، ملاخظه ي معقول است براي تحصيل مجهول.
آنچه بيان شد تعريف نظر به اكساب بود، كه دسته اي از علما وازجمله خواجه به آن معتقد است، اما دسته ي ديگر نظر را به «توجه به مطلوب» تعريف نموده است كه به صرف توجه به مطلوب از جانب فياض افاضه مي شود، بدون نياز به ترتيب امورمعلوم، اين دسته خود به دوگروه تقسيم مي شود:
گروه اول : نظروفكر امرعدمي است، بمعناي تجريد ذهن از غفلت نسبت به مطلوب، بعبارت ديگر نظر از بين بردن غفلت ها است، نه ايكه چيزي را تحصيل كنيم، بله نتيجه ي تجريد حصول مطلوب است.
گروه دوم : نظر امر وجودي است، بمعناي تيز كردن عقل وبا دقت نگاه كردن به معقول كه نتيجه ي آن افاضه معقول از جانب فياض است.
باتوجه به اين كه نظروفكر « اكتساب وترتيب امور معلوم براي تحصيل مطلوب است» بايد ببنيم كه اولا امور معلوم چه ويژگي دارد وچگونه به دست مي آيد، وثانيا مراد از ترتيب چيست وچگونه بدست مي آيد.
مراد از امور معلوم كه بايد مرتب شود تا مطلوب بدست آيد هرمعلومي نيست، بلكه معلومي است مناسب با مطلوب.
مراد از ترتيب امور معلوم هم ترتيب خاص وداراي هيئت خاص كه درعلم منطق بيان شده است.
تفصيل مطلب :
وقتي انسان نسبت به امرتصوري ويا تصديقي توجه پيدا مي كند وقصد مي كند كه آنرا بطور كامل بداند، اولا ذهن حركت مي كند در ميان معلومات خودش تا معلوم مناسب با مطلوب خود را گزينش نمايد وثانيا اين معلومات را به ترتيب خاص مرتب مي كند تا بتواند ما را به مجهول برساند. پس نظر وفكر با دوحركت ذهني همراه است، كه هريك مبداء ومنتهاي دارد.
مبداء ومنتهاي حركت اول : مبداء حركت اول همان توجه به مطلوب وامر تصوري وتصديقي است ومنتهاي آن بدست آوردن معلومات مناسب ومبادي است، وبه اصطلاح مبداء حركت اول مطالت ومنتهاي آن مبادي است.
مبدا ومنتهاي حركت ثانيه : ابتداي حركت ثانيه ترتيب مبادي يا معلومات مناسب است با ترتيب معين وهيئت مخصوص ومنتهاي آن رسيدن به مطلوب است، وبه اصطلاح مبداء حركت دوم مبادي ومنتهاي آن مطالب است.
بنابر اين حقيقت نظر وفكر دوحركت ذهني ونفساني است كه بين مجهول ومعلوم انجام مي شود است، كه حركت اول تحصيل مبادي يا معلومات مناسب است وحركت دوم ترتيب مبادي ومعلومات مناسب تا به مجهول برسيم.

متن : وكسبى العلم(علم كسبي) يحصل بالنظر وهو(نظر) ترتيب امور حاصلة للتأدي الى غير حاصل و اعتبار الامور مع تجويز التعريف بالفصل وحده و الخاصة وحدها لانهم قصدوا تعريف النّظر(صفت تعريف/ صفت نظر) الّذي للصناعة و الاختيار فيه(نظر) مزيد دخل و يكون اقرب الى الانضباط و هو( نظر كه اقرب به ...) ما يكون(تامه: اي يتحقق) بالمعانى المركبة و هذا(رجحان تعريف مركب بر تعريف مفرد) معنى ما قاله الشيخ مزان التعريف بالمفرد نزر خداج اى قليل ناقص‌.
و من اراد ادخال التعريف بالمفرد(تعريف انواع بمفرد را) أيضا (متعلق ادخال:) فى التعريف(تعريف نظر) قال: هو(نظر) تحصيل امر او ترتيب امور او قال هو(نظر) ملاحظة العقل لما(امريا امور) هو حاصل عنده لتحصيل غيره(ما) او قال هو ملاحظة المعقول لتحصيل المجهول.
هذا عند من يرى انّ النظر اكتساب المجهول بالمعلومات و هو الّذي اختاره المصنف.
و اما من يرى انّه(نظر) مجرّد التوجه الى المطلوب ليفيض علينا من المبدأ الفياض من غير استعانة لنا فى ذلك(دست يافتن به مطلوب) بالمعلومات السابقة.
فمنهم من جعله(نظر) عدميّا فقال هو(نظر) تجريد(برهنه كردن) الذهن عن الغفلات.
و منهم من جعله(نظر) وجوديّا فقال هو(نظر) تحديق(تيزكردن) العقل نحو المعقولات.
و اعلم انّه على مذهب من يرى الاوّل( كه نظراكتساب است) و هو(اول) الظاهر لا شبهة فى ان كلّ مجهول لا يمكن اكتسابه من اىّ معلوم اتفق بل لا بدّ له من معلومات مناسبة اياه.
و لا شك أيضا فى انّه لا يمكن تحصيله(مجهول) من تلك المعلومات على اىّ وجه كانت بل لا بدّ هناك من ترتيب معيّن فى ما بينها و من هيئة مخصوصة عارضة لها(معلومات) بسبب ذلك الترتيب.
(تفصيل مطلب قبل:) فاذا حصل لنا شعور ما بامر تصورى او تصديقى و حاولنا(قصدنا) تحصيله على وجه اكمل فلا بدّ ان يتحرك الذّهن فى المعلومات المخزونة عنده منتقلا من معلوم الى اخر حتى يجد المعلومات المناسبة لذلك المطلوب و هى المسمّاة بمبادى المطلوب.
ثم لا بدّ أيضا ان يتحرك فى المبادى ليرتبها ترتيبا خاصّا يؤدى الى ذلك المطلوب فهناك(دراكتساب) حركتان:
مبدأ الاولى منهما(دوحركت): هوالمطلوب المشعور به بذلك الوجه الناقص و منتهاها(حركت اولي) اخر ما يحصل من(بيان ما) تلك المبادى.
و مبدأ الثانية(مبدا حركت ثانيه): أوّل ما(مبادي) يوضع منها(مبادي) للترتيب و منتهاها هو المطلوب المشعور به على الوجه الاكمل.
فحقيقة النظر المتوسّط بين المعلوم و المجهول و هى مجموع هاتين الحركتين اللتين هما من باب الحركة فى الكيفيات النفسانيّة.
و امّا الترتيب الّذي ذكروه فى تعريفه فهو لازم للحركة الثانية و قلّما توجد هذه الحركة(حركت ثانيه) بدون الاولى بل الاكثر ان ينتقل أوّلا(حركت اول) من المطالب الى المبادى ثم(حركت ثاني) منها(مبادي) الى المطالب.
و لا خفاء ان هذا الترتيب يستلزم التوجه(توجه تفصيلي) الى المطلوب و(عطف برتوجه) تجريد الذهن عن الغفلات و(عطف برتوجه) تحديق العقل نحو المعقولات كذا فى شرح المواقف.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo