< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : فرق اصطلاح علمي وطلاق عرفي

تفاوت اصطلاحات علمي واطلاقات عرفي ولغوي : بعد از اينكه پنج تا كيفيت محسوس تمام شد مطلبي بيان مي شود كه مربوط به همه اي كيفيات محسوس است وآن اينكه ما براي هريك از كيفيات محسوس صفتي آورديم، گفتيم ملموس، مبصر، مسموع، مطعوم و مذوق. اين اوصاف دراصطلاح برخود انواع كيفيات اطلاق مي شود، اما در لغت وعرف چنين نيست، چرا كه در عرف ولغت اين اوصاف اطلاقات مختلفي دارند :

    1. گاهي بر محل كيفيات اطلاق مي شود مثلا به گل گفته مي شود مطعوم،

    2. گاهي بر خود كيفيت اطلاق مي شود مثل اينكه به لون مي گوييم مبصر

    3. وگاهي بركيفيت ومحلش هر دو اطلاق مي شود مثل كه بر طعام و حلاوتش مي گوييم مذوق.

تفاوت اطلاقات مصادر ـ ابصار، سماع و... ـ : اوصاف مذكور يعني ملموس، مبصر، مسموع، مطعوم ومذوق، هريك مصدري دارد، مصدر مبصر ابصار است، مصدر مسموع سماع، مصدر مسموع استشمام و... اين مصادر هم در عرف اطلاقات متفاوت دارد؛ برخي از مصادر برخود ادراك اطلاق مي شود وبرخي ديگر برحاصل ادراك :

1. ابصار وسماع : ابصار وسماع اطلاق مي شود بر خود ادراك چنانكه به خود رؤيت گفته مي شود ابصار وبه خود گوش دادن مي گوييم سماع.

(2)‌ غير از ابصار وسماع يعني استشمام و... برحاصل ادراك اطلاق مي شود، وقت مي گوييم استشمام كردم كه رايحه بيايد درشامه اي ما نه اينكه به دنبال بورفتم وآنرا يافتم هم چنين زمان كه مي گوييم ذوق به حاصل كار اطلاق مي شود نه بخود كار.

مطلب چهارم : كيفيات استعدادي

بحث ما در كيفيات محسوس تمام شد حال مي پردازيم به كيفيات استعدادي كه نوع دوم كيفيات است، به اين كيفيات هم استعداد گفته مي شود وهم كيفيات استعدادي.

كيفيت استعدادي : كيفيتي است كه متوسط است بين دو طرف نقيض

ظاهر اين تعريف آن است كه ما نقيضين داريم وكيفيات استعدادي واسطه است بين دوطرف نقيض درحاليكه نقيضين نمي تواند واسطه داشته باشد، چرا كه واسطه داشتن به اين معنا است كه ما بين دو امر متناقض امر سوم داريم كه هيچ يك از نقيضين بر آن صادق نيست، واين رفع نقيضين است ومحال. پس مراد از نقيضين در اينجا معناي منطقي آن نيست.

سوال ( 1) : مراد از طرفين نقيض در اين بحث چيست ؟

جواب : دوطرف نقيض فعل ولافعل نمي تواند باشد چرا كه فعل ولافعل نقيض اند وبين شان واسطه وجود ندارد، گذشته از اينكه فعل ولافعل كيفيت هم نيستند. هم چنين مراد از نقيضين فعل وانفعال نمي تواند باشد، اما نه به اين جهت كه هردو اثباتي است چرا كه مي شود به نقيضين بر گردانيم مثل زوج وفرد كه مي شود بجاي فرد مساوي آنرا بگذاريم وبگوييم زوج ولازوج كه نقيض اند، در اين جا هم مي شود بجاي انفعال مساوي آنرا كه لا فعل است بگذاريم وفعل وانفعال نقيضين باشند ولي مراد از نقيضين فعل وانفعال نمي تواند باشد چرا كه فعل كيفيت نيست. پس مراد از طرفين نقيض در اين بحث انفعال ولا انفعال است.

سوال (2) : خود انفعال ولا انفعال كيفيت استعدادي است ويا درجهء از انفعال ولاانفعال كه شديد است ؟

جواب : خود انفعال ولا انفعال كيفيت استعدادي نيست بلكه شدت انفعال ولا انفعال كيفيت استعدادي است، مثلا ممراضيت يعني استعداد شديد براي مريض شدن، كه به آن ضعف، لاقوت واستعداد شديد نحو الانفعال. ويا مصحاحيت كه بمعناي شدت لا انفعال است، يعني در مقابل مرض خيل مقاوم است، استعداد شديد نحو الا انفعال. پس كيفيت استعدادي عبارت است از استعداد شديد نحوالانفعال واستعداد شديد نحو الا انفعال.

متن : ( مربوط به تمام پنج تاكيفيت محسوسه :) و اعلم انّهم و ( وصيله :)‌ ان اجروا هذه الاوصاف ـ اعنى : المبصرات و المسموعات و الملموسات و المذوقات و المشموماتـ على الانواع الخمسة من الكيفيات بل جعلوها بمنزلة اسماء لها ( فاي بعد از ان وصيله بمعناي لكن :) فهى بحسب اللغة متفاوتةٌ (1) فى الوقوع على الكيفية ( اطلاق مي شود برخود كيفيت مثل اينكه مي گوييم رنگ را ديدم ) او على المحلّ ( اطلاق مي شود برمحل كيفيت مثلا مي گوييم گل را بو كردم ) او عليهما جميعا (2) و فى كون مصادرها ( اوصاف ) موضوعة لذلك النوع من الادراك كالابصار و السماع او لما يفضى ( نوع ادراك ) إليه كالبواقى ( غير سمع وابصار ). (مي تواند مثال باشد براي تفاوت اول مي تواند هم مثال باشد براي تفاوت دوم، ولي مثال بودنش براي تفاوت اول روشن است :) ومن هاهنا يقال ابصرت الورد و الا حمرته و سمعت الصوت لا مصوّته ( موضوعي را كه صوت به آن قائم است ) و لمست الحرير ( كه موضوع است ) لا لينه ( كه كيفيت است ) و ذقت الطعام ( كه محل است ) و حلاوته ( كه كيفيت است ) و شممت الورد ( كه محل است ) و رائحته ( كه كيفيت است ) كذا فى شرح المقاصد.

المطلب الرابع فى الكيفيات الاستعدادية و هى القسم الثانى من الاقسام الاربعة للكيف‌

و قد عرفت انّها من جنس الاستعداد على ما قال‌ : و الاستعدادات‌ اى و القسم الثانى ( مبتدا ) الاستعدادات‌ ( خبر ) المتوسّطة بين طرفى النقيض‌.

و انّما قدّرنا لها ( استعدادات ) مبتدأ ( يعني گفتيم القسم الثاني ) اذ ليس لها ( استعدادات ) خبر ( المتوسط ... صفت است ) فلا يتم الكلام و لا يصحّ كون المتوسّطة خبر اذ لا وجه حينئذ للتعريف ( معرفه آوردن المتوسط وجه ندارد، چرا كه يك نوع معرف استعداد است كه صحيح نيست/ اين گونه تعريف كردن استعدادات وجه ندارد).

و لهذا ( چون بخاطر احتياج تقدير گرفتيم ) قدرنا المبتدأ فى القسم الاوّل ( ص59) أيضا ( مثل اينجا ) مع عدم الحاجة إليه ( تقديرگرفتن در قسم اول ) ليكون الكلام جميعا على وتيرة واحدة

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo