< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تقسيمات حروف

گفتيم كه حروف تقسيم مي شود به مصوت وصامت و بعد حروف صامت تقسيم مي شود به متماثل ومتخالف كه تخالف يا بالذات است ويا بالعرض.

لاهيجي : در بيان خواجه مقسم متماثل ومتخالف حروف صامت است، نه مطلق حروف، چرا كه در كلام خواجه متماثل ومتخالف بدون واسطه وعطف بعد از صامت امده است به اين نحو كه « ... اما مصوت اوصامت، متماثل او متخالف... ص151 » بله اگر مي گفت « و متماثل ... » در اين صورت متماثل ومتخالف اقسام مطلق حروف بود.

علامهء حلي واصفهاني هم كه اين كلام خواجه شرح كرده اند، متماثل ومتخالف را اقسام حروف صامت گرفته اند.

علماي ديگر غير از خواجه مقسم متماثل ومختلف را مطلق حروف مي داند، متماثل مصوت مثل دوتا « واو» كه در يك كلمه است وحركت ماقبل شان ازجنس خودشان است مختلف بالذات در مصوت امر روشن است مثل واو ويا در يك كلمه، اما مختلف بالعرض براي مصوت روشن نيست؛ چرا كه مختلف بالعرض وقتي است كه دوتا « واو» يا دوتا « يا » بلحاظ حركت وسكون مختلف باشد، در حاليكه اين حروف اگر حركت داشته باشد ويا ساكن باشد وحركت ماقبل شان از جنس خود شان نباشد حروف صامت است نه مصوت.

تقسيم ديگر براي حروف : حروف يا زماني است ويا آني صرف ويا آني شبيه به زماني.

حروف زماني : حروف زماني عبارتند از حروف كه اولا مي توانيم بكشيم وثانيا وقت كه مي كشيم تكرار بنظر نمي مثل همه حروف مصوت وبعضي از حروف صامت مثل « فاء، قاف، سين وشين »، مثلا در « والضالين » حروف الف ويا را مي كشيم بدون اينكه شنونده بگويد اين حروف تكرار شد.

حروف آني صرف : حروف كه قابل كشيدن وامتداد نيست مثل « تاء، طاء ودال » وصوامت ديگر كه اصلا قابل امتداد نيست، اين حروف در امتداد وكشيدن نَفَس نمي آيد بلكه (1) يا در ابتداي زمان حبس نَفَس مي آيد مثل « بيت » بمعناي خانه، « فرط » بمعناي شادي و« ولد » بمعناي بچه، (2) يا در آخر زمان حبس نَفَس مثلا در « تراب » بمعناي خاك، « طرب » بمعناي شادي و « دوال » جمع دولت. (3) ويا در وسط حبس نَفَس مي آيد مثل « وتد » بمعناي ميخ، « بطر » بمعناي شادي شديد و « ادب ».

شارح مواقف : حرف يعني طرف وآنچه كه در طرف واقع مي شود حروف آني صرف است پس اسم حرف به اين حروف اولي است.

حروف آني شبيه زماني : حروف كه قابل امتداد است ولي اين امتداد وكشيدن بگونه اي است كه شنونده احساس مي كند حرف كشيده شده پشت سرهم تكرار مي كند. مثل حرف « راء، حاء وخاء » مثلا وقت كلمه « دار» را تلفظ مي كنيم را پشت سرهم تكرار مي شود ولي ما گمان مي كنيم كه يك را كشيده مي شود.

لاهيجي : اين تقسيم سوم را مصنف نياروده است؛ چرا كه ايشان حروف را صوت داراي كيفيت مميزه مي داند، وصوت تابع حركت وتدريجي است. پس همه اي حروف زماني است.

طبق نظر سوم هم كه حرف عبارت است از مجموع عارض ومعروض يعني كيفيت مميزه وصوت، اين تقسيم جا ندارد.

ازنظر شيخ كه حروف را كيفيت مميزه عارض صوت مي داند، هرچند در ظاهر اين تقسيم جا دارد، ولي باتوجه به تحقيق كه همه اي حروف زماني است بايد آني را توجيه كنيم به حروف كه خيل زمان كوتاه دارد، نه آني بمعناي فلسفي اش.

متن : و هذا ـ اعنى كون التقسيم الى المماثل و المختلف للصامت ـ هو مقتضى سوق كلام المصنف ( اگر مصنف « ومتماثل » مي گفت اين تقسيم براي مطلق حروف بود، حال كه واو نياورده اقتضا دارد كه تقسيم مربوط به صامت باشد )، وقد صرّح به ( مقتضاي كلام مصنف ) الشارحان القديمان ( يعني علامه واصفهاني )، وامّا غير المصنف فقد قسموا مطلق الحروف الى المتماثلة و المختلفة و هو الظاهر كما لا يخفى، و لعلّه قد سقط من قلم الناسخ للمتن ( كسي كه متن را مي نوشته ) الواو العاطفة فى اوّل لفظ متماثل.

ثم الحروف ينقسم باعتبار اخر ثالث ( بلحاظ امتداد ) الى زمانية صرفة كالحروف المصوّتة و كالفاء و القاف و السّين و الشين من الصامتة فان المصوتة زمانيّة عارضة للصّوت باقية معه ( صوت ) زمانا بلا شبهة ( چرا كه صوت تابع حركت است وحركت تدريجي وزماني است ). وكذلك الصّوامت المذكورة ( فاء وقاف و... ) و نظائرها مما يمكن تمديدها ( كشيدن شان ) بلا توهم تكرار فانّ الغالب على الظّن انها ( حروف صامت ) زمانية أيضا ( مثل حروف مصوت ).

( عطف برتوهم يعني توهم شده كه قبلا گفته اما زمانيه ) وامّا انيّة صرفة ( يعني شبه زماني نيست ) كالتاء و الطاء و الدال و غيرها من الصوامت التى لا يمكن تمديدها اصلا ( چه مد كه موهم تكرار باشد وچه مد كه موهم تكرار نباشد ) فانّها لا توجد الا فى اخر زمان حبس النفس كما فى لفظ بيت ( خانه ) و فرط ( زيادي ) و ولد ( بچه )، او فى اوّله ( حبس نفس ) كما فى لفظ تراب ( خاك ) و طرب ( شادي ) و دول ( جمع دولت ) او فى ان يتوسّطهما كما اذا وقعت هذه الصوامت فى اوساط الكلمات كما فى لفظ وتد ( ميخ ) و بطر ( شادي شديد ) و ادب فهى ( اين حروف ) بالنسبة الى الصوت كالنقطة و الآن بالنسبة الى الخط و الزمان كما مر.

و فى شرح المواقف ان تسميتها ( حروف آني ) بالحروف اولى من تسمية غيرها لانها ( حروف آني ) اطراف الصّوت و الحرف هو الطرف.

( عطف برتوهم ) واما آنية يشبه الزمانية و هى ان يتوارد افرادا نية مرارا فيظن انها فرد واحد زمانى كالراء و الحاء و الخاء فانّ الغالب على الظن ان الراء التى فى اخر الدار راءات متوالية كل واحدة منها ( راء هاي متوالي ) آنية الوجود الا انّ الحسّ لا يشعر بامتياز أزمنتها فيظنّها ( حروف متوالي را ) حرفا واحدا زمانيا.

و اعلم ان المصنف لم يعتبر هذا التقسيم و لم يورده لان التحقيق انّ الحروف كلها زمانيّة سيما على ما اختاره من كون الحرف هو الصوت المعروض للكيفية المذكورة ( كيفيت مميزه، ص150 )، ( تعليل براي لاسيما/ تعليل براي ان التحقيق :)‌ لان الصّوت مطلقا زمانى ( وصوت خاص كه خواجه حرف قرار داد هم زماني است ) لكونه تابعا للحركة كما مرّ ( ص164 ). و كذا الكيفية العارضة له ( صوت ) من حيث هو كذلك ( از ان حيث كيفيت عارض صوت است ) فالتفاوت فى الحروف انما هو باعتقاد قلة الازمنة ( قلت زمان تلفظ ) و كثرتها و لم يوجد فيها ( حروف ) ما هو انّىٌ حقيقةً.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo