< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : زوال يا بقاي صوت

بحث در اين داشتيم كه صوت باقي مي ماند يا زايل مي شود، البته منظور اين نيست كه صوت تا آخر باقي مي ماند يا خير؟ روشن است كه تا آخر باقي نمي ماند بلكه مراد اين است كه آيا قسمت هاي اولي باقي ماند يا خير؟ گفته شد كه قسمت هاي اولي باقي نمي ماند بلكه بعد از مدتي زايل مي شود چرا كه صوت تابع حركت است وهمان گونه كه اجزاي حركت زايل مي شود اجزاي صوت هم زايل مي شود، گذشته از اين استدلال، روشن ومشهودت است كه تموج هوا ويا آب كه دايره وار اند، دايره هاي بعدي را بوجود مي آورند وخودش بعد از مدتي زايل مي شود.

كراميه : به صوت باقي مي ماند، چرا كه اگر صوت در جايي حادث شود و دو شخص يكي مثلا در فاصله ي پنج متري صوت و ديگري در دوازده متري صوت باشند اين صوت اول به شخص نزديك مي رسد و بعد به گوش شخص دو كه هفت متر با شخص اول فاصله دارد مي رسد، اگر صوت زايل مي شد نبايد به گوش شخص دور مي رسيد چرا كه شخص اول بخاطر نزديك بودن بمحض حادث شدن صوت آنرا مي شنود، ولي آن شخص كه دور است و طبق فرض صوت هم زايل مي شود نبايد صوت را بشنود در حاليكه شخص دوم هم صوت را كاملا مي شنود. پس صوت كاملا باقي است نه اينكه اول آن محو شود.

جواب‌ ‌: گراميه فكر مي كند همان صوت كه به گوش شخص اول مي رسد به گوش شخص دوم هم مي رسد در حالي كه صوت اول محو مي شود ومثل آن صوت را كه نفر اول شنيده است شخص دوم مي شنود.

بيان مطلب ‌: در جايي كه صوت پديد مي آيد به اين صورت كه قلع و قرع حادث مي شود تموج به وجود مي آيد و اين موج، موج بعدي را به وجود مي آورد و بعد از مدتي خودش از بين مي رود، همين گونه است امواج بعدي؛ هر كدام موج هاي بعدي را بوجود مي آورد و بعد از مدتي خودش از بين مي رود پس صوت كه به شخص اول رسيد از بين مي رود و موج هاي بعدي را بوجود مي آورد و اين موج به تدريج امواج بعدي را به وجود مي آورد و خودشان از بين مي رود تا اينكه به گوش شخص دوم برسد پس آن صوت كه به گوش شخص اول مي رسد با صوت كه به گوش شخص دوم مي رسد مثل هم اند.

صدا:

صدا همان صوت منعكس شده است، مثل صوت كه به كوه مي خورد و برمي گردد به اين صوت بر گشته صطلاحا گفته مي شود صدا. بعبارت ديگر گاهي موج به سمت كوه مي رود وقت كه به كوه رسيد با فشار بر مي گردد و به گوش سامع مي رسد و شنيده مي شود، همان گونه كه هنگام رفت شنيده شد، اصطلاحا به صوت كه به سمت كوه مي رود صوت، وبه صوت منعكس شده صدا گفته مي شود.وقت كه با قرع و قلع هوا متموج مي شود شكل خاص پيدا مي كند، اين موج وقت به سوي كوه مي رود، هواي متوسط را هم تموج مي كند و هم فشرده ولذا وقت كه به كوه مي رسد اين امواج با فشار بر مي گردد وزمان كه به سامع رسيد به همان شكل شنيده مي شود، مثلا وقت كه به سوي كوه رفت شكل زيد را داشت حالا هم همان شكل را دارد.امواج صوتي كه به سوي كوه مي رود مثل توپ شوت شده است كه به سوي ديوار مي رود وبا خوردن به ديوار با فشار بر مي گردد، هواي متموج هواي متوسط را فشرده مي كند ووقت كه به كوه رسيد با فشار بر مي گردد.

متن : والكرامية ذهبوا الى وجوب البقاء ( دليل :) بناء على ان من كان قريبا من الصوت يصل الهواء الحامل للصوت الى صماخه فيسمعه أولا ( قبل از اينكه كسي در فاصله اي دور بشنود ) ثم يجاوزه ( عبور مي كند ) من كان بعيدا منه ( صوت )، و هكذا. (يعني ازدومي هم عبور مي كند به به اشخاص ديگر مي رسد

و هو ( كلام كراميه ) مدفوع : ان مسموع البعيد ( شخص بعيد ) ليس عين مسموع القريب ( شخص قريب ) بل مثله، فان كلّا من تلك الأهوية ( هوا هاي كه بين شخص اول ودوم فاصله است ) يحدث منه تموجٌ اخر و صوتٌ مثل الاوّل ( صوت اول )‌.

و يحصل منه اخر و هو الصداء.

قال الشيخ و امّا الصداء فانه يحدث من تموّج ( تموج جديد ) يوجبه ( تموج ) هذا التموج ( تموج رفت ) فان هذا التموج ( تموج كه حادث شده ) اذا قدومه شي‌ء من الاشياء كجيل او جدار حتى وقفه ( جواب اذا :) لزم ان ينضغط ( فشرده شود ) أيضا ( همان طور كه هواي بين گوش وصوت بر اثر تموج فشرده مي شد ) بين هذا المتموج المتوجه الى قرع الحائط او الجبل و بين ما يقرعه ( ديوار وحائط ) هواءٌ اخر ( فاعل ينضغط ) يرد ( يعني برمي كردد هواي اخر) ذلك (تموج ) و يصرفه ( بر مي كرداند ) الى خلف ( پشت سرتموج ) بانضغاطه ( اضافه به مفعول/ بسبب فشرده گي كه هواي آخر پيدا كرده ) و يكون ( متموج ) بشكله الاوّل ( وقت كه رفت شكل زيد را داشت حالا هم شكل زيد را دارد ) و على هيئته كما يلزم الكرة المرمىّ بها الى الحائط ( فاعل يلزم :) ان يضطر الهواء الى التموج فى ما بينهما ( كره وحائط ) و ( فاعل يلزم :) ان يرجع القهقرى‌ ( پشت سر ).

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo