< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بيان صوت در كلام ابن سينا

بحث در صوت داشتيم كه از كلام ابن سينا به تبيين آن پرداختيم، از تفصيلات كه در شفا آمده است بدست كه وقت صوت بوجود مي آيد سه چيز داريم؛ يكي قرع يا قلع ، ديگري حركت كه با قرع وقلع همراه است وسومي تموج هوا ويا آب.

سوال : كدام از امور سه گانه صوت است، قرع يا قلع، مطلق حركت ويا تموج كه نوع از حركت است؟

جواب : ابن سينا مي گويد هيچ كدام از امور سه گانه صوت نيست، اينكه قرع و قلع صوت نيست بيان شد هم چنين اينكه جنس حركت صوت نيست بيان شد، اما اينكه تموج هوا كه نوع ازحركت است صوت نيست بايد اثبات شود.

اثبات مطلب : تموج هوا وآب صوت نيست چرا كه تموج را گاهي با چشم حس مي كنيم مثل تموج كه در آب پيدا مي شود و گاهي با لامسه درك مي كنيم مثل تموج هوا، اما صوت با چشم و لامسه حس نمي شود پس صوت تموج هوا ويا آب نيست.

قياس: تموج با لامسه وباصره حس مي شود و صوت با لامسه وباصره حس نمي شود پس تموج صوت نيست.

درقياس فوق كبرا روشن است آنچه كه نياز به اثبات دارد صغراي قياس است ولذا به تبين واثبات آن پرداخته است.

اثبات صغرا : صوت رعد وبرق گاهي كوهي را از هم مي شكافد و گاهي حيوان را از بين مي برد و گاهي گوش را كر مي كند و عامل صدا موج است پس موج است را حس مي كنيم.

برق كه از ابر بوجود مي آيد ميوه ها را فاسد مي كند. صوت بر اثر موج بوجود مي آيد و اين تموج بر لامسه اثر دارد گاهي ديوار بلند شهر را با صدا منهدم مي كند، درقديم لشكر ديوارهاي بلندي را كه دور شهر كشيده مي شد با ايجاد صوت منهدم مي كردند، همين صوت گاهي لامسه را آسيب مي زند. پس صوت اثر گذار است.

حالا اگر همين صوت بر بدن وارد شود اثر مي گذارد مسلماً آنچه را كه در بدن اثر مي گذارد تموج است پس بدن تموج را لمس مي كند.

با توجه به بيان فوق صوت قرع و قلع نيست، تموج هم نيست بلكه همراه تموج است بلحاظ زمان و وتابع تموج است بلحاظ تحقق، تموج كه در بيرون حاصل مي شود يا تموج كه در گوش بوجود مي آيد.

چگونگي شنيدن: موج در بيرون بر اثر قرع وقلع حاصل مي شود و اين تموج به گوش ما مي رسد و هواي موجود در گوش ما را متموج مي كند، اين موج به پرده ي گوش ما مي رسد و تارهاي عصبي را كه در آن است مرتعش مي كند، اين تارها هواي تموج را به صورت صوت به مغز ما مي رساند و ما مي شنويم.

متن : ( صغرا :) والتموج الفاعل للصّوت قد يحسّ ( بالمس مثلا ) حتى يولم ( كبرا : وصوت لايحس بالمس. تيجه : والتموج ليس بصوت )، فان صوت الرّعد يعرض منه ان يدك ( فرو مي پاشد ) الجبال و ربما ضرب حيوانا فأفسده و كثيرا ما يستظهر ( كمك گرفته مي شود ) على هدم الحصون العالية ( دژهاي بلند ) بأصوات البوقات، بل حسّ اللّمس كما اشرنا إليه قبل أيضا قد ينفعل من تلك الحركة ( حركت آب وحركت هوا كه اسم شان را موج گذاشتيم ) من حيث هى حركة و لا يحسّ الصّوت.

فالصّوت اذن عارض يعرض من هذه الحركة الموصوفة يتبعها ( بلحاظ تحقق تابع حركت است )، و يكون معها ( بلحاظ زمان همرا حركت است )، فاذا انتهى التموج من الهواء و الماء الى الصماخ ( استخوان شيپوري شكل ) ـ و هنالك ( درصماخ ) تجويف ( شيار، گودي ) فيه هواء راكد يتموّج بتموج ما ينتهى إليه ( هواي راكد ) و وراءه ( پشت هواي راكد ) كالجدار مفروش عليه العصب الحاسّ للصّوت ( عصب موج را مي گيرد وبصورت صوت به مغز مي رساند ) ـ ( جواب اذا :) احسّ بالصّوت.» انتهى كلام الشفا ملخّصا

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo