< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : نقد قول كه نور وضوء را ظهور لون مي داند

ابن سینا قول گروهی را نقل کرد که مي گفتند : « نور ظهور لون است » و گاهی هم گفتند : « ضوء ظهور لون است » و بر این مطلب مطالب دیگر را متفرع نمودند. وبعد از نقل شروع نمود به نقد اين قول؛ ابتدا اصل مطلب را نقد نمود وگفت که نور نمی تواند ظهور لون باشد و حال می پردازد به نقد فروعات و سه فرع از فروعات را نقد می کند.

فرع اول : یکی از فروعات این بود که آنها لمعان را عبارت از ظهور لون می گرفتند، در حالیکه لمعان عبارت است از درخشش مثلاً گاهی بعضی از رنگ ها ظهور دارد ولی این ظهور نور است و گاهی بعضی از اشیا سیاه درخشش دارد. این می شود لمعان.

فرع دوم : فرع دیگر این است که لمعان بعضی از اشیا در شب این را می گفت لون آنها است که درخشش دارد، در شب لون را نمی بینیم ولی لمعان را می بینیم و این بخاطر این است که در شب چشم ما ضعیف می شود و لذا لمعان بر چشم ما غلبه می کند و ما نمی توانیم لون حیوان را ببینیم ولی روز که می شود چشم ما قوی است و خورشید هم می تابد و لون حیوان درخشش ندارد. پس ما می توانیم لون حیوان را ببینیم خلاصه هم چشم ما در روز قوی است و هم لون حیوان درخشش ندارد و لذا ما می توانیم لون حیوان را ببینیم.

نقد ابن سينا : براي نقد فرع دوم بايد دومطلب ثابت شود؛ يكي اينكه نورچراغ قوي تر از لمعان است وديگر آنكه اگر لمعان توانست لون كرم شب تاب را مخفي كند نورچراغ به طريق اولي مي تواند آنرا مخفي كند.

اثبات مدعاي اول : شب اگر چراغ را روشن کنیم غالباً لون حیوان ( كرم شب تاب ) را می بینیم و لمعان مانع دید نمی شود و گاهی هم قمر این نقش را دارد؛ وقت که قمر تابیده باشد ما می توانیم لون حیوان را ببینیم. پس در شب چراغ لون را ظاهر می کند همان طور که در روز خورشید لون را ظاهر می کند ودرشب قمر لون حيوان ( كرم شب تاب ) را ظاهر مي كند همان گونه كه در روز نورخورشيد لون كرم شب تاب را ظاهر مي كند. پس نور چراغ قوی تر از لون حیوان ( لمعان ) است همان طور که نورخورشید قوی تر از لمعان است و بر آن غلبه مي كند. بنابراين نور چراغ اشد از ظهور لون ( لمعان ) است.

بعبارت دیگر سه چیز داریم؛ برق لون حیوان ـ لمعان ـ که مانع دیدن از لون حیوان است، چراغ که باعث دیده شدن لون حیوان است و نور خورشید که باعث دیده شدن لون حیوان است بخاطرغلبه اي كه برلمعان دارد. پس بايد نور چراغ هم قوی تر از لمعان باشد چرا كه مثل خورشيد باعث ديده شدن لون حيوان است.

اثبات مدعاي دوم :

طبق بیان شما دو عامل براي ديده نشدن رنگ كرم شب تاب وجود دارد؛ یکی ضعف چشم كه ظلمت چشم را ضعيف مي كند و دیگری غلبه لمعان، وهردو عامل زمان كه چراغ را روشن مي كنيم وجود دارد، هم ظلمت شب وهم نور چراغ كه قوي تر از لمعان است. بنابر اين بايد وقت كه چراغ را روشن مي كنيم بايد لون حیوان ـ كرم شب تاب ـ را نبینیم در حالی که می بینیم. پس آن دو عامل که شما بیان نمودید صحیح نیست. بلکه عامل دیده نشدن لون حیوان چیز دیگر است.

فرع سوم: شما گفتید که خورشید و کواکب دارای لون است ولی شدت نورشان نمی گذارد که لون آن دیده شود.

نقد ابن سینا: اینکه خورشید لون دارد یا ندارد نمی دانیم اما اشیا کلاً سه دسته اند:

الف ) اشیاء که هم ضوء دارد وهم لون و ضوء شان لون شان را می پوشاند.

ب) اشیاء که فقط ضوء دارد ولی لون ندارد.

شاید خورشید در این دو دسته از اشیاء باشد.

ج) اشیاء که هم لون دارد و هم ضوء، و ضوء لون شان را نمی پوشاند، بلكه هم لون شان ديده مي شود وهم ضوء شان؛ مثل شیشه اي که رنگ دارد و نور بر آن تابیده هم لون آن دیده می شود و هم نورش؛ يعني ملون ونيّر ديده مي شود.

ملون و نیّر ديده شدن يك شي دو جور است:

    1. گاهي شیء که ملون و نیّر دیده می شود دارای اجزاء است، اجزایی که لون دارد و اجزای دیگر که نیّر است؛ مثل نار غیر خالص، كه دارای اجزای منوّر است وقتی اجزای غیر شفاف با آن مخلوط شود منوّر و ملوّن دیده می شود.

    2. گاهي شیء ای که ملون و نیّر دیده می شود اجزاء ندارد بلکه کیفیت دارد که وقتی نور بر آن بتابد ملون و نیّر دیده می شود؛ مثل مریخ كه بسیط است اجزا ندارد، ولی بخاطر كيفيت كه دارد وقت با نور ترکیب شود ملوّن و سرخ دیده می شود. ويا زحل كه بسیط است جزء ندارد ولی دارای کیفیت آبی است ووقت که با نور مخلوط شود آبی روشن دیده می شود.

پس اشيا سه دسته است و اینکه خورشید جزء کدام دست است ما نمی دانیم، شما كه مي گويد خورشيد لون دارد بايد ثابت كنيد.

تذكر : در باره اي زحل امروز گفته می شود اجزای ریزي بنام حلقات زح اطراف آن را گرفته است که وقتی نور بر آن بتابد آبی و زیبا دیده می شود. در باره اي مریخ هم امروزی ها گفته اند « خاک مریخ سرخ است » پس این طور نیست که زحل ومريخ بسیط باشد. پس طبق قول امروزی ها جوهر مریخ و زحل فرق دارد نه اینکه تنها کیفیت شان فرق داشته باشد، چنانکه قدما می گفتند.

متن : و اما قول القائل : ان الضوء و اللمعان أيضا ( مثل نور ) ليس الّا ظهور اللون ( يعني برق ودرخشش نداريم، بلكه لمعان همان ظهورشديد لون است )، ثم قوله فى الاشياء اللامعة بالليل ما قاله، فيبطل بانّ السّراج و القمر كثيرا ما يبطلان لمعان تلك ( اشياء ) و يظهران ألوانها ( اشياء ) (1) فيجب ان يكون نور السراج اشدّ ظهور لون ( يعني همان طور كه خورشيد لون را ظاهر مي كند وما نتيجه مي گيريم كه نور خورشيد از لمعان است پس بايد نور چزاغ هم اشد از لمعان باشد ) (2) و يجب ان يكون أيضا ما يصير بالسراج ظاهر اللون لا يرى فى الظلمة له لون ( وقت كه از چراغ فاصله گرفته ايم؛ چرا كه ظلمت است ونور چزاغ هم قوي تر از لمغان است ) و ليس الامر كذلك ( درحاليكه لون ديده مي شود ) فان اللامعات يرى أيضا لونها باللّيل ( اي يري بالنور سراج. « حاشيه » ) كما يرى يريقها ( يعني همان طور كه لمعانش ديده مي شود ) فليس ما قالوه بحق.

و امّا القائل: بان للشمس و الكواكب ألوانا و ( عطف بر ان للمشس ... ) ان الضوء يخفى لونها، فيشبه انّ يكون الحق (الف) ان بعض الاشياء يكون له فى ذاته لون ( خودش لون دارد، واگرنورمخفي نكند ديده مي شود ) فاذا اضاء اشتدت اضائه حتى يبهر ( غلبه كند ) البصر فلم يميّز اللّون (ب) و منه ( بعض اجسام ) ما يكون له مكان اللون الضوء ( اسم يكون ) و هو الشي‌ء الّذي يكون الضوء له طبيعيّا ( مثل خورشيد كه نورش مال خودش است، برخلاف ماه كه نورش مستفاد است نه طبيعي) لازما غير مستفاد ( عبارت اخراي طبيعي ) ( ج) وبعض الاشياء مختلط الجوهر من ذلك الامر ( يعني نور )؛ (1) إما اختلاط تركّب اجزاء مضيئة واجزاء ذوات الوان كالنار ( وما كل جسم را هم ملون مي بينيم وهم منور )، (2) واما اختلاط امتزاج الكيفيات كما للمريخ و لزحل ( زحل كه رنگ آبي دارد ومريخ كه رنگ سرخ دارد).

( وليس يمكنني ان احكم فى امر الشمس الآن بشي‌ء ( يعني قول شما كه گفتيد خورشيد لون دارد رجما بالغيب است، بايد اثبات كنيد كه از دسته اي اول است ). هذا كلام الشفا على نحو من التلخيص و التحصيل ( حاصل گيري كرديم ).

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo