< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بررسي قول دوّم در باب لون

ابن سينا دو قول عمده از مخالفين نقل كرد ( ص99ـ100)؛ يكي اينكه بياض وسواد ورنگ هاي ديگر وجود خاجي ندارد، بلكه بياض از مخالطه اي هوا با اجسام شفّافه به تخيل مي آيد وهكذا رنك هاي ديگر از مخالطه اي هوا با اجسام شفّافه به خيال مي آيد، وديگر اينكه همه اي اجسام ملون اند وما جسم شفّاف نداريم.قول اوّل مورد بررسي قرار گرفت، در اين جا به بررسي قول دوم مي پر دازد ومي فرمايد كه بنابر قول اين ها بايد خلاء وجود داشته باشد وچون خلاء محال است قول اين ها باطل است.

بيان مطلب : طبق اين قول همه اي اجسام ملون اند وما جسم شفّاف نداريم، بلكه اجسام داراي روزنه اند كه ما از وراء اين روزنه ها اجسام را شفّاف مي بينيم.

سوال : آيا اين روزنه ها خالي از جسم اند ويا خالي از جسم نيستند، اگر خالي از جسم باشد لازم مي آيد خلاء كه باطل است، واگر خالي از جسم نباشد اين اجسام يا شفّاف اند، كه خلاف مدعاي اين قائل است، ويا شفاف نيستند كه لامحاله يا بايد به شفّاف منتهي شود كه خلاف قول قائل است و يا بايد به خلاء منتهي شود كه باطل است.

باتوجه به بطلان اين دو مذهب مي ماند قول محققين كه مي گويند الوان در خارج وجود دارد وحقيقي است.سياهي وسفيدي اطراف الوان اند : الوان در خارج وجود دارد وداراي دوطرف است كه سياهي وسفيدي باشند؛ چرا كه بين سواد وبياض غايت خلاف است و بايد در طرف باشند ولي ساير الوان چون بين شان غايت خلاف نيستند در وسط اند.

اصل درالوان : همان گونه كه در جود الوان اختلاف است، چنانكه گذشت، در اينكه اصل در الوان كدام اند هم اختلاف وجود دارد.

محققين : اصل در الوان سواد اند وبقيه اي الوان از تركيب اين دو رنگ بوجود مي آيد.

برخي ديگر : اصل در الوان پنج تا است؛ سياهي، سفيدي، سرخي، زردي وسبزي وبقيه اي رنگ ها از تركيب اين پنج تا بوجود مي آيد؛ چرا كه اگر اجسام كه اين پنج رنگ را دارد اگر ساييده وپودر شود وباهم مخلوط شوند رنگ هاي ديگري بوجود مي آيد؛ مثلا اگر جسم كه داراي رنگ زرد است پودر شود وباجسم كه رنگ سبز دارد مخلوط شود رنگ آبي بوجود مي آيد.

مواقف : اينكه از تركيب اين پنج رنگ رنگ هاي ديگري بوجود مي آيد حرف درستي است ولي اينكه فقط از تركيب همين پنج تا رنگ هاي ديگر بوجود بيايد و عامل ديگري ندارد قابل اثبات نيست، چه بسا كه از طرق ديگر هم رنگ هاي بوجود بايد. پس اينكه اين پنج رنگ را رنگ اصلي بدانيم صحيح نيست. بلكه اگر بقيه اي رنگ ها فقط از تركيب همين پنج رنگ درست مي شد حرف اين گروه قابل پذيرش بود، ولي تجربه خلاف اين را مي گويد.

تضاد سواد وبياض : بين سواد وبياض تضاد حقيقي وجود دارد؛ چرا كه هر دو شرط تضاد حقيقي جمع است هم بين سواد وبياض غايت خلاف است وهم در محل واحد جمع نمي شوند. بله اگر تنها قابل جمع در محل واحد نبودند بين شان تضاد مشهوري بود.

ان قلت : از كجا مي گوييد سواد وبياض در يك جا جمع نمي شود؛ مثلا رنگ خاكسترمايل به سرخي هم سياه است وهم سفيد. پس سياهي وسفيدي در موضوع واحد جمع مي شوند.

قلت : اوّلاً در خاكستري مايل به سرخي سياهي وسفيدي جمع نشده است، بلكه سياهي وسفيدي استحاله شده وتبديل شده است به خاكستري مايل به سرخي، ثانياً برفرض قبول كنيم كه سياهي وسفيدي استحاله نشده باشند، در رنگ خاكستري مايل به سرخي دو تا جسم سياه وسفيد مخلوط شده اند ورنگ خاكستري مايل به سرخي پديد آمده است. پس رنگ خاكستري مايل به سرخي از اختلاط دو جسم سياه وسفيد بوجود آمده است. وثالثاً برفرض بپذيريم كه علاوه بر اختلاط اجسام الوان هم مختلط شده ورنگ قتمه پديد آمده است، ولي سياهي وسفيدي در يك موضوع جمع نشده است بلكه هركدام از سياهي وسفيدي درجاي خود اند ولي در كنار هم قرار گرفته اند وخاكستري مايل به سرخي ديده مي شود، بعبارت ديگر سياهي وسفيدي هردو در يك ذره اند ولي هركدام دريك قسمت آن ذره پس اجتماع در موضوع واحد نيست.

متن : ثم قال : واما المذهب الثانى ـ يعنى مذهب القوم الذين لا يقولون بالاشفاف اصلا ـ فان ذلك المذهب لا يستقيم القول به ( مذهب ) الّا اذا فرض الخلاء موجودا و ذلك ( مستلزم خلا بودن ) لان المسام ( روزنه هاي كه در جسم اند ) التى يذكرونها (a) اما ان تكون مملوة من جسم (b) او تكون خالية فان كانت مملوة من جسم فاما ان يكون ذلك الجسم يشفّ من غير مسام او يكون له أيضا مساوم ينتهى لا محالة اما الى مشف لا مسام له و هذا خلاف قولهم و اما الى خلاء فيكون مذهبهم يقتضي وجود الخلاء.

و طرفاه‌ ـ اى طرفا اللون ـ‌ السواد و البياض‌ و هما الاصل فى الالوان و تركب البواقى منهما ( سواد وبياض ) كما سيأتي. و قال قوم الاصل ( اصل در الون ) خمسة : السواد و البياض و الحمرة و الصفرة و الخضرة و يحصل البواقى ( باقي رنگ هاي مثل ارغواني، قتمه و... ) بالتركيب من هذه الخمسة بدليل أن الاجسام الملوّنة بالالوان الخمسة اذا اسحقت ( ساييده شود ) سحقا ناعما ( خيلي ريز، نرم ) ثم خلط بعضها ببعض ( مثلا ذرات جسم زرد با ذرات جسم سبز ) فانه يظهر منها الوان مختلفة بحسب مقادير المختلطات ( مثلا اگر ذرات جسم زرد كم باشد و ذرات جسم سبز زياد آبي پُر رنگ پديد مي آيد )كما يشهد به الحسّ.

قال فى المواقف : « و الحق ان ذلك ‌ـ اى تركيب هذه الخمسة على انحاء شتى ـ يحدث كيفيات فى الحسّ هى الوان المختلفة. وأمّا أن كلّ كيفية لونيّة فهى من هذا القبيل ( از اختلاط پنج تا )‌ فشي‌ءٌ لا سبيل الى الجزم به‌»

المتضادان‌ تضادّا حقيقيا ( تعليل براي حقيقي بودن:) لكونهما فى غاية الخلاف ( متفرع بر تضاد :) فلا يجوز اجتماعهما فى موضوع واحد. ( تضاد حقيقي دوشرط دارد : 1. بين متضادين غايت خلاف باشد 2. قابل جمع در موضوع واحد نباشد، امّا تضاد مشهوري فقط به شرط دوّم نياز دارد )

( جواب اشكال مقدر : ) ولا يلزم ( خبرمقدم ) من تركّب الالوان كالقتمة ( متعلق تركّب :) منهما ( مبتداي موخر : ) اجتماعهما ( سواد وبياض ) (1) لانّ ذلك ( تركّب ) انّما يكون بالاستحالة (2) او باختلاط الملونين لا باختلاط اللونين (3) على انّه لو فرض كونه باختلاط اللونين أيضا ( علاوه بر اختلاط ملوّن ها ) لا يلزم اجتماع جزء صغير من احد اللونين مع جزء صغير من الاخر فى المحلّ بل محلّ كل منهما جزء اخر من محل القتمة مثلا فتدبّر.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo