< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : وجود خارجي داشتن لون / وجود سفيدي درخارج

بحث در الوان داشتيم كه آيا در خارج وجود دارد يا امر تخيلي است، گروهي معتقد اند كه رنگ ها تخيلي است، بيان شان اين است كه بياض امر تخيلي است؛ از مخالطت هوا ونفوذ ضوء در جسم شفاف سفيدي به خيال مي آيد.

ابن سينا : ما سفيدي را در جاي داريم كه نه مخالطت هوا است ونفوذ ضوء، وبلكه در جاي كه مخالطت هوا است سفيدي كم است ووقت سفيدي بشتر مي شود كه هوا را از بين ببريم. پس عامل سفيدي مخالطت هوا ونفوذ ضوء نيست.

توجه داريم كه ابن سينا براي بيان واقعيت داشتن لون آنچه را كه مستدل عامل خيالي بودن لون دانست از بين مي برد؛ چرا كه وجود رنگ امر مشهود است، وچنانچه اين وجود خيالي نباشد واقعي خواهد بود به همين جهت آنچه را كه مستدل عامل خيالي بودن رنگ مي دانست باطل مي كند.

مثال دوّم : تخم مرغ درحالت اوليه شفّاف كدر است وقت كه آب پز شود كاملاًَ سفيد مي شود، آنچه كه در اين فرايند رخ مي دهد خارج شدن هوا وفشرده شدن سفيده اي تخم مرغ است. پس مخالطت هوا نقش درسفيدي ندارد.

علاوه براین برفرض قبول کنیم كه در تخم مرغ آب پز شده صورت هوائيه وجود دارد، دراین صورت بايد تخم مرغ غليظ شود نه اينكه سفت شود، در حاليكه تخم مرغ سفيد مي شود.

مثال سوم : دواء را كه شميدان ها بخاطر سفيدي زيا لن عذرا مي گويند به اين صورت ساخته مي شود كه اولا مراد سنگ يا مردا سنگ كه در عربي مراسنج گفته مي شود در سركه قرار مي دهند و مي جوشانند تا كاملاً حل شود سپس مايع بدست آمده را صاف مي كنند تا سركه كاملاً زلال و شفّاف شود، ثانياً قلي و يا قليا را كه تيز است ودر صابون سازي به كار مي رود در آب مي جوشانند و آنگاه كاملاً آب را صاف مي كنند وثالثاً اين دو مايع به دست آمده را بهم مخلوط مي كنند، براثر اين مخلوط شدن سركه اي كه شفاف وصاف شده بود كاملاً سفيد مي شود، چه وقت كه مثل لبن رائب يعني ماست است وچه وقت كه خشك مي شود.

سوال : عامل سفيدي اين دواء چيست ؟

جواب : عامل سفيدي يكي از سه چيز مي تواند باشد :

1. مخالطت هوا ؛2. بهم نزديگ شدن اجزاء وانعكاس ضوء از بعض اجزاء به بعض ديگر؛3. استحاله يعني تبديل كيفيتي به كيفيت ديگر.مخالطت هوا نمي تواند عامل سفيدي باشد؛ چرا كه مخالطت هوا وقت كه مردا سنگ در سركه كاملاً حل شده است ولي مخلوط با مايع قلياب نشده بشتر است ولي سفيد كم است، ووقت كه دوتا مايع مخلوط شد سفيد بشتر مي شود. پس مخالطت هوا نمي تواند عامل سفيدي باشد. نزديك شدن اجزاء هم نمي تواند عامل سفيدي باشد چرا كه قلي تيز است وموجب تفرق مي شود نه موجب نزديكي اجزاء. پس بايد استحاله عامل سفيدي باشد، كه كيفيتي تبديل به كيفيت جديدي شده است وسفيدي پديد آمده است.

متن : (ب) وكما فى البيض المسلوق ( تخم مرغ آب پز شده ) فانّه يصير اشدّ بياضا مع انّ النار لم تحدث في ( بيض ) تخلخلا و هوائية ( صورت هوائي ) بل اخرجت الهوائية عنه ( بيض ) و لو فرض ان هوائية داخلت رطوبته فبيضّته ( سفيده اي تخم مرغ ) لكان[1] خثورة ( موجب غلظت مي شد ) لا انعقادا ( بستگي وسفتي ) (ج) وكما فى الدواء الّذي يتخذه ( دواء ) اهل الحيلة ( شميدانها ) و يسمونه ( دواء ) لبن العذراء ( شيركه در اولين لحظات بعد از زايمان دو شيده مي شود خيل غليظ وسفيد است ) فانّه يكون من خل ( سركه ) طبخ فيه ( سركه ) المردارسنج حتى انحلّ ( مراد سنج ) فيه ( خل ) ثم صفّى حتى بقى الخلّ فى غاية الاشفاف و البياض ( صافي وزلال ) و خلط بماء طبخ فيه القليا ( كه حاصل اين دو تا مي شود قلياب ) و صفّى غاية التصفية و يبالغ فيها ( تصفيه ) ثم يخلط الماء ان ( دوتا مايع ) فينعقد المنحل الشفاف من المردارسنج و يصير فى غاية البياض كاللبن الرايب ( ماست ) ثم يجف و (1) ما ذلك ( پيدايش چنين سفيدي ) لحدوث تفرّق فى شفاف و نفوذ هواء فيه فانه كان ( مردار سنج ) متفرقا منحلا فى الخل (2) و لا لتقارب اجزاء متفرقة و انعكاس ضوء البعض الى البعض‌لانّ حدة ماء القليا بالتفريق اولى‌ ( ( 3) بل ذلك علي سبيل الاستحاله. مباحث مشرقيه ، ص295 )

 


[1] لكان خثورة ...، اگر« كان » تامه باشد در اين صورت بايد « خثورةٌ لا انعقادٌ » مي بود ولي نسخ « خثورةً وانعقاداً » است، اگر « كان » ناقصه باشد كه ضمير« كان » به بيض بر گردد دراين صورت بايد لازم مي آيد حمل ذات كه جايز نيست. پس عبارت به اين صورت صحيح نيست، امّا در مباحث مشرقيه عبارت به اين صورت است « لكان يجب خثورة لا انعقاداً » كه صحيح است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo