< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تفسيرثقيل اضافي به اعتبار اوّل / اشكال وپاسخ آن

گفته شد كه ثقل وخفت اضافي به دو اعتبار تعريف مي شود، برتعريف كه به اعتبار اوّل شد اشكالي وارد گرديد محقق شريف پاسخي داده است كه پسنديده نيست. تفسير ثقل به اعتبار اوّل : ثقل اضافي كيفيتي است كه موجب مي شود صاحب آن ثقل اگر از بالا رها شود اكثر مسافت بين محيط ومركز را طي نمايد؛ مثلاً آب اين گونه است كه اگر قسراً در محيط وبعبارت ديگر در مقعر فلك قمر قرار گيرد طبعاً به سمت مركز حركت مي كند وروي زمين مي ايستد.

اشكال : طبق اين تعريف اولاً بايد مجموع قطرهاي نار وهوا بشتر از مجموع قطرهاي آب وزمين باشد واين حرفي است بدون دليل وثانياً لازم مي آيد كه بين منطوق اين تعريف با مفهوم تعريف خفت به اعتبار اوّل تناقض باشد.

جواب اوّل لاهيجي : از تعريف ثقل اضافي به اعتبار اوّل لازم نمي آيد كه ضخامت نار وهوا بشتر از ضخامت آب وزمين باشد بلكه لازم مي آيد كه ضخامت دوكره نار وهوا از ضخامت زمين بشتر باشد واين اشكال ندارد؛ چرا كه بنابر نظرمشهور كرات بلحاظ ضخامت مساوي هم اند.

بيان تفصيلي : هرگاه چند دايره ويا كره متحد المركز رسم شود مسلماً كرات بيروني بزرگ تر از از كرات دروني است؛ چرا كه كرات بيروني كرات دروني را احاطه نموده است وقطر كره اي محاط كوچك تر از قطر كره اي محيط است.

لاهيجي براي اينكه اشكال لازم نيايد مي گويد ضخامت كرات مساوي است، نه اينكه اقطارشان ويا شعاع شان مساوي باشد؛ چرا كه قطر وشعاع نار بشتر از قطر وشعاع هوا است، قطروشعاع هوا بشتر از قطر وشعاع آب است وقطر وشعاع آب بشتر از قطر وشعاع خاك است.

ضخامت وثخن يك كره دو جور تفسير مي شود؛ چرا كه كره دو جور است يا كره اي تو پُر است ويا كره اي توخالي است. اگر كره تو پُر باشد مثل كره اي خاك ضخامتش از محيط كره تا مركز آن است به عبارت ديگر ضخامتش به اندازه اي شعاع آن است، امّا كره اي توخالي مثل كره اي آب، هوا ونار ضخامتش از محدب تا مقعر همان كره است. ولي مشهور اين است كه ضخامت اين كرات مساوي است.

باتوجه به اين مقدمات ثقيل مضاف كه آب است وقت كه قسراً به محيط عالم عنصر كه مقعر فلك قمر است وصل شود، به اين صورت كه محدب آب مماس شود با مقعر فلك قمر وجاي نار بگيرد، در اين صورت نار هم مي آيد جاي كره اي هوا را پُر مي كند وكره اي هوا مي آيد جاي كره اي آب را مي گيرد، در نتيجه اوّل زمين است بعد هوا بعد نار ودر قمست بالا آب، كه بخاطر ثقل اضافي اش بالطبع حركت مي كند به سوي زمين كره اي نار را طي مي كند بعد كره اي هوا را عبور مي كند تا برسد به موضع طبيعي خودش ونار وهوا هم منتقل شوند بجاي طبيعي شان. پس آب با اين بيان دو كره اي نار وهوا را طي مي كند تابرسد به موضع طبيعي خودش، روشن است كه ضخامت دوكره بشتر از ضخامت كره اي زمين به تنهاي است.

جواب دوم لاهيجي : مراد از كثرت كه در تعريف ثقيل اضافي آمده است كثرت عددي است نه كثرت مسافتي، وقت كه آب بالقسر در مقعر فلك قمر قرار گيرد بالطبع به سوي موضع طبيعي اش حركت مي كند كره اي نار وهوا را عبور مي كند تا برسد به موضع طبيعي خودش. روشن است كه دوتا كره بشتر از يك كره است بلحاظ عدد.

قوشجي بر ميرسيد شريف اشكال نموده است امّا لاهيجي مي گويد طبق بيان ما در دوجواب اشكال قوشجي وارد نمي شود.

بيان مطلب : محقق شريف گفت كه اگر را در مقعر فلك قمر قرار دهيم بنحوي كه مقعر آب در مقعر فلك قمر واقع شود وجاي نار را نگيرد در اين صورت وقت كه آب حركت نمايد به سمت پايين سه تا كره را طي مي كند تا برسد به موضع طبيعي خودش، امّا اگر آب را در مركز زمين قرار دهيم به اين صورت كه محدب آب درمركز قرار گيرد ومقعر آب هم در مركز واقع شود، وقت كه آب حركت نمايد به سوي موضع طبيعي خودش دوتا كره را طي مي كند. وسه كره بشتر از دو كره است.

قوشجي : از كجا معلوم كه مجموع ضخامت سه كره از مجموع ضخامت دو كره بشتر باشد، شايد مساوي باشد.

لاهيجي : طبق دوجواب كه به اشكال مستشكل داده شد اين اشكال قوشجي لازم نمي آيد؛ چرا كه در جواب اوّل گفتيم بنابر مشهور ضخامت كرات مساوي است ودر جواب دوم گفتيم كه مراد از اكثر در تفسير ثقل اضافي كثرت عددي است نه كثرت مسافتي.

متن : بل الحق فى الجواب ان يقال لا نسلم لزوم كون ثخني النار و الهواء اعظم من ثخنى الماء و الارض معا بل من ثخن الارض فقط.

و المراد من الثخن ( ضخامت ) مقدار ما بين المحدب و المقعّر فى الكرة المجوفة و ما بين المحيط و المركز فى الكرة المصمتة كما فى الارض.

بيان ذلك ( مدعا : لانسلم... ) ان كرة الماء اذا فرضت فى مكان كرة النار فالمكان الاصلى للماء لم يبق خالياًلامتناعه ( خالي بودن ) بل يشغله كرة الهواء و يشغل مكان الهواء كرة النار فاذا تحركت كرة الماء بطبعها من حيّز النار الى ان يصل الى سطح الارض فقد قطعت مسافة تحنى النار و الهواء الواقعين فى غير حيّزيهما ( نار وهوا ) لضرورة الخلاء ( تعليل براي الواقعين ) و هذه المسافة ( مسافت كه آب طي كرده ) اكثر من مسافة ثخن الارض ـ اعنى نصف فطرها ( در كره اي توپُر مثل زمين ثخن نصف قطر است، امّا در كره توخالي مثل بقيه اي كرات ثخن بين محدب ومقعر است ) ـ ( تعليل براي اكثر ) لانه قد تسابق الى الاذهان و تقرر فى الاوهام تساوى اثخان كرات العناصر بعضها مع بعض، و ان لم يبرهن عليه ( تعريض برقوشجي كه برمحقق شريف اشكال نموده ). و هذا القدر ( بيان مبتني برشهرت ) كاف فى التعريفات الرسميّة.

و يمكن أيضا ان يقال انّ المراد من الاكثر هاهنا ( در تعريف ثقل اضافي ) هو العددى لا المقدارى اى مسافة اكثر العناصر فليتدبّر. و حينئذ ( يعني بافرض تساوي كرات عناصر/ بافرض اينكه مرا از اكثر اكثر عددي باشد ) يندفع أيضا ( همان طور كه اعتراض معترض دفع شد ) ما اورده الشارح القوشجى على المحقق الشريف من انه كما لم يبرهن على كون ثخن عنصرين اعظم من ثخن عنصرين كذلك لم يبرهن على كون ثخن ثلاثة عناصر اعظم من ثخن عنصرين هذا ( خذا )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo