< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : احكام عام كيف

بحث ما در احكام عامه اي كيف محسوس است يكي از احكام عام مغايرت كيف محسوس با اشكال است، كه گروهي آنرا قبول ندارد ومي گويد كيف محسوس همان اشكال است.مشاء دو دليل بر مدعاي خود اقامه نمود، خصم بر هر دو دليل ايراد گرفت اشكال بر دليل دوم به اين صورت مطرح شد كه مراد از تضاد چيست، تضاد مشهوري است ويا تضاد حقيقي؟ اگر تضاد مشهوري مراد باشد كه متضادين با هم جمع نمي شود اين تضاد در اشكال هم وجود دارد واگر تضاد حقيقي مراد است كه علاوه بر جمع نشدن متضادين غايت خلاف هم بايد بين شان باشد، در اين صورت اشكال از كيفيات است امّا از كيفيات كه در اوساط واقع مي شود.

وامّا علي الثاني ( جواب از اشكال دوم خصم ) : اشكال همگي كيف مختص به كميات است وفرع كم به حسات مي آيد، اگر در اصل كه كم است تضاد نيست، چنانچه بيان شد، در فرع كه شكل است هم تضاد نيست.

وقد يجاب ( جواب دوّم ) : در جنس قريب اشكال تضاد حقيقي نيست امّا در جنس قريب كيفيات محسوسه تضاد حقيقي است ووقت كه در اجناس قريب تضاد حقيقي نيست‌ در انواع اشكال وكيفيات هم تضاد نيست همين طور در اشخاص شان.

سفيدي مي شود نوع سياهي هم مي شود نوع هركدام جنس قريب دارد جنس بعيد هم دارد، در جنس بعيد تضاد نيست ولي در جنس قريب كيفيات محسوس تضاد است.شكل در اين جسم ملاحظه مي كنيم شخص از شكل است شكل را كه در جسم ديگر ملاحظه مي شود شخص ديگري از شكل است، اين اشكال انواع دارد چنانكه اشخاص هم دارد. در اجناس قريب اشكال تضاد حقيقي نيست همين طور در انواع واشخاص اشكال.

2. كيفيات محسوسه مغاير مزاج اند :

سؤال : مزاج حالت تعادلي كيفيات است واينكه مي گوييم مزاج با كيفيات مغايرت دارد به چه معنا است؟

جواب : در عناصر اربعه مزاج نيست ولي كيفيات محسوسه وجود دارد، امّا در مركبات هم مزاج است وهم كيفيات محسوسه پس كيفيات عام است بلحاظ مورد ( نه بلحاظ مفهوم ) ولي مزاج خاص است.

مطلب سوّم : احوال خاص كيفيات محسوسه، احوال كه مختص به نوع نوع كيفيات محسوس است.

مسأله اول : احوال كيفيات ملموسه.

وجه تقدم كيفيات ملموسه : كيفيات ملموسه از ميان پنج نوعِ كيفيات محسوس به اين جهت مقدم شده است كه ملموسات از اوائل كيفيات محسوس است؛ چرا كه (1) هيچ حيواني از لمس خالي نيست (2) و به اين جهت كه اگر ملموسات لمس نشوند حيوانات از بين مي روند ولذا براي هر حيواني لازم است.

وجه ديگر كه براي اوائل بودن ملموسات مي شود بيان كرد اين است كه ملموسات بدون واسطه حس مي شود ومحسوسات ديگر بواسطه اي ملموسات، ولي اين معنا خيل واضح نيست، هر چند مي شود در بعض مورد تصوير نمود؛ چرا كه فلاسفه معتقد اند رنگ هاي خاص توسط فعل وانفعالات كيف ملموس وبواسطه ملموس بودن مبصر مي شود.در خود ملموسات حرارت، برودت، رطوبت ويبوست واسطه مي شود براي درك ساير ملموسات كه عبارت باشند از لطافت، غلظت و... پس حرارت، برودت، رطوبت ويبوست اوائل ملموسات اند؛ چرا اين ها بدون واسطه ملموس اند و ملموسات ديگر بواسطه اي اين چهار تا درك مي شود.

ماقيل : خشونت وملاست هم بدون واسطه درك مي شود پس از اوائل ملموسات اند.

لاهيجي : خشونت وملاست توسط حرارت ويبوست درك مي شود واز اوائل ملموسات نيستند.

جواب برخي ديگر : خشونت وملاست از مقوله اي وضع است، پس بواسطه اي حرارت ويبوست درك نمي شوند.

لاهيجي : اين جواب نمي تواند ردّ ماقيل باشد؛ چرا كه ماقيل بنابر كيف بودن خشونت وملاست بيان داشته كه ملموس بدون واسطه اند.

متن :‌ وامّا على الثانى فان نفى التضاد فى الاشكال فرع نفى التضاد فى الكم لانّها من الكيفيات المختصة بالكميات و قد مرّ ثبوت الاصل ) نفي تضاد در كميات ) فيجب ثبوت الفرع ( نفي تضاد در اشكال ). و قد يجاب أيضا ( علاوه بر جواب اوّل ) : بان جنس الاشكال ليس فيه تضاد حقيقى و اجناس تلك الكيفيات ( كيفيات محسوسه ) فيها تضاد حقيقى فيتغايران ( اشكال وكيفيات ) قطعا اذ مع مغايرة الجنسين لا يتصور الاتحاد فى الانواع التى تحتهما.

( b) و منها ان هذه الكيفيات‌ ( كيفيات محسوسه ) مغايرة للمزاج لعمومها؛ اى فى التحقّق ( يعني مورداً عام است نه مفهوماً ) يعنى ان هذه الكيفيّات قد يتحقق بدون المزاج كما فى البسائط و المزاج لا يتحقق بدون الكيفية المحسوسة لانه انّما يحصل من تفاعل الكيفيات الاربع كما مر فيكون هذه الكيفيات اعم تحققا من المزاج فهى مغايرة له لا محالة.

المطلب الثالث فى الاحوال المختصة بكل نوع نوع من الانواع الخمسة من هذه الكيفيات المحسوسةو فى هذا المطلب مسائل‌[المسألة] الأولى فى احوال الملموسات‌

و انما قدم الملموسات لكونها اوائل المحسوسات كما مر فى مبحث اللمس و كما ان الملموسات سميت اوائل المحسوسات كذلك الكيفيات الاربع منها ( ملموسات ) سميت اوائل الملموسات على ما قال‌ : فمنها اوائل الملموسات‌ و هى‌ الحرارة و البرودة و الرطوبة و اليبوسة لكونها ملموسات الذات و بالاصالة ( يعني بدون واسطه ) و البواقى‌ ( مبتدا ) اى اللطافة ( تنكي ) و الغلظ و الكثافة ( فشردگي، انبوهي ) و الهشاشة ( درمقابل لزوجت حالت كه اگر فشار دهيم شي داراي هشاشت از مي پاشد واز هم جدا مي شود ) و اللزوجة ( لزبودن كه اگر خشك شود سفت مي شود مثل سنگ كه خاك است با رطوبت لزج ) و البلة و الجفاف و اللين ( شُلي ) و الصّلابة ( محكمي ) و الخشونة ( ناهمواري مثل سنگ پا كه پستي وبلندي دارد ) و الملاسة ( همواري مثل شيشه كه پستي وبلندي ندارد ) و الخفة و الثقل‌ منتهيةٌ ( خبر/ بلحاظ وجود، در مقام اثبات ) إليها ( حرارت، برودت و... ) و مدركةٌ ( بلحاظ فهم، در مقام اثبات ) بتوسّطها ( حرارت، برودت و... ).

و امّا ما قيل ( مبتدا ) : من ان الخشونة و الملاسة ملموستان بلا توسّط فممنوع ( خبر ). و امّا لو سلّم ذلك ( ماقيل ) فلا ينفع فى دفع الايراد ( حرف ماقيل ) بهما ( خشونت وملاست ) ما قيل « انهما من مقولة الوضع لا من مقولة الكيف عند بعضهم » لانّ الكلام مع من قال بكونهما ( خشونت وملاست ) من الكيفيات الملموسة على ما عليه الجمهور.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo