< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : احكام عام كيفيات محسوسه

حكم عام اوّل كه براي كيفيات محسوسه بيان نموديم اين است كه كيفيات محسوسه مغاير با اشكال است. امّا قائلين به اجزاي لايتجزي معتقد اند كه كيفيات محسوسه با اشكال مغايرت ندارد.

فان قيل علي الا ول ( اشكال خصم بر دليل اوّل ) : اشكال هيئات را در حواس ما مي سازد واين هيئات محسوس حاسه اند، كيفيات محسوس همين هيئات اند، به بيان ديگر شكل در حاسه ما هيئتي را مي سازد كه در حاسه اي ما شيرين به نظر مي رسد وشكل ديگر هيئتي ديگري را مي سازد واين هيئت ترش بنظر مي رسد، كيفيات محسوسه همين هيئات اند، نه اشكال بيروني ونه آنچه را شما مي گوييد كيفيات محسوسه. پس كيفيات محسوسه هيئت هاي است حاصل شكل، كه مدعاي ماست واين با كلام شما كه مي گوييد ما شكل بيروني را لمس مي كنيم منافات ندارد، بعبارت دليل شما اين مدعاي ما را ردّ نمي كند.

فان قيل علي الثاني ( اشكال خصم بر دليل دوم ) : منظور شما از تضاد چيست، تضاد مشهوري است يا تضاد حقيقي؛ تضاد مشهوري بين دو چيزي است كه جمع نمي شود چه غايت خلاف داشته باشند يا غايت خلاف نداشته باشند. امّا تضاد حقيقي بين دوچيزي است كه علاوه بر جمع نشدن بين شان غايت خلاف هم باشد. اينكه مي گوييد اشكال تضاد ندارند اگر مراد تضاد مشهوري باشد صحيح نيست؛ چرا كه در اشكال تضاد مشهوري است، امّا اگر مراد از تضاد تضاد حقيقي باشد كه بين اطراف است نه بين اوساط دراين صورت اشكال كيفيات اند امّا كيفيات كه در اوساط واقع شده اند، نه كيفيات كه در اطراف قرار دارند،‌ كيفيات كه در اطراف اند تضاد حقيقي دارند ولي اشكال كيفيات اند كه در اوساط واقع شده اند. پس اشكال مي تواند نوع از كيفيات باشد.

قلنا امّا علي الاول ( جواب اشكال اوّل خصم ) : هيئات حاصل در حس مغاير با اشكال اند نه حاصل اشكال؛‌ چرا كه اشكال بيروني ملموس اند وهيئات حاص در باصره، سامعه، شامه وذائقه ملموس نيستند،‌ از آنجاي كه هيئات حاصل در ذهن مطابق اند با آنچه كه در خارج است، والاّ علمي حاصل نمي شد، پس بايد آنچه كه در خارج است ومطابَق هيئات حاصل در ذهن است هم مغاير با اشكال باشد. بنابر اين كيفيات محسوسه مغاير با اشكال اند.

متن : فان قيل على الاوّل ( برعليه دليل اوّل ) : نحن لا ندعى كون الاشكال ( اشكال بيروني ) نفس هذه الكيفيات بل ان اختلافها ( اشكال ) يوجب هيئات حاصلة فى الحواس، والمحسوس ( كيفيات محسوسه ) هو تلك الهيئات فقط ( نه اشكال خارجي ونه آنچه را كه در بيرون كيفيت گفتيد ). و على الثانى ( بر عليه دليل دوّم ) : انه (1) ان اريد بالتضاد التضاد المشهورى فلا نسلم ان الاشكال ليست بمتضادة بهذا المعنى. (2) وان اريد به ( تضاد ) الحقيقى (تضاد حقيقي ) فهو ( تضاد حقيقي ) فى الكيفيات ( كيفيات محسوسه ) انما يكون بين الاطراف فيلزم ان لا يكون الاشكال كيفيّاتٍ هى الاطراف، فجاز ان يكون كيفيات هى الاوساط.

قلنا : اما الاوّل فالجواب ان تلك الهيئات الحاصلة فى الحواس مغايرة للاشكال ) پس شكل بيروني نمي تواند اين هيئات را بفرستد ) لان الاشكال ملموسة و الهيئات الحاصلة فى الباصرة و السامعة و الذائقة و الشامة ليست بملموسة و يجب كونها ( هيئات حاصله ) اشباحا للهيئات الخارجية لانّ ما فى الحسّ لو لم يجب ان يكون مثالا لما فى الخارج لارتفع الامان عن المشاهدات و ليست تلك الهيئات الحاصلة فى الحواس امثلة للاشكال للمغايرة فيجب ان يكون فى الخارج هيئات مغايرة للاشكال يكون تلك الامثلة ( هيئات در حس ) امثلة لها ( هيئات در خارج ) و هو ( مغايرت ) المطلوب

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo