< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اثبات عرضيت كم

مقولات ده تا است يكي از اين مقولات ده گانه جوهر است و نه تاي ديگر عرض، يكي از اين نه تا كم است پس كم عرض است، ولي خواجه براي عرضيت كم دليل اقامه نموده است.

سوال : دليل برعرضيت كم چيست؟

جواب : خواجه دو دليل براي عرضيت كم اقامه نموده است دريك دليل خود كم را ملاحظه نموده، كار به اقسامش ندارد، وبا ملاحظه اي خود كم عرضيت آنرا اثبات نموده است ودردليل ديگر كم را به متصل ومنفصل تقسيم نموده است ومتصل را به قار وغير قار تقسيم نموده است و باتوجه به اقسام پنج گانه اي كم عرضيتش را بيان نموده است

شارحين ديگر غير از لاهيجي دليل اول خواجه را ناظر به عرضيت انواع كم داسته اند وسپس برخواجه اشكال نموده اند، ولي لاهيجي دليل اول خواجه را ناظر به خود كم دانسته است و دليل دوم ايشان را مربوط نموده است به انواع كم، و مي گويد ايراد كار شارحين ديگر اين است كه دليل اول خواجه را ناظر به انواع كم مي دانند به همين خاطر اشكال مي كنند، درحاليكه دليل اوّل مربوط به خود كم است وهيچ اشكالي بر خواجه نيست.

دليل اوّل بر عرضيت كم : ذات شيء را گاهي توسط ذاتياتش مي شناسيم و قت كه آن شيء مركب از جنس وفصل باشد وگاهي از لوازم ذات كه ريشه در ذات دارد زمانيكه شي بيسيط باشد؛ چرا كه و قت با ماهو از چيز سوال مي شود از ذات آن شيء سوال مي شود وآنچه كه در جواب ماهو مي آيد يا ذاتيات است اگر آن شي مركب از جنس وفصل باشد ويا لوازم ذات كه ريشه در ذات دارد در صورت كه شي بسيط باشد.

درباب كم وقت كه از ماهوي آن سوال مي شود، آنچه كه در جواب ماهوالكم مي آيد خصوصيات كم است از قبيل قبول نمودن قسمت بالذت و...، امّا جوهريت درپاسخ نمي آيد درحاليكه اگر كم جوهر بود بايد جوهريت در پاسخ ماهوالكم مي آمد.

قياس : اگر كم جوهر باشد بايد در تعريف كم جوهر بيايد در حاليكه چنين نيست، يعني تالي باطل است پس كم هم جوهر نيست يعني مقدم هم باطل است.

شارحين ديگر : شارحين ديگر چون اين استدلال را ناظر به انواع كم دانسته اند در مقدم قياس بجاي جوهر انواع كم را قرار داده اند؛ مثلاً گفته اند استدلال خواجه چنين است : اگر جسم تعليمي جوهر باشد بايد در تعريف جسم تعليمي بيايد لكن التاطلي فالمقدم مثله. ويا اگر خط، سطح و... جوهر باشد بايد در تعريف خط، سطح و... جوهر بيايد درحاليكه چنين نيست پس خط، سطح و... جوهر نيست.

اشكال : اينكه در تعريف جسم تعليمي، خط، سطح و... جوهر نيامده است شايد به اين جهت است كه آنچه در تعريف امده عوارض اند نه ذاتيات كه در جواب ماهو مي آيد.

لاهيجي : اگر اين استدلال خواجه را ناظر به خوكم بدانيم نه ناظر به انواع كم چنين اشكالي لازم نمي آيد، و استدلال خواجه ناظر به خوكم است نه ناظر به انواع آن. پس اشكالي بر كلام خواجه وارد نيست.

دليل دوّم بر عرضيت انواع كم : كم يا منفصل است ويا متصل، كم متصل يا غيرقار است كه عبارت است از زمان و يا قارّ است كه سه تا است جسم تعليمي، سطح وخط. در اين دليل عرضيت تك تك انواع كم را اثبات مي كنيم كه قهراً عرضيت كم هم اثبات مي شود.

عرض بودن جسم تعليمي : وقت كه جسمي را ملاحظه مي كنيم مي بينيم كه شخص آن جسم يعني صورت جسميه اي آن عوض نمي شود ولي شخص جسم تعليمي كه مقدار واندازه اي آن جسم عوض مي شود. وآنچه كه عوض مي شود غير از آنچيزي است كه عوض نمي شود. پس جسم تعلمي غير از صورت جسميه است.

توضيح مطلب : در هرجسم يك صورت جسميه داريم كه مبهم است وجسم تعليمي مي ايد اندازه اي آنرا تعيين مي كند. شخص صورت جسميه عوض نمي شود ولي شخص جسم تعليمي عوض مي شود؛ مثلا اين مموم كه به صورت كره است مكعب مي شود، توجه كه داريم كه شخص صورت جسميه عوض نمي شود، مموم باز هم مموم است، ولي شخص جسم تعليمي عوض مي شود، كره تبديل مي شود به كعب. پس جسم تعليمي عوض مي شود ولي شخص صورت جسميه عوض نمي شود پس صورت جسميه غير از جسم تعليمي است، وصورت جسم جوهر است جسم تعلمي هم اگر جوهر باشد يا بايد خود همان صورت جسميه باشد ويا ذاتي آن، در حاليكه جسم تعليمي نه نفس صورت جسميه است ونه ذاتي آن و الاّ با تغيير جسم تعليمي صورت جسميه خاص هم تغيير مي كرد.

متن : المسألة السّادسة فى اثبات عرضيّة الكم‌ و سلك المصنف فى ذلك ) دراين مساله ) طريقين :

(الف) الاوّل اثبات عرضيّة الكم المطلق بما هو كم من غير التفات الى انواعه لانّه اذا ثبت عرضية الطبيعة ثبت عرضية جميع افرادها و الى هذا الطريق اشار بقوله‌ : وتخلف الجوهريّة عما يقال فى جواب ما هو يعطى عرضيّته‌ اى عرضية الكمّ مطلقا.

بيان ذلك انّ السؤال بما هو؟ سؤال عن حقيقة الشي‌ء، فما يقال فى جوابه ( ماهو ) ينبغى ان يكون منبئا عن حقيقته و المنبئى عن حقيقة الشي‌ء (1) اذا كان الشي‌ء مركبا من الجنس و الفصل انّما هو حدّه المركب منهما (2) واذا كان ( شيء ) بسيطا لا تركيب فيه كما فى الاجناس العالية انّما هو حدّه الماخوذ من لوازمه الذاتية انتزعه من حاق الشي‌ء فانه فى افادة كنه الشي‌ء ليس باقل من الحدّ المركب من الجنس و الفصل كما ثبت فى موضعه ( رك: منطق اشارات، ص30 ) و صرّح به‌ الشيخ و حد الكم كما عرفت ما يقبل القسمة لذاته على المشهور او امر اخر مما هو مأخوذ من خواصه الذاتية التى قد مرت و قد تخلف عنه ( كم ) ما يدلّ على الجوهريّة كما لا يخفى على من نظر فيه ( كم، تعريف كم ) ( مقدم :) فلو كان جوهرا ( تالي:) لما تخلّف عنه ( كم، تعريف )

وهذا الّذي حملنا كلامه عليه و هو الظاهر من كلامه اولى مما حمله عليه الشارحون و هو ان معنى الجوهريّة قد تخلف عما يقال لا فى جواب السؤال عن نوع نوع من الكم اى عن حد الجسم ( جسم تعليمي ) و السّطح و الخطّ و الزمان و العدد ثم اعترضوا عليه بمنع بطلان التالى و ان ما ذكر فى تعريفات هذه الانواع مما تخلف معنى الجوهرية عنه لعله من قبيل الخواص التى لا يقال عليها فى جواب ما هو.

(ب) الثانى اثبات عرضية كل نوع من انواع الكمّ على حدة (1) اما عرضية الجسم التعليمى فالدليل عليه هو تبدّله ( جسم تعليمي ) مع بقاء الجسميّة المشخّصة كما نشاهد فى الشمعة المدورة ( كره ) تارة و المكعّبة اخرى الى غير ذلك من الاشكال مع بقاء جسميّتها المعينة. وهذا المتبدل هو نفس مقدار الشمعة المسمى بالجسم التعليمى لا امرا آخرا عارض له اذ لا نعنى بمقدار الشمعة الا هذا الطول و العرض و العمق باعيانها. فهذا المقدار يزول و ( حاليه ) الجسمية باقية فلو كان ( جسم تعليمي ) جوهرا لكان اما نفس هذه الجسميّة و اما ذاتيا لها ( جسميت ) و على اى التقديرين ( جسميت باشد يا ذاتي جسميت ) يمتنع بقاؤها ( صورت جسميه ) مع زواله ( جسم تعليمي ) و الى هذا ( بيان ) اشار بقوله‌ و التبدّل ( جسم تعليمي ) مع بقاء الحقيقة ( جسميت، صورت جسميه )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo