< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

اولي وعام بودن لامسه :

گفته شد كه لامسه درتمام بدن پخش است وتمام بدن لامسه دارد مگر آن قسمت هاي كه لامسه براي آن مضر است.

مؤيد از كلام ابن سينا : خداوندتعالي تمام پوست بدن را داراي قوه اي لامسه آفريده است، امّا بقيه قوا تمام بدن را پوشش نمي دهد بلكه هركدام موضع خاص خود شان را دارند؛ چرا كه ضرر هاي بدن حيوان ار تهديد مي كند كه اگر به عضو از اعضاي بدن وارد شود بر تمام بدن وارد مي شود وبايد قوه اي باشد تا بدن را از آسيب ها محفوظ دارد، كه آن قوه لامسه است.

آسيب ها دو جور است؛ برخي از دور مشخص است مثل سنگ كه از دور مي آيد ولذا لازم نيست كه خداوند تعالي تمام بدن انسان را چشم بسازد، وبرخي از آسيب ها از دور مشخص نيست بلكه وقت كه با بدن انسان مجاور شود مشخص مي شود، ولامسه اي انسان وقت خطر را درك مي كند كه با بدن انسان مجاور شود، حال اگر تمام بدن انسان لامسه داشته بدن انسان محفوظ مي ماند امّا اگر قسمت از بدن انسان لامسه فقط همان قمست خطر را دفع مي كند واز خطر محفوظ مي ماند امّا ساير قسمت ها كه لامسه ندارد از خطر دوري نمي كند وبدن آسيب مي بيند، وبراي اينكه بدن آسيب نبيند بايد تمام بدن لامسه داشته باشد. ولامسه بگونه اي است كه تمام آنچه كه مجاور بدن است از محسوسات درك مي كند حتي صوت كه با مجاورت احساس مي شود لامسه است كه احساس مي كند.آنچه كه مشهور است وجود پنج حس ظاهري درحيوان است، چهار تا از اين پنج حس روشن است كه نوع اند وداراي افراد؛ سامعه، باصره، شامه وذائقه هر كدام يك نوع اند و داراي افراد، اگر لامسه هم يك نوع باشد وداراي افراد حواس پنج تا خواهد بود، چنانچه مشهور است، امّا اگر لامسه جنس باشد كه تحت آن نواع باشد بايد ببنيم كه چند نوع تحت آن است.

انواع لامسه :

ابن سينا وصدرا معتقد اند لامسه جنس است وتحت آن انواع ذيل :

    1. لامسه اي كه مضادّه اي بين حرارت وبروت را تشخيص مي دهد؛

    2. لامسه اي كه مضادّه اي بين يبوست ورطوبت را تشخيص مي دهد؛

    3. لامسه اي كه مضادّه اي بين ملاست وخشونت را تشخيص مي دهد؛

    4. لامسه اي كه مضادّه اي بين صلابت ولين را تشخيص مي دهد؛

    5. لامسه اي كه مضادّه اي بين خفت وثقل را تشخيص مي دهد.

سؤال : اگر لامسه داراي انواع است چرا ما نمي توانيم اين انواع را از هم جد نماييم ؟

جواب : چون تمام بدن ما قواي لامسه اي پنجگانه ار دارد ما نمي توانيم از اين قوا را از هم جدا نماييم؛ مثلاً در زبان هم لامسه است وهم ذائقه ولي ما نمي توانيم تشخيص دهيم كه كدام درك مي كند؛ چرا كه آلت لامسه وذائقه يكي است. پس علت فرق گذاشتن بين قوا آلات قوا است ولامسه چون آلتش در تمام بدن پخش است ما نمي توانيم بين انواع آن تميز دهيم.

سؤال : آيا پنج لامسه يك آلت دارد ويا پنج آلت ؟

جواب : نمي دانيم احتمال دارد آلت واحده بين پنج تا لامسه مشترك باشد واحتمال هم دارد كه آلات متعدد داشته باشيم ولي ما نمي توانيم بين آلات شان تقسيم وتمايز اشكار بيابيم.

نكته : گاهي از اوقات قوه اي به امري بدون واسطه تعلق مي گيرد وآنرا درك مي كند وبا درك آن چيزهاي ديگري را هم درك مي كند مثلاً سامعه اي ما صوت را درك مي كند، امّا اين صوت يا زير است ويا بم و بلند است ويا آهسته و... آنچه كه مدرك سامعه اي ما است هما مدرك اولي است كه صوت بودن باشد امّا بقيه مدرك اولي نيست.

اينكه قوه اي لامسه چهار قوه ويا پنج قوه است به اين جهت است كه مدركات اوليه لامسه مختلف است وادراك شان هم مختلف است ومبدا ادراك هاي مختلف مي خواهد. پس اختلاف مدركات اوليه باعث اختلاف ادراك مي شود، نه انيكه اختلاف مدركات مطلقا باعث اختلاف ادراكات شود.

متن : قال الشيخ و من خواص اللّمس ( قوه اي لامسه ) ان جميع الجلد الّذي يطيف بالبدن حساس باللّمس و لم يفرد له ( لمس ) جزء منه ( بدن ) و ذلك ( اينكه براي لمس جزء خاص از بدن تعيين نشده بلكه تمام بدن لامسه دارد ) لان هذا الحسّ لما كان طليعة ( پيش رو ) تراعى ( مراقبت مي كند ) الواردات على البدن الّتي تعظم مفسدتها ان تمكنت من اىّ عضو وردت عليه ( جواب لما :) وجب ان يجعل جميع البدن حسّاسا باللمس لانّ الحواس الأخرى قد يتأدّى إليها ( حواس ديگر ) الاشياء من غير مماسة و من بعيد فيكفى ان يكون آلتها ( حواس اخري ) عضوا واحدا اذا ورد عليه ( حاسه ) المحسوس الّذي يتصل به ضرر عرفت النّفس ذلك فاتقته ( پرهيز مي كند نفس از آن ضرر ) و تنحت ( دور مي كند ) بالبدن عن جهة فلو كانت الآلة اللّامسة بعض الاعضاء ( تمام پوست بدن نبود ) لما شعرت النّفس الّا بما يماسها وحدها ( قسمت هاي كه لامسه دارد ) من المفسدات‌ و فى تعدده ( لامسه ) و وحدته نظر: الجمهور على ان اللامسة قوة واحدة بها يدرك جميع الملموسات كسائر الحواس ( كه قوه اي واحد اند وتمام مدركات شان ار درك مي كند ) فان اختلاف المدركات لا يوجب اختلاف الادراكات ليستدل بذلك ( اختلاف ادراكات ) على تعدّد مباديها. و ذكر فى القانون ان اكثر المحصّلين على ان ( بر اين عقيده اند ) للّمس قوى اربع. و قال فى الشفا و يشبه ان يكون قوى اللّمس قوى كثيرة كلّ واحدة منها يختص بمضادّة ( مضادّه بين حرارت وبرودت و... ) فيكون ما يدرك به المضادة التى بين الثقيل و الخفيف غير الّذي يدرك به المضادة التى بين الحار و البارد فان هذه ( افعال چهار گانه يا پنجگانه ) افعال اولية للمس يجب ان يكون لكلّ جنس منها قوة خاصة الاّ ان هذه القوى لما انتشرت فى جميع الآلات بالسّوية ظُنت ( گمان مي شود ) قوة واحدة كما لو كان اللّمس و الذوق منتشرين فى البدن كله انتشارهما فى اللّسان يظنّ مبدؤهما ( لمس وذوق ) قوة واحدة فلمّا تميزا فى غير اللسان عرف اختلافهما. و ليس يجب ضرورتاً ان يكون‌لكل واحدة من هذه القوى ( قواي لامسه ) آلة تخصّها بل يجوز ان يكون آلةٌ واحدة مشتركة لها ( متعلق يكون ) و يجوز ان يكون‌ ( يتحقق ) انقسام فى الآلات ( يعني انقسام آلات مختلف درست كرده ولي انقسام محسوس نيست ) غير محسوس ( صفت انقسام )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo