< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

قواي حيواني :

بحث دراين داشتيم كه لامسه اولين حس است براي حيوان به اين معنا كه تمام حيوانات بايد از اين حس برخور دارباشد، نه اينكه اوّلين حس باشد كه خلق شده است.

دليل : قوام حيوان به غذا است وقوام غذا به كيفيات ملموسه يعني كيفيات كه بايد با لامسه درك شود. پس قوام بدن به لامسه است، بعبارت ديگر براي اينكه حيوان هلاك نشود احتياج به غذا دارد وقوام غذا به كيفيات ملموسه است ويا با كيفيات ملموسه مناسبت دارد، كه با لامسه درك مي شود. پس حيوان احتياج به لامسه دارد. خلاصه چون حيوان احتياج به مقوّم دارد كه غذا باشد احتياج به لامسه دارد. امّا طعوم كه بواسطه ذائقه درك مي شود از طيبات وزينت غذا است نه مقوّم وضروري غذا لذا اگر نباشد غذا اختلال پيدا نمي كند. به همين جهت اگر ذائقه نباشد حيوان هلاك نمي شود.

دوحالت در ما غذا مي طلبد يكي جوع كه امور يابس وحارّ را طلب مي كند وديگري عطش كه امور رطب وبارد را طلب مي كند وحارّ وبارد ورطب ويابس از كيفيات ملموسه اند كه توسط حس لامسه درك مي شوند.

متعلقات لامسه : آنچه كه متعلق لامسه است يا بدون واسطه متعلق لامسه است مثل حرارت ويا با واسطه متعلق لامسه است مثل لينت كه جسم اوّل بايد رطوبت داشته باشد تا لينت آن درك شود ويا بايد يبوست داشته باشد تا صلابت آن درك شود. پس لينت وصلابت ملموس با واسطه است ويبوست، رطوبت، حرارت وبرودت ملموس بدون واسطه است.

معناي ديگري براي واسطه داشتن : شيء خارجي درلامسه تاثير مي گذارد ولامسه منفعل مي شود وما انفعال را درك مي كنيم مثلاًَ حرارت دربدن ما تأثير مي گذارد وصورت از آن در ذهن نقش مي بندد وما بواسطه آن صورت شيء خارجي را درك مي كنيم پس حرارت مدرك باواسطه است.

خلاصه : محسوس بالذات دومعنا دارد : 1. محسوس كه هيچ واسطه نداشته باشد مثل صورت ذهني؛ 2. محسوس كه توسط كيفيت ديگر درك نشود مثل حرارت و... كه خودش حس مي شود بدون وساطت كيفيت ديگر، هرچند صورت ذهني واسطه اي درك آن است.

متن : و بالجملة فان الجوع شهوة ( ميل دارد، مي طلبد ) اليابس الحار و العطش شهوة البارد الرطب و الغذاء بالحقيقة ما يتكيّف بهذه الكيفيّات الّتي يدركها اللّمس و اما الطّعوم فتطيبات ( كمال به غذا مي دهد، زينت غذا است ) فلذلك كثيرا ما يبطل حسّ الذّوق لآفة تعرض و يكون الحيوان باقيا فاللّمس هو أوّل الحواس ( حواس اوليه است ) و لا بدّ فيه لكلّ حيوان ارضى و امّا الامور الّتي يلمس فان المشهور من امرها ( مشهور درباره اي اين امور اين است كه ) انها الحرارة و البرودة و الرّطوبة ( بمعناي سهولت شكل پذيري، نه بمعناي تري ) و اليبوسة ( بمعناي عسرتشكل، نه بمعناي خشكي، مثل جيوه كه خشك نيست ولي عسر تشكل دارد ) و الخشونة ( زبري ) و الملاسة ( صافي، همواري ) و الثقل و الخفة و امّا الصّلابة ( محكمي ) و اللّين ( شلي ) و اللّزوجة ( چسپنده گي، كشنده گي مثل موم ) الهشاشة ( تردي وشكننده گي ) و غير ذلك فانها تحسّ تبعا لهذه المذكورة. فالحرارة و البرودة كلّ منهما يحسّ بذاته لا لما يعرض فى الآلة من الانفعال بها ( يعني لازم نيست كه اولاً انفعال بشود وبواسطه اي انفعال حرارت وبرودت درك شود، بلكه درهمان موقع انفعال درك مي شود ) و اما الصّلابة و اللّين او اليبوسة و الرّطوبة فنظن انها لا تحسّ لذاتها بل يعرض من الرّطوبة ان يطيع لنفوذ ما ينفذ فى جسمه و يعرض لليبوسة ان يعصى فيجمع العضو الحاس و يعصره و الخشونة أيضا يعرض له مثل ذلك بان يحدث الاجزاء النّاتئة ) بر آمده ) عصرا ( فشار دادن ) و لا يحدث الغائرة ( اجزاي فرورفته ) شيئا و الاملس يحدث ملاسة و استواء و امّا الثقل فيحدث تمددا الى اسفل و الخفة خلاف ذلك ( كشش به سمت بالا )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo