< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

تعقل وادراك نفس :بحث در تعقل وادراك نفس داشتيم كه اوّلي بدون آلت ودوّمي توسط آلت صورت مي گيرد، ادراك ظاهري يا ادراك توسط حس ظاهر بيان شد، در ادراك باطني خيالي گفتيم كه نفس صور خياليه را توسط آلت درك مي كند؛ يعني صورت خياليه دربخش از مغز منتقش وخيال آنرا درك مي كند بعبارت ديگر نفس كه اشراف بر آلت خيال دارد آنرا درك مي كند.ادراك باطني منحصر به ادراك خيالي نيست بايد در ادراك هاي باطني ديگر هم اين حرف صادق باشد تا بتوانيم بگوييم كه ادراك هاي باطني توسط آلت است. ادراك وهمي هم توسط آلت صورت مي گيرد چرا كه مدرَك وهم معاني جزئي است كه همان معناي كلي اضافه شده به صورت خيالي است، واز آنجاي كه صورت خيالي با آلت درك مي شود معناي جزئي هم كه بستگي دارد به صورت خيالي با آلت درك مي شود، بدون اينكه نياز به استدلال جديد داشته باشيم.

ان قلت : گفتيد كه نفس كليات را بدون آلت وجزئيات را توسط آلت درك مي كند، خود نفس هم جزئي است طبق بيان شما بايد خودش را هم با آلت درك كند، درحاليكه نفس خودش را بدون آلت درك مي كند.

قلت : مراد از جزئي جزئيات ماديه است، نه هرجزئي كه شامل جزئي مجرد هم بشود، ونفس مادي نيست ولذا نفس خودش را بدون آلت درك مي كند، علاوه بر اين چنانچه در اشارات بيان شده است عقول جزئيه را هم بدون آلت وبدون تجريد درك مي كند، چون مجرد است.

ان قلت : نفس بدن خودش را كه جزئي است درك مي كند؛ چرا كه به بدن تعلق مي گيرد واگر درك نمي كرد تعلق نمي گرفت، ووقت كه درك مي كند آلت ندارد بدن ندارد، ولي درك مي كند وبه سوي آن مي آيد.

قلت : تعلق نفس به بدن كار ارادي نفس نيست تا ادراك بخواهد، بلكه اشتياق طبيعي نفس به بدن سبب تعلق نفس به بدن است وبعد از تعلق نفس به بدن يا خود بدن پيش نفس حضور دارد ومدرك حضوري نفس است، طبق بيان اشراق وحكمت متعاليه، ويا صورت از بدن پيش نفس حاضر مي شود، به گفته اي مشاء.

مشاء : به عقيده اي مشاء فقط علم نفس به خودش حضوري است ولذا به بدن علم حضوري ندارد، بلكه علم حصولي دارد به اين نحو كه صورت از بدن درآلت خيال مي آيد و نفس بدن را توسط آلت درك مي كند.

اشراق وحكمت متعاليه : صدرا وخواجه نصيربه تبع از شيخ اشراق علم نفس را به خودش، افعال، احول واصاف خودش حضوري مي داند، طبق اين نظر علم نفس بدن حضوري است ونياز به آلت ندارد.

متن : و اعلم ان هذه البيانات و ان كانت فى الصّور الخيالية لكن المعانى الوهميّة لما لم ينفك فى الادراك عن الصّور ( صورخيالي ) كان حكمها حكمها قال الشيخ و لما علمت هذا ( آلي بودن ) فى الخيال فقد علمت فى الوهم الّذي ( صفت مشعربه عليت براي وهم ) ما ( موصوله ) يدركه ( معنا ) انما يدركه ( معنا ) متعلقا بصور جزئية خيالية و اعلم أيضا ان المراد من الجزئيات هى المادية لا مطلقا كما ظهر من كلام الشّيخ فلا يرد ادراك النّفس هويّتها ( درمقابل ماهيت؛ يعني وجود، نه ماهيت جزئي شده ) المخصوصة بلا آلة ( البته نفس اگر بخواهد ماهيت خودش را درك نمايد هم بايد بدون واسط درك كند، امّا ماهيت خودش را نمي كند چون ذوات الاسباب لاتعرف الاّ باسبابها وما اگر بخواهيم نفس را درك كنيم بايد درمرحله اي علت كه عقل است قرار بگيريم تا احاطه پيدا كنيم ) و اما تعلّقها بالبدن فهو شوق طبيعىّ بمقتضى المتناسبة و لا اراد هي ( نسخه بدل : لا ارادي )، ليتوقف على تصوّر البدن بعينه ( بدن معين ) فلا يرد ان عند تعلقها ( نفس ) بالبدن يتصوّره ( بدن ) بعينه فكانت قبل استعمال الآلات مدركة للجزئيّات

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo