< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث دراين داشتيم كه نفوس ناطقه نوع واحد اند ويا انواع مختلف، مشاء معتقد است كه نفوس ناطقه نوع واحد اند به دليل كه ذكر شد، امّا برخي مدعي است كه نفوس ناطقه انواع مختلف اند وبراي مدعاي شان دليل اقامه نموده است.

دليل گروه دوم : وقت كه نگاه مي كنيم مي بينيم كه هم در بُعد نظري اختلاف وجود دادر، بعضي باهوش است بعضي ديگر كودن، وهم در بُعد عمل برخي جواد است وبرخي بخيل. پس نفوس مختلف است چرا كه نمي توانيم اين اختلاف را به بدن نسبت دهيم وهمين طور نمي توانيم به خارج بدن مستند نماييم، بنابراين بايد به نفوس استناد دهيم.

امّا اينكه اختلاف مستند به مزاج نيست ودرنتيجه استناد به بدن ندارد، بخاطر اينكه مزاج تغيير مي كند درحاليكه اين اوصاف تغيير نمي كند وبرعكس گاهي مزاج تغيير نمي كند ولي اين اوصاف تغيير مي كند مثل اينكه انسان با تمرين وصفي را تغيير دهد، كسي بخيل است جود را تمرين نمايد وجواد شود، درحاليكه مزاجش ثابت است.امّا اينكه اختلاف اوصاف به امور بيروني نسبت داشته باشد مثلا يكي در خانواده داراي جود وبخشش بزرگ شده باشد وديگري درخانواده بخيل ويا يكي مثلاً دوستان شجاع داشه وشجاع بار آمده وديگري دوستان ترسو داشته واز آن متأثر شده، اين هم درست نيست؛ چرا كه دريك خانواده يكي جواد است وديگري بخيل مثل حاتم طائي وبرادرش.

جواب : اختلاف اوصاف دردوجاي باعث اختلاف نوع مي شود يكي جاي كه صفت ذاتي باشد مثلاً فصول اختلاف داشته باشد وديگري زماني است كه صفات لازم حقيقت باشد، نه لازم شخصيت، امّا اموري را كه شما بيان نموديد امور عارضي است واختلاف عوارض باعث اختلاف نوع نمي شود.

اختلاف اوصاف ذاتي وعرضي :

الف) اينكه اوصاف ذاتي اختلاف دارد بخاطر اين است كه بدن از عناصر اربعه تركيب مي شود، واين عناصر بايد به يك اندازهء خاص وبنحو خاص باشد تا بشود بدن انسان اگر حد اقل از آن باشد مي شود حيوان واگر بشتر از آن باشد مي شود ملك جسماني، كه هركدام داراي اوصاف ذاتي خاص است. ب) انيكه اوصاف عرضي اختلاف پيدا مي كند: 1. بخاطراختلاف مزاج است چرا كه بين آن حد اقل كه مي شود بدن حيوان وآن حد اكثر كه مي شود بدن ملك بي نهايت تركيب وبي نهايت انسان مي تواند، كه هركدام اجزا تركيبي ونحوه اي تركيبي شان فرق مي كند ولذا مزاج شان متفاوت است وهيئات متفاوت دارد، ولي اين هيئات بگونه اي نيست كه ثبات مزاج قابل تغيير نباشد مثل كسي كه تحلم مي ورزد كه مزاج عوض نمي شود ولي درعين حال مزاج عوض مي شود. 2. ويا بخاطر تمرين وامور ديگر ديگر از قبيل تعليم وتعلم و.... است.

متن : مستند القائلين بالاختلاف النّوعى هو اختلافها بمثل الذّكاء و البلادة ( مربوط به قوهء نظر ) و البخل و السّخاوة ( مربوط به قوهء عملي شهوي ) و الجبن و الشجاعة ( مربوط به قوهء عملي غضبي ) و غير ذلك من الصّفات الجبلية ( يعني صفات فطري، نه صفات گذرا وعارضي ) و ليس ذلك الاختلاف (1) بسبب المزاج لبقائها ( اوصاف ) مع تبدّله ( مزاج ) و بالعكس اعنى لتبدّلها ( اوصاف ) مع بقائه ( مزاج ) كما ( مثال براي عكس : ) اذا تكلّف الجبان ايقاع نفسه فى المحارب و الثّبات عليها ( محارب ) فيصير شجاعا و البخيل بذل المال و دوام عليه فيصير سخيّا و الغضوب التّحلم ( به حلم وا دارد كند خودش را ) و دوام عليه ( تحلم ) فيصير حليما و ( 2) لا بسبب الامور الخارجة مثل التعلّم من المعلّم ( مثلا يكي معلم جواد دارد ديگري معلم بخيل ) و صحبة الابوين و الاخوان ( رفقا ) و الاصحاب الى غير ذلك اذ قد يتفق ذلك ( معلم، ابوين، اخوان و... ) كلّها مع المخالفة فى الصّفات و الاخلاق و الجواب انّ هذه ( ذكا وبلادت و... ) امور عارضة اى خارجة عن ذات النّفس من حيث هى نفس ( نه نفس از آن حيث كه به بدن خاص تعلق دارد ) و ليس بمعتبر فيها شي‌ء من هذه الامور بل هى ( صفات جبلي ) خارجة عنها ( نفس ) لاحقة لها ( نفس) بسبب امور خارجة عن حقيقة النّفس هى هيآت لشخصيّة لها بحسب استعدادات الابدان كما سيأتى فى المسألة الآتية فاختلاف هذه الامور ( صفات جبلي ) انما هى لاختلاف تلك الهيئات التشخصيّة لا لاختلاف الانفس فى الحقيقة النّفسيّة اذ اختلاف اللّواحق الخارجة لا يدل على اختلاف فى حقيقة ما ( معروض ) يلحقه تلك اللّواحق الّا اذا كانت ( لواحق ) لازمة لحقيقته ( معروض ) من حيث هى حقيقته ( مثل قوهء كتاتب ) و ذلك ( وضع وقانون كه گفتيم درمانحن فيه لازم الاجرا نيست ) ليس بلازم فيما نحن فيه ( لازم نيست كه اجرا شود ولو دربعض مانحن فيه اجرا مي شود مثل قوه كتابت ) لجواز كونها ( صفات لاحقه ) لازمة للهيئات التشخصيّة كما ذكرنا و الى هذا ( دفع استدلال خصم ) اشار بقوله‌ و اختلاف العوارض لا يقتضي اختلافها ( نفوس )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo