< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

دليل سوّم بر تجرد نفس : هرموجودي كه مقارن با ماده باشد ومادي از بعض افعال عاجز است ولي نفس از آن افعال عاجز نيست. پس نفس مادي نيست؛ بعبارت ديگر نفس قدرت دارد بر دونوع فعل كه موجود مقارن ماده درمقام ذات از آن عاجز است. پس نفس درمقام ذات مقارن ماده نيست.

توضيح مطلب : كبراي اين دليل روشن است ولي صغراي آن نياز به بيان دارد كه با ذكردومورد به بيان آن مي پردازيم، توضيح مطلب اينكه موجود مقارن ماده درمقام ذات ازدونوع فعل عاجز است يكي افعال نامتناهي كه موجود مادي قدرت بر انجام نامتناهي ندارد ولي نفس قدرت بر انجام نامتناهي دارد وديگري ادراك بعضي چيزها كه قواي ادراكي نفس درك مي كند ولي قواي مادي نمي تواند درك نمايد؛ مثلاً قوه اي باصره نمي تواند خودش را درك نمايد، ابزار وافعال خودش را درك كند ولي قوه اي عاقله هم خودش، هم ابزار وهم افعال خودش را درك مي كند.

بيان مورد اوّل : قوه اي باصره ما كه كارش ابصار است نمي تواند بصورت نامتناهي ابصار داشته باشد، بلكه بعد از مدتي خسته مي شود وبايد استراحت كند تا دوباره بتواند فعاليت نمايد. امّا نفس ناطقه ما كه كارش تعقل است مي تواند نامتناهي تعقل داشته باشد بدون اينكه خسته شود، ولي نفس از آنجاي كه درمقدمات تعقل نياز به امور مادي دارد وامور مادي خسته مي شود ما فكر مي كنيم كه نفس درمرحله عاقله خسته مي شود درحاليكه چنين نيست.

مراد از بي نهايت كه در اين جا مراد است بي نهايت عدّي است نه بي نهايت شدّي؛ چرا كه نامتناهي شدّتاً را عاقله اي ما هم نمي تواند درك نمايد مثل حق تعالي كه عاقله اي از درك تفصيلي آن عاجز است.

مراد از درك عقلي درك عقلي بالفعل است كه نفس تك تك از معقولات را بالفعل درك نمايد، امّا درك اجمالي كه نفس ما مي تواند اجمالاً بي نهايت شدّي را درك نمايد اين درك بالفعل نيست.

اشكال ( لقال ان يقول ... ) : قوه اي تخيل ما هم دائماً فعاليت مي كند ولي شما قبول نداريد كه قوه اي تخيل مجرد باشد، پس قوه اي مادي مي تواند بي نهايت كار انجام دهد.

جواب : تخيل تحت اشراف نفس است ولذا مي تواند بي نهايت كار انجام دهد پس اين نمونه هم درحقيقت دليل بر تجرد نفس است.

اشكال ( لقال ان يقول ) : دليل شما ثابت كرد كه قوه اي فاعله نمي تواند بي نهايت فعل داشته باشد ولي اينكه قوه اي منفعله نمي تواند بي نهايت قبول داشته باشد ثابت نشد، بلكه شاهد بر خلاف آن داريم مثلاً هيولي قوه اي جسمانيه است ومي تواند بي نهايت قبول داشته باشد و كار نفس هم كه مي تواند بي نهايت ادراك داشته باشد قبول است نه فعل چرا كه ادراك انفعال است.

جواب : ما قبول نداريم كه ادراك فقط انفعال باشد، بلكه ادراك انفعال است همراه فعل، بالاخص درتعقل كه بايد تجريد هم بكند. پس قوه اي عاقله بي نهايت فعل دارد ولي قواي مادي نمي تواند بي نهايت فعل داشته باشد هر چند كه بتواند بي نهايت انفعال داشته باشد. به بيان ديگر دليل اثبات مي كند كه قواي مجرد مي تواند بي نهايت فعل داشته باشد ولي قواي مادي نمي تواند بي نهايت فعل داشته باشد هر چند بتواند انفعال وقبول داشته باشد.

متن : الثالث‌ ما اشار إليه بقوله‌ و قوتها ( نفس ) على ما يعجز عنه المقارنات‌ ( موجود مقارن ماده ذاتاً، امّا نفس مقارن ماده است فعلا ) و تقريره ( وجه سوّم ) انّ النّفس الناطقة تقدر على امور يعجز عنها القوى الجسمانية المقارنة ذاتا للمادّة و كلّ ما تقدر على ما يعجز عنه الامور المقارنة للمادّة ذاتا فليس بمقارن للمادة ذاتا بل مفارق فالنّفس مفارق امّا الكبرى فظاهرة و امّا الصّغرى فلوجهين‌ الاوّل‌ ان النّفس تقدر على تعقل امور غير متناهية و قد مرّ ان افعال القوى الجسمانية متناهية قال الشّيخ فى الشفا و أيضا ( دليل برتجرد نفس ) فانه قد صحّ لنا ( براي ما ثابت شده است ) ان المعقولات المفروضة التى من شان القوة النّاطقة ان تعقل بالفعل واحدا واحدا منها غير متناهية بالقوة و قد صحّ لنا انّ الشي‌ء الّذي يقوى على امور غير متناهية بالقوة لا يجوز ان يكون جسما و لا قوة فى جسم مذ برهن على هذا فى الفنون الماضية فلا يجوز ان يكون الذات ( نفس ) المتصورة ( كه تصوركننده معقولات است ) للمعقولات‌ قائمة فى جسم البتة و لا فعلها كائنا فى جسم و ( عطف بر في جسم ) لا بجسم و ليس لقائل ان يقول كذلك التخيّلات فذلك خطأ فانه ليس للقوّة الحيوانية ( قوه اي خياليه اي كه دربخش حيواني انسان است ) ان يتخيّل اى شي‌ء اتفق ممّا لا نهاية له فى اىّ وقت كان ما لم يقرن بها القوة النّاطقة و لا لقائل ان يقول ان هذه القوة اى العقلية قابلة لا فاعلة و انتم انما اثبتتم تناهى القوة الفاعلة و الناس لا يشكون فى جواز وجود قوة قابلة غير متناهية كما للهيولى فنقول انك ستعلم ان قبول النفس الناطقة في كثير من اشياء ( بشتر معقولات كه براي ما معقول است نه معقولات كه درجهان است ) لا نهاية ( قيد كثير... ) لها قبول بعد تصرّف فعلىّ ( يعني تجريد از ماده وعوارض ماده ) انتهى

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo