< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

اشكال به حصر : شقوق را كه شما بيان نموديد تمام شقوق نيست، شما گفتيد كه اگر صورت عقليه تقسيم شود يا به اجزاي متشابه تقسيم مي شود يا به اجزاي غيرمتشابه درحاليكه صورت عقليه ممكن است به نحو ديگر تقسيم شود.

بيان مطلب : تقسيم به اجزاي متشابه اين گونه باطل شد كه لازم مي آيد كل وجز عين هم باشند وتقسيم به اجزاي غير متشابه اين گونه ردّ شد كه لازم مي آيد جنس وفصل نامتناهي داشته باشيم، امّا مي شود تقسيم ديگري داشته باشيم كه محذور نداشته باشد به اين نحو كه صورت عقليه را تقسيم نماييم به دوجز كه يك جزء آن واضح تر درك مي شود وجزء ديگر آن ضعيف تر، يكي قوي المدركيه است وديگري ضعيف المدركيه. پس مي توانيم صورت عقليه را به اين نحو تقسيم نماييم وصورت كه اين نحو تقسيم مي شود جسماني است پس صورت عقليه جسماني است، چنانچه صورت حسيه وصورت وهيمه اين تقسيم را مي پذيرد وجسماني است.

لاهيجي : اين اشكال وارد است مگر اينكه مقدمه اي را به دليل اضافه نماييم، وآن مقدمه همان است كه درپاسخ به اشكال نقض بيان شد؛ يعني بگوييم كه صورت عقليه هيچ گونه تقسيم را نمي پذيرد نه تقسيم به اجزاي متشابه، نه تقسيم به اجزاي غيرمتشابه ونه تقسيم به اجزاي كه شدت وضعف درادراك دارد. با اين بيان دليل تمام مي شود.

تقرير دوّم دليل دوّم : نفس منقسم نمي شود وموجود مادي منقسم مي شود ( شكل دوّم). پس نفس موجود مادي وجسماني نيست.

اثبات مقدمه اي اوّل : تمام آنچه كه درتقرير اوّل اين دليل بيان شد دليل مدعاي ما است.

اثبات مقدمه اي دوّم : اين مقدمه به كليت آن قابل قبول نيست، لذا به آن قيد مي زنيم به اين صورت كه شي مادي كه بتواند حالي در آن حلول كند، مقدمه به اين صورت بازهم نقض دارد مثلا نقطه قابل انقسام نيست ولي درآن چيزي حلول مي كند، لذا قيد ديگري را به آن اضافه مي كنيم : هر شي مادي كه محل است و چيزي مستقلا درآن حلول مي كند منقسم شود. ونقطه چون محل است ولي نه نحو مستقل وقت كه چيزي درجسم حلول كند طرف حال درطرف محل كه نقطه است حلول مي كند ولي اگر نقطه را مستقل درنظر بگيريم چيزي درآن حلول نمي كند.

متن : وحينئذ ( بعد از ضميمه كردن اين مقدمه كه مكمل دليل است ) يندفع اعتراض اخر يمكن ان يورد على حصر الاجزاء على ( مربوط به اجزاء ) تقدير قبول الصّورة العقلية للانقسام فى ( متعلق حصر ) المتشابهة ( يعني به اجزاي مقداري ) و المختلفة بالماهية اعنى ( بيان المختلفه ... ) الاجناس و الفصول لجواز ( دليل براي يمكن ) ان يكون اجزاؤها ( صورت عقليه ) مختلفة باعتبار تعلق الادراك المختلف بالشدة و الضّعف لا بالماهيّة (نه باعتبار اختلاف ماهيت ) ليكون ( اجزاء ) اجزاء الحد المنحصرة فى الاجناس و الفصول و يلزم عدم تناهى الاجناس و الفصول فليتفطن فانّه دقيق جدّا و امّا تقريره ( وجه ثاني ) على الثانى‌ فهو انّ النفس الناطقة غير منقسمة و لا شي‌ء من الماديّات بغير منقسم فالنّفس النّاطقة ليست بمادية اما الصّغرى فلان الصّورة العقليّة الّتي هى حالة فيها ( نفس ) غير منقسمة فيجب كون محلّها ( صورت ) غير منقسم على ما ذكرنا ( درتقرير اوّل ) و امّا الكبرى و المراد منها ( كبري ) انّه لا شي‌ء ( اسم لا ) من المادّيات الّتي ( قيد كه نقطه را خارج مي كند ) يمكن ان يحل فيه شي‌ء على سبيل الاستقلال بغير منقسم ( خبرلا ) فلانّ كلّ مادى فهو منقسم سوى الطّرف النقطى الّذي لا يمكن ان يحلّ فيه شي‌ء بالاستقلال كما ذكرنا ( ص462و464 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo