< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث دراين داشتيم كه نفس غير از بدن است، به اين دليل كه از بدن غافل مي شويم ولي از نفس غافل نمي شويم ( ضغرا) ومغفول عنه غير از غير مغفول عنه است ( كبرا ). پس نفس غير از بدن است ( نتيجه )

كبراي قياس روشن است نياز به اثبات ندارد. و صغرا با اين بيان اثبات مي شود، كه اگر صحيح البدن والعقل آفريده شده باشيم، ودرهواي طلق قرار بگيريم، كه مقيد به حرارت وبرودت وچيزهاي ديگر نيست، كه ما حس نماييم، دراين صورت نفس خود را مي يابيم ولي بدن خود را نمي يابيم. پس از بدن خود غافل مي شويم ولي از نفس خود غافل نمي شويم.

اين بيان ابتداءً نفس راً اثبات مي كند، واين اثبات راهي مي شود كه بيابيم نفس غير از بدن است، وبلكه نفس غير از جسم است. پس مجرد است.

فان قيل : بدن انسان داراي دونوع اجزاء است، اجزاي اصلي واجزاي فرعي وآنچه را كه انسان از آن غافل مي شود اجزاي فرعي بدن است نه اجزاي اصلي آن، و نفس انسان چون از اجزاي اصلي بدن است از آن غافل نمي شويم، نه اينكه امري باشد غير از بدن .

قلنا : منظور از اجزاي اصلي بدن چيست، اجزاي است كه از نطفه متكون مي شود، كه قلب، مغز وكبد باشد، يا اجزاي لايتجزي است، كه درنطفه گم است ؟

اگر بگوييد مراد از اجزاي اصلي مغز، قلب وكبد است، بديهي است كه اين ها مورد غفلت واقع مي شود، خودما بار ها اين مطلب را تجربه نموده ايم، واگر مراد جزء لايتجزي است، اين اولاً خارج از بحث ما است، بحث ما درمغايرت نفس وبدن است نه مغايرت نفس با جزء لايتجزي، ثانياًَ درجاي خودش جزء لايتجزي باطل شده. پس آنچه كه نيست نمي تواند همان نفس باشد كه هست وثالثاً برفرض هم باطل نشده باشد جاي بحث است كه جزء لايتجزي داريم يانداريم بايد درجاي خودش بحث شود، درحالكه اصل وجود نفس اثبات شده كه داريم. پس نفس نمي تواند همان جزء لايتجزي باشد.

درباب معاد وقت كه از شبه اي آكل ومأ كول مي شود، مراد ازجز اصلي جز لايتجزي است كه درآخرت خداوند متعال اجزاي اصلي را كه باقي است مي آورد واجزاي فرعي دركنارش جمع مي شود وبدن را تشكيل مي دهد.

بعضي معتقد اند كه انسان همان سلول ريز است، وقت كه اين سلول پخش و باز شود مي شود انسان ووقت كه جمع شود مي شود همان سلول، اين سلول كه درنطفه است همه اي خصوصيات انسان را دارد، واين سلول همان جزء لايتجزي است، كه باقي است وشبه آكل ومأ كول با پذيرش آن دفع مي شود.

جواب كه ديگران از اشكال داده اند :

شما گفتيد كه ما ازاجزاي اصلي بدن غافل نمي شويم، اين غافل نشدن دوجور است؛ يكي اينكه اجزاي اصلي را طوري بيابيم كه از ما عدا تمييز دهيم، ديگر اينكه علاوه بر تمييز حقيقتش را هم بيابيم. پس اگر اجزاي اصلي را مي يابيد يا به حقيقت بيابيد ويا حد اقل تمييز بدهيد از ما عدا، درحاليكه اكثر مردم از اجزاي اصلي غافل اند، از ماعدا هم نمي توانند تمييز بدهند. بله اطبا مي توانند از ماعدا تمييز بدهند.

لاهيجي : بين مقدم وتالي درجواب شما ملازمه وجود ندارد؛ چرا كه ممكن است انسان نه حقيقت چيزي را بداند ونه از ماعدا تمييز دهد ولي درعين حال به آن علم داشته باشد به علم اجمالي كه پايين تر از دوقسم قبل است؛ بعبارت ديگر معلوم بودن منحصر به آن دوشق نيست كه شما گفتيد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo