< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 گفته شد كه مراد مصنف تعريف نفس انساني است، ولي جنس نفس را تعريف نموده تا باقيودي نفوس سه گانه ارضي مشخص ومعين شود ( واين كار فائده اش عام است ) قيودي كه نفس نباتي را از سايرنفوس ارضي جدا مي كند عبارتند از يغتذي، ينمو ويولد وقيودي كه نفس حيواني را جدا مي كند عبارت اند از يغتذي، ينمو، يولد، يحس ويتحرك ويا بصورت خلاصه يحس ويتحرك، وقيودي كه نفس انساني را جدا مي كند عبارتند از يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل ويا بطور خلاصه يتعقل؛ چرا كه خاص عام را درخود دارد ولذا گفته شد كه نفوس را سه جور مي شود تعريف كنيم.
 بيان شد كه ذي حيات بالقوه مي تواند مشير باشد به يغتذي، ينمو ويولد، مي تواند مشيرباشد به يغتذي، ينمو، يولد، يحس ويتحرك ويا يحس ويتحرك ومي تواند هم مشيرباشد به يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل ويا بطور خلاصه به يتعقل. به همين جهت هم است كه تعريف هرسه نفس مي تواند باشد.
 ويمكن ... : مي توانيم بگوييم كه مراد خواجه تعريف نفس انساني است وخاص نفس انساني را تعريف مي كند، به اين بيان كه مرادش از ذي حيات بالقوه همه افعال حيواني است؛ يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل همه را اراده كرده كه مختص نفس انساني است، نه اينكه مرادش از ذي حيات يك بار يغتذي، ينمو ويولد باشد، يك بار يغتذي، ينمو، يولد، يحس ويتحرك ويا بطورخلاصه يحس ويتحرك باشد وبار ديگريغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل ويا بصورت خلاصه يتعقل باشد، تاهم نفس نباتي را شامل باشد هم نفس حيواني وهم نفس انساني را. خلاصه مي توانيم بگوييم كه ذي حيات بالقوه تطبيق به اين شش تا مي كند كه مختص نفس انساني است. امّا خواجه درشرح اشارات گاهي ذي حيات را اشاره به يغتذي، ينمو ويولد مي گيرد، يك بار به يغتذي، ينمو، يولد، يحس ويتحرك وبارسوم به يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل، به همين جهت ما دراين جا درتفسيراول كه بعد از عبارت مصنف آمد همين كار را كرديم، والاّ عبارت مي تواند فقط تعريف نفس انساني باشد.
 درتوجيه اوّل تعريف عام بود، شامل هرسه نفس ارضي وگفتيم كه مراد نفس انساني است، درتوجيه دوّم تعريف مختص به نفس انساني است. درهرصورت اين سوال مطرح مي شود كه آيا مي توانيم درهريك از توجيه ها نفس فلكي را خارج كنيم، درتوجيه اوّل بگوييم كه منحصر به نبات، حيوان وانسان است ونفس فلك خارج است ودرتوجيه دوم بگوييم كه تعريف منحصر به نفس انساني است، همان طور كه نفس نباتي وحيواني را خارج نموده، نفس فلكي را هم خارج نموده است.
 درجواب اين سوال بطور خلاصه مي تواينم ادعا نماييم كه نه توجيه اوّل نفس فلكي را خارج مي كند ونه توجيه دوّم؛ چرا كه جنس نفس را تعريف نموده است وجنس شامل نفس فلكي هم است.
 توضيح مطلب آنكه درتوجيه اوّل باتوجه به قيد ذي الحيات بالقوه دوجور بيان داشتيم، يك بار گفتيم كمال اوّل ... باقيود يغتذي، ينمو ويولد مي شود تعريف نبات وبا قيود يغتذي، ينمو، يولد، يحس ويتحرك مربوط است به حيوان و باقيودي يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل مي شود تعريف نفس انساني وبارديگر گفته شد كه كمال اوّل ... باقيودي يغتذي، ينمول ويولد تعريف نفس نباتي است، وبا قيودي يحس ويتحرك تعريف نفس حيواني است وبا قيد يتعقل تعريف نفس انساني است.
 طبق بيان اول توجيه اوّل همان طور كه نفس نباتي وحيواني از تعريف نفس انساني خارج است نفس نباتي هم از تعرف نفس انساني خارج است. امّا طبق بيان دوّم توجيه اوّل نفس نباتي وحيواني از تعرف نفس انساني خارج است ولي نفس فلكي خارج نيست؛ چرا كه نفس فلكي هم تعقل دارد.
 درتوجيه دوّم كه مراد از ذي حيات جميع افعال حيواني باشد يعني يغتذي، ينمو، يولد، يحس، يتحرك ويتعقل دراين صورت نفس نباتي وحيواني خارج است همين طور نفس فلكي.
 لاهيجي مي فرمايد كه تطبق توجيه دوّم ظاهر است كه نفس فلكي داخل درتعريف است؛ چرا كه ايشان حاصل تعريف را ملاحظه نموده كه عبارت است از نفس مجرده داشتن وتعقل داشتن كه دراين صورت شامل نفس فلكي هم است. وطبق توجيه اوّل هم نفس فلكي داخل در تعريف است هم نفس نباتي وحيواني، به همين جهت هم ما مي توانيم باقيودي آنرا تعريف براي هريك از نفوس ارضي بگيريم، چنانچه بيان شد. خلاصه اگرذي حيات را عام بگيريم كه درتوجيه اول از كلام خواجه چنين نموديم اين تعريف خواجه هيچ انحصاري ندارد، شامل نفوس ارضي وسماوي است، واگر ذي حيات را خاص گرفتيم كه حيات تجردي وتعقلي باشد، چنانچه درتوجيه دوم بيان شد، اين تعريف فقط انحصار از نفس نباتي وحيواني دارد، امّا نفس فلكي را شامل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo