< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تعریف نفس
 قوله (ره): «و صرح فى شرح الاشارات بان اطلاق النّفس على الارضيّة و السّمائية ليس بمعنى واحد بعد اشتراكهما فى معنى فالمعنى المشترك‌...» (شوارق الالهام: ج 3 ص 426)
 بحث در تعریف نفس بود. محقّق لاهیجی (ره) در ادامه می فرماید: محقّق طوسی (ره) در شرح اشارات تصریح نموده که نفس سماوی و ارضی یک وجه اشتراک دارند و آن وجه اشتراک شان در این است: «کمالٌ اولٌ لجسمٍ طبیعی» تا اینجای تعریف بین هر دو نفس مشترک است، اختلاف این دو نفس در قیود دیگری است که بعد از این قسمت مشترک، اضافه می شود:
 در تعریف نفس ارضی گفته می شود: «کمالٌ اولٌ لجسمٍ طبیعی آلی ذی حیاۀ بالقوۀ» این تعریف شامل اقسام سه گانه نفس ارضی (نفس نباتی، حیوانی و انسانی) می گردد. و در تعریف نفس سماوی کفته می شود: «کمالٌ اولٌ لجسمٍ طبیعی ذى ادراك و حركة يتبعان تعقلا كليّا حاصلا بالفعل‌.»
 نتیجه اینکه نفس سماوی و ارضی در مقداری از تعریف، اشتراک دارند و سپس به هر کدام قیودی اضافه می گردد که آنرا از دیگری جدا می سازد.
 توضیح تعریف نفس از این قرار است که مقصود از کما اول، صورت نوعیه است، لکن باید توجه داشت که هر صورت نوعیه ای نفس نامیده نمی شود، زیرا جماد، صورت نوعیه دارد که همان صورت معدنیه است لکن نفس ندارد. بنابر این صورت اعم از نفس است.
 
 تفسیر تعریف نفس:
 با توجه به اندیشه صدر المتألهین (ره) نفس انسان مراتب مختلفی دارد، صورت نوعیّه، صورت نباتیه، صورت حیوانیه و صورت انسانیه، مراتب مختلف نفس انسان اند و کارهای مختلف در اندیشه ایشان با تعدد مراتب نفس توجیه می گردد. لکن فخر رازی معتقد است اگر نفس واحد باشد نمیتوان منشأ کارهای مختلف گردد، زیرا مطابق قاعده الواحد صدور کثیر از واحد محال است، لکن کارهای مختلف از نفس صادر می گردد سپس نتیجه می گیرد که قاعده الواحد صحیح نیست، لکن صدرا (ره) قاعده الواحد را می پذیرد لکن اختلاف افعال را با اختلاف مراتب نفس توجیه می نماید.
 در اندیشه صدرا (ره)، صورت نوعیه حالّ در بدن، قوه ای از قوای نفس انسان است، بنابر این نفس در بدن حلول نمی نماید.
 فلاسفه مشاء معتقدند با مرگ، صورت نوعیه حال در بدن و نیز نفس انسان از بین می رود و نیز تمام قوای نفس نیز از بین می رود. و اگر قوای نفس از بین بروند مشکل توجیه معاد جسمانی رخ می دهد. لکن صدرا (ره) معتقد است قوای آن از بین نمی رود و نفس در هر نشأه ای بدنی متناسب با آهمان نشأه دارد.
 مقصود از جسم طبیعی در مقابل جسم صناعی است بنابر این شامل فلکیات و عنصریات می گردد.
 قید «آلی» میتواند به کسر خوانده شود تا صفت جسم باشد و یا به فتح خوانده شود تا صفت کمال اول باشد.
 نفس نباتی همه کارهایش را با آلات انجام می دهد یعنی بوسیله آلات، تغذیه، تنمیه و تولید مثل می نماید. نفس حیوانی نیز کارهایش را که عبارت از احساس و حرکت ارادی است، با آلات انجام می دهد. نفس انسانی تنها تعقّل را بدون آلات انجام می دهد البته مقدمات تعقل از قبیل احساس و تجرید توسط آلات انجام می شود لکن بعد از حصول مقدمات، صورت عقلیه بر آن، افاضه می گردد. نتیجه اینکه نفس ارضی به طور اجمالی به آلات نیاز دارد. لکن نفس سماوی کارهایش را با آلات انجام نمی دهد.
 قید «ذی حیاۀ بالقوۀ» در تعریف نفس ارضی صفت جسم است، جسم حیات بالقوه دارد، خود نفس حیات بالفعل دارد، و حیات ذاتی نفس است مانند روشنی برای نور، نور یا هست یا نیست لکن اگر باشد روشن است، نفس نیز اگر باشد حی است، جسم بذاته حیات ندارد و اسناد حیات به آن اسناد مجازی است به علاقه مجاورت، لکن چون میتواند نفس بدان تعلق گیرد پس بالقوه حیات دارد، اگر نفس بدان تعلق گرفت حی بالفعل می شود. لکن جمادات حیات بالقوه نیز ندارند، زیرا جمادات نفس ندارند.
 قید «ذى ادراك و حركة يتبعان تعقلا كليّا حاصلاً بالفعل» در تعریف نفس سماوی اخذ شده است. هر گاه فعل اختیاری از نفس صادر می شود ابتدا تعقل کلی مطلوب و اراده کلی وصول به آن حاصل می گردد، سپس تعقل کلی به ادراکات جزئی تحلیل می گردد و نیز اراده کلی به ارادات جزئی تحلیل می گردد و در نتیجه، حرکات جزئی به سمت مطلوب موجود می گردند، مثلاً ابتدا رفتن به سمت مدرسه که یک امر کلی است تصور می گردد و اراده کلی به آن تعلق می گیرد سپس این تعقل کلی و اراده کلی به ادراکات و ارادات جزئی تحلیل می گردد، چند ادراک و اراده به تعداد اجزاء مختلف پیموده شده این مسافت؛ سپس حرکات جزئی صادر می گردد و مطلوب حاصل می شود. در نفس فلکی نیز تشبه به عقول، مطلوب افلاک است و غایت حرکات عقلانی آنهاست، و به تبع تعقل و اراده آن، ادراکات، و حرکات جزئی پدیدار می گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo