< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی رابطه بین مفهوم وجود محمولی و واقعیت خارجی وجود رابطی و بالعکس و بیان دلیل ملا اسماعیل بر رد اشتراک ذاتی وجود رابطی و وجود محمولی و مناقشه در آن/ 17.تشاجر و تنازع و 18.روایة و جسارة/ رسالة فی الوجود الرابطی.

خلاصه جلسه قبل: بحث در این داشتیم که بین وجود رابطی و وجود محمولی آیا اختلاف ذاتی است و یا خیر؟

ما مدعی شدیم که بینهما اختلاف ذاتی است و بعد احتمالات اربعه را مطرح کردیم و گفتیم چهار احتمال در مسئله وجود دارد:

- احتمال اول این بود که مفاهیم آن دو را با هم مقایسه کنیم که این مقایسه را انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که بینهما اختلاف ذاتی است.

- احتمال دوم این بود که خود آن‌ها را با هم مقایسه کنیم که مقایسه را انجام دادیم و گفتیم که بین آن‌ها نیز اختلاف ذاتی است.

- احتمال سوم و چهارم این است که یکی از آن‌ها را با مفهوم دیگری مقایسه کنیم.

و في الصورة الثالثة و الرابعة يكون احدهما من سنخ المفاهيم و الماهيات و الآخر من سنخ الوجود او الملفق منه و من سنخ العدم. و لا يعقل اشتراك بين سنخ المفهوم بما هو سنخ المفهوم مع سنخ الوجود بما هو سنخ الوجود، و لا مع سنخ العدم بما هو سنخ العدم، [1]

حال می‌خواهیم احتمال سوم و چهارم را بررسی کنیم.

بررسی احتمال سوم و چهارم (مقایسه مفهوم احد الوجودین با واقعیت خارجی دیگری):

مصنف می‌فرمایند که وجود محمولی از سنخ وجود است ولی وجود رابطی ملفق از وجود و عدم است و به عبارت دیگر همانطور که دیروز گفتیم وجودی است محدود و وقتی تمام شد، عدمش حاصل می‌شود لذا حاصل است از وجودی محدود و معین و عدم.

این حالِ خودِ وجودها بود.

اما مفاهیم آن‌ها که قبلا گفته شد که از سنخ ماهیات و مفاهیم هستند.

پس در فرض سوم و چهارم یک طرف مفهوم (مفهوم وجود رابطی یا مفهوم وجود محمولی) است و طرف دیگر یا وجود است (وجود محمولی) و یا ملفق از وجود و عدم است (وجود رابطی) و مشخص است که مفهوم یا همان ماهیت با وجود اختلاف ذاتی دارد و اشتراک ذاتی ندارند و همچنین ماهیت با ملفق از وجود و عدم نیز اشتراک ذاتی ندارد.

پس در احتمال سوم و چهارم نیز اشتراک ذاتی منتفی است.

ترجمه و شرح متن:

و در صورت سوم و چهارم یکی از طرفین از سنخ مفاهیم و ماهیات است و طرف دیگر یا از سنخ وجود است (وجود محمولی) و یا از سنخ ملفق از وجود و عدم است (وجود رابطی).

و معقول نیست اشتراک بین مفهوم از این جهت که از سنخ مفهوم است (یعنی محکی آن در نظر گرفته نشود) با سنخ وجود بما هو سنخ الوجود (نه بما اینکه وجودی است که در ذهن آمده و مفهوم شده است بلکه وجود خارجیش مراد است) و با سنخ عدم بما هو سنخ العدم.

و ان كانت المفاهيم و الماهيات سواء كانت معقولات اولي و ثانية موجودة بالوجود و يحكم عليها باحكامه بالعرض و تدخل من جهة ذلك في باب الوجود و نظامه من جهة احكامه، كما انّ الوجود يدخل في باب الماهيات من جهة احكامها و ذلك اتحاد قضية كل متحدين، حيث يصدق حكم كل واحد منهما علي الآخر بلاشوب تجوّز في الاسناد المصطلح في المباحث اللغوية و الالفاظ، و ان كان مع شوب تجوز بحسب مصطلح المقاصد العقلية الفلسفية، و هذا القدر من الدخول لاجل الاتحاد لا يلازم الاشتراك في ذاتي.

گویا در اینجا دفع دخل مقدری انجام می‌شود.

اشکال: کسی می‌گوید که ماهیت و وجود خیلی از هم بیگانه نیستند بلکه شما آثار وجود را به ماهیت می‌دهید مثلا وجود موجود است و می‌گویید ماهیت هم موجود است و همچنین ماهیت را به وسیله وجود متشخص می‌کنید و سایر آثار وجود را نیز به ماهیت نسبت می‌دهید چون وجود و ماهیت در خارج متحد هستند و حکم احد المتحدین یسری الی الآخر و همچنین کثرت ماهیت را به وجود نیز نسبت می‌دهید.

پس شما آن وقتی که حکم وجود را به ماهیت می‌دهید، ماهیت را داخل در وجود می‌کنید و آن وقتی که حکم ماهیت را به وجود می‌دهید، وجود را داخل در ماهیت می‌کنید.

پس وجود و ماهیت در هم تداخل دارند و ارتباطی محکم بینشان است پس چگونه با وجود این دو حکم می‌گویید که ماهیت با وجود تباین دارند و اشتراک ذاتی ندارند؟

جواب: اینکه ماهیت را دارای حکم وجود می‌دانیم و یا وجود را دارای حکم ماهیت می‌دانیم آیا این حکمی مجازی است و یا حقیقی است؟

مشخص است که این مجاز است و حقیقت نیست و حال آیا این مجاز لغوی است یعنی مجاز در وضع است و یا مجاز اصطلاحی است یعنی مجاز در اسناد است؟

مشخص است که از سنخ مجاز عقلی یعنی مجاز در اسناد است و حکم وجود حقیقةً برای خودش است و مجازاً به ماهیت نسبت داده می‌شود و همچنین است حکم ماهیت.

و ثانیاً آیا با وجود این اشکال می‌توان به اشتراک ذاتی معتقد شد و اختلاف نوعی را بین این دو برداشت؟

مصنف می‌فرمایند که خیر چنین ادخالی موجب اشتراک ذاتی آن‌ها نمی‌شود و اختلاف نوعی را باطل نمی‌کند و حتی اگر چنین ادخالی ثابت باشد باز ما می‌توانیم این دو را از دو سنخ متفاوت حساب کنیم.

پس این ادخال اگر چه حاصل است مجازاً عقلیاً ولی در بحث ما نمی‌تواند اشتراک ذاتی را ثابت کند و اختلاف نوعی را از بین ببرد.

ترجمه و شرح متن:

هر چند مفاهیم و ماهیات موجود بالوجود هستند چه این مفاهیم و ماهیات معقول اولی باشند و چه معقول ثانی باشند و حکم می‌شود بر این ماهیت و مفاهیم به احکامِ وجود بالعرض (بالعرض قید «یحکم» است یعنی بالعرض حکم می‌کنیم که مفاهیم و ماهیات حکم وجود را دارند) و ماهیات و مفاهیم از این جهت که محکوم به حکم وجود هستند داخل می‌شوند در باب وجود و نظام وجود از جهت اینکه احکام وجود را می‌گیرند همان‌گونه که وجود نیز داخل در باب ماهیات می‌شود از جهت احکام ماهیات یعنی احکام ماهیات نیز بر وجود حمل می‌شود و این دخول وجود در ماهیت و دخول ماهیت در وجود اتحادی است که مقتضای هر متحدینی است یعنی مقتضای هر دو متحدی است چون صدق می‌کند حکم هر کدام از آن‌ها بر دیگری بدون هیچ رائحه مجاز در اسنادی که مصطلح است در مباحث لغویه و لفظیه هر چند همراه با رائحه ای از مجاز به اصطلاح مقاصد عقلیه فلسفیه است.

و این قدر از دخول به خاطر اتحاد ماهیت با وجود ملازم این نیست که ماهیت و وجود در ذاتی مشترک باشند و اختلاف نوعی بین آن‌ها برداشته شود.

پس اختلاف نوعی هست و اشتراک ذاتی نیست.

بحث تمام شد و معلوم شد که در مقایسه وجود رابطی با وجود محمولی اختلاف نوعی است در هر چهار احتمالی که مطرح کردیم.

[18] رواية و جسارة:

قال بعض البارعين من المتألهين ـ نورالله مضجعه ـ في تعليق له علي شوارق الالهام مستدلاً علي ذلك المطلب كلاما بهذه العبارة: «والحقّ انّه لا يوجد بينهما معني مشترك ذاتي و لا عرضي، لان وجوده يستلزم كون النسبة من حيث آن‌ها نسبة موضوعة له، هو انقلاب النسبة الي طرف النسبة و هو محال». تمّ ما اردناه من كلامه الشريف.

توجه کردید که ما اختلاف نوعی را بین وجود محمولی و وجود رابطی قبول کردیم و در هر قسمت دلیلی بر مدعایمان آوردیم.

مرحوم ملا اسماعیل که حاشیه‌ای بر شوارق الالهام دارند و الحق حاشیه‌ایشان جزء بهترین حواشی و یا شاید بهترین حاشیه باشد در حاشیه بر شوارق ادعا می‌کنند که بین وجود محمولی و وجود رابطی اختلاف نوعی است و اشتراک ذاتی نیست و بر این مدعا دلیل اقامه می‌کنند که ما آن دلیل را قبول نداریم هر چند مدعای ایشان را قبول داریم ولی دلیلشان را مُثبِت این مدعا نمی‌دانیم.

ادعای ملا اسماعیل: وجود محمولی با وجود رابطی اشتراک در ذاتی ندارند و اشتراک در عرضی نیز ندارند یعنی اصلا اشتراک ندارند در نتیجه اختلاف نوعی دارند.

دقت شود که مراد از اشتراک در عرضی، اشتراک در عرض خاص است و اشتراک در عرض خاص زاییده از اشتراک در ذات است.

دلیل ملا اسماعیل: اگر بین وجود محمولی و وجود رابطی اشتراک ذاتی باشد در این صورت آیا می‌شود که وجود محمولی را موضوع قرار داد و محمولی را بر او حمل کرد؟ مشخص است که می‌توان موجودیت زید را موضوع قرار داده و محمولی را بر او حمل کرد و همچنین می‌توان وجود محمولی را محمول قرار داد.

ولی آیا می‌توان وجود رابطی را موضوع و یا محمول قرار داد؟ مشخص است که نمی‌شود چون وجود رابطی نسبت است و نمی‌تواند طرف نسبت باشد.

پس نمی‌توان وجود محمولی و وجود رابطی را مشترک در ذات دانست چون اگر مشترک در ذات باشند باید بتوانیم وجود رابطی را نیز موضوع و یا محمول قرار دهیم در حالی که چنین چیزی امکان ندارد و نمی‌توان نسبت را یکی از طرفین خودش قرار داد.

پس اگر وجود محمولی و وجود رابطی را مشترک در ذات بدانیم لازم می‌آید که نسبت منقلب شود به یکی از طرفینش و چون این انقلاب محال است و باطل است لذا اشتراک وجود محمولی و وجود رابطی نیز باطل است.

ترجمه و شرح متن:

کلامی را نقل می‌کنیم و به راوی آن جسارت می‌کنیم (جسارت در حد رد کردن دلیل یعنی جسارت علمی است نه عرفی).

بعضی از ماهرین از متألهین (متاله کسی است که الهیت را در جان خودش پیاده کرده است یعنی متحقق به کمالات الهی شده است و الهی یعنی کسی که فقط عالم به کمالات الهی است) که خداوند مضجعشان را نورانی کند در حاشیه‌ای که بر شوارق الالهام دارند برای استدلال بر این مطلب کلامی را گفته اند به این عبارت که:

«حق این است که شأن چنین است که بین وجود محمولی و وجود رابطی معنای مشترک ذاتی و عرضی نیست زیرا وجود چنین اشتراکی مستلزم این است که نسبت (وجود رابطی) از این جهت که نسبت است، موضوع باشد برای معنای مشترک و این انقلاب نسبت است به طرف نسبت» تمام شد آنچه که اراده کرده بودیم از کلام ایشان.

و لعل احد يناقش فيه بوجوه:

الوجه الاول: انه بظاهره يدل علي ان النسبة بل المعاني الآلية مطلقا ليس يمكن لها اشتراك ذاتي و لا عرضي مع شي‌ء من الاشياء، فان وجوده يلازم انقلاب النسبة الي طرف النسبة. والمعني الآلي باطلاقه الي المعني الغير الآلي،

مصنف می‌فرمایند که در این دلیل وجوهی از مناقشه است.

مناقشه در دلیل ملا اسماعیل:

وجه اول مناقشه: این اشکالی که شما مطرح کردید اختصاص به وجود رابطی ندارد بلکه این اشکال در همه نسبتها بلکه در مورد همه معانی آلیه مطرح است.

ترجمه و شرح متن:

و شاید کسی در این استدلال مناقشه کند به وجوهی:

وجه اول: این کلام با ظاهرش دلالت می‌کند بر اینکه هر نسبتی بلکه هر یک از معانی آلیه مطلقا ممکن نیست برای آن‌ها اشتراک ذاتی و یا حتی اشتراک عرضی با شیئی از اشیاء چون جود چنین اشتراکی لازم دارد انقلاب نسبت را به طرف نسبت و انقلاب معانی آلیه را مطلقا به معانی غیر آلیه.

و تلك الملازمة المدعاة ليس له تبيان و لا في كلامه عليه بيان و لا برهان.

ایشان این‌گونه گفتند که اشتراک ذاتی لازم دارد انقلاب را یعنی اشتراک ذاتی ملزوم است و انقلاب لازم است.

مرحوم مصنف می‌فرمایند که شما هیچ دلیلی برای لازم آمدن این انقلاب ندارید بلکه حتی دلیل بر خلافش نیز وجود دارد.

ترجمه و شرح متن:

و این ملازمه‌ای که ادعا شده است نه برای او تبیانی است و نه در کلام ایشان بر آن بیان و یا برهانی است و نه تنها قبول نمی‌کنیم این حرف را بلکه آن را نیز رد می‌کنیم.

فيتوجه اليه المنع بان تحقق القدر المشترك كتقرر ذات الموضوع في الخارج و كذا قيام مبدء المحمول بها او انتزاعه عنها بمجرّده لا يلازم فعليّة الحمل. بل لمّا كان الوضع و الحمل بحسب ظرف الانعقاد، و ظرف الانعقاد هو الذهن، كانت فعليّة الحمل مشروطة بامكان حصول مبدء المحمول في الذهن مأخوذا لا بشرط ليقبل الحمل. و اذا لم يكن لم يتحقّق حمل فعلاً و لا قوّة في حقيقة الوجود، كما ان الاشياء الماهويّة التي لها هويّات في الخارج مشتركة في حقيقة الوجود الخارجي و لا يتحقق حمل بين واحد من تلك الهويّات و بينها اذ ليس يمكن تحقق تلك الحقيقة ذهنا اذ الخارجيّة نفس ذاتها كما ان الذهنية عين الوجود الذهني، فتحقق كل واحد منها في موطن الآخر يلازم انقلاب ذاته، بل امكان حصول مبدء المحمول ايضا غير كاف في فعليّته، بل يجب و ان يحصل في الذهن فعلاً علي وجه اللابشرطيّة، كما ان ماهيّة الانسان موجودة في افرادها و يمكن حصولها في الذهن. و لا تتحقّق الحمل بمجرّد ذلك بينها و بين افرادها، بل الحصول بالفعل في الذهن ايضا لا يكفي فيها، بل يجب و ان يحصل علي وجه الاستقلال، فان المعاني الآليّة و مفاهيم الادوات قد تحصل في الذهن بماهي كذلك فعلاً و لا يتحقق حمل بينها و بين غيرها. بل لا يمكن، لانها بما هي كذلك غير صالحة للمحمولية بل صلاحيّة المحمول ايضا غير كافية. بل يجب و ان يكون الموضوع ايضا صالحا للموضوعية بعد امكان حصوله و فعليّة حصوله في الذهن. و خلاصة القول ان وجود القدر المشترك بين الوجود الرابطیي و المحمولي انما يلازم انقلاب النسبة الي طرف النسبة اذا كان موجبا لكون النسبة بما هي نسبة موضوعة له بالفعل و هذا غير بيّن و لا مبيّن، بل المبيّن خلافه.

مرحوم ملا اسماعیل دلیل آورده بودند برای اینکه ثابت کنند بین وجود محمولی و وجود رابطی اشتراک ذاتی نیست.

دلیلشان این بود که اگر اشتراک ذاتی قائل شویم، وجود رابطی ملحق به وجود محمولی می‌شود و جمیع احکام وجود محمولی را پیدا می‌کند یعنی وجود محمولی می‌تواند حمل شود پس وجود رابطی نیز باید بتواند حمل شود ولی وجود رابطی نسبت است و نمی‌تواند حمل شود و اگر بخواهد حمل شود باید منقلب شود به طرف نسبت و این انقلاب محال است.

مصنف این استدلال را در می‌کنند.

می‌فرمایند که در صورتی نسبت منقلب می‌شود به طرف نسبت که ما بتوانیم نسبت را حمل کنیم و یا بر نسبت چیزی را حمل کنیم اگر توانستیم حمل کنیم آنوقت نسبت به طرف نسبت منقلب می‌شود ولی حمل شرایطی دارد که آن شرایط در نسبت نیست پس و لو ما وجود محمولی را با وجود رابطی یکی بگیریم باز هم نمی‌توانیم آن حملی را که در وجود محمولی انجام می‌دهیم در وجود رابطی انجام دهیم چون وجود رابطی شرایط حمل را ندارد که توضیح خواهیم داد و وقتی نتوانستیم نسبت را محمول و یا موضوع قرار دهیم پس انقلابی که ملا اسماعیل ادعا می‌کردند اتفاق نمی‌افتد.

در وقوع حمل صرف اینکه ذات موضوع تقرر داشته باشد و مبدأ محمول به موضوع قیام داشته باشد کافی نیست یعنی علاوه بر این دو شرط، شرایط دیگری نیز وجود دارند.

منظور از تقرر، تقرر در ذهن است پس اگر چیزی در ذهن متقرر نشد، حمل امکان نخواهد داشت.

و همچنین مبدأ محمول (مثل قیام در قائم) باید مرتبط و قائم به موضوع باشد و اگر قائم نبود نمی‌شود محمول را بر موضوع حمل کرد.

مرحوم مصنف می‌فرمایند که این دو شرط کافی نیستند در فعلیت حمل بلکه شرایط دیگری نیز باید حاصل باشند تا حمل فعلیت پیدا کند.

آن شرط دیگر این است که محمول در ذهن به صورت لابشرط حاصل بالفعل و مستقل باشد.

و همچنین موضوع نیز باید مانند محمول این شرایط را داشته باشد.

مصنف پله پله بالا می‌روند و شرایط را تک‌تک ذکر می‌کنند.

پس حتی اگر وجود محمولی و وجود رابطی را مشترک در ذات قرار دهیم، باز حمل اتفاق نمی‌افتد چون سایر شرایط حمل حاصل نیستند.

پس بنا بر نظر مصنف اشتراک در ذات سبب نمی‌شود که شرایط حمل حاصل شوند.

پس خلاصه مطلب این شد که مرحوم ملا اسماعیل فرمودند که اگر وجود محمولی و وجود رابطی را مشترک در ذات و یا ذاتی می‌دانید پس همان‌گونه که وجود محمولی می‌تواند حمل شود، وجود رابطی نیز باید بتواند حمل شود در حالی که این حمل موجب انقلاب ذات وجود رابطی است و این محال است.

و ما در جواب می‌گوییم که اینکه نمی‌توانیم وجود رابطی را حمل کنیم به خاطر این است که وجود رابطی شرایط حمل را ندارد نه اینکه به خاطر عدم اشتراک ذاتی با وجود محمولی، نتوانسته محمول واقع شود.

دقت شود که حمل، لازمه ذات نیست چون شرایطی دارد که علاوه بر ذات است مثلا خود ذات «قائم» برای حمل کافی نیست بلکه شرایطی که گفتیم نیز باید حاصل باشند.

شرایط حمل را می‌توان به صورت خلاصه این‌گونه بیان کرد:

- تقرر موضوع در ذهن و قیام مبدأ محمول به آن:

این شرط در وجود رابطی حاصل است هر چند وجود رابطی به صورت آلی در ذهن محقق می‌شود و تقرر می‌یابد.

- حصول در ذهن به صورت بالفعل:

این شرط را نیز وجود رابطی دارد.

یعنی اگر چیزی حتی اگر بتواند به ذهن نیز بیاید ولی چون هنوز نیامده است نمی‌توانیم آن را حمل کنیم بلکه باید آن شیء بالفعل در ذهن حاصل شود و بعد می‌توانیم آن را محمول و یا موضوع قرار دهیم.

- اما شرط آخر که استقلال است را وجود رابطی ندارد و چیزی که مستقل نیست نه می‌تواند موضوع قرار گیرد و نه می‌تواند محمول قرار گیرد و تنها شرطی که وجود رابطی آن را ندارد همین استقلال است یعنی تا شیء را به صورت معنای اسمی ملاحظه نکنیم، نمی‌توانیم آن را موضوع و یا محمول قرار دهیم.

این شرایط هم برای محمول است و هم برای موضوع یعنی موضوع هم باید حصول بالفعل استقلالی در ذهن داشته باشد.

پس چون نسبت بما آن‌ها نسبة شرایط حمل را ندارد لذا هیچوقت محمول و یا موضوع قرار نمی‌گیرد و هیچوقت از نسبت بودن به طرف نسبت بودن منقلب نمی‌شود تا اشکال ملا اسماعیل وارد شود.

ترجمه و شرح متن:

و به این استدلال ملا اسماعیل منع متوجه می‌شود به اینکه تحقق قدر مشترک بین وجود محمولی و وجود رابطی مانند تقرر ذات موضوع در خارج و همچنین قیام مبدأ محمول به موضوع یا انتزاع آن از موضوع این تحقق قدر مشترک بمجرده لازم ندارد فعلیت حمل را (اگر فعلیت حمل درست شود، نسبت منقلب می‌شود لذا مصنف سعی می‌کنند که حمل را بالفعل نکنند بلکه در حد بالقوه قرار دهند).

پس خود این نسبت بما آن‌ها نسبة قابلیت حمل را دارد ولی فعلیت حمل در آن ممکن نیست.

پس تحقق قدر مشترک مجرداً و تنها بدون شرایط دیگری که ذکر خواهیم کرد لازم ندارد فعلیت حمل را.

ما تقرر در خارج را در توضیحمان بیان نکردیم که این نیز شرط دیگری است یعنی باید در خارج اتفاقی افتاده باشد که ما بخواهیم در ذهن آن را حکایت کنیم.

«طرف الانعقاد» غلط است و «ظرف الانعقاد» صحیح است.

بلکه چون وضع و حمل به حسب ظرف انعقاد هستند (یعنی زید در خارج موضوع نیست و قائم در خارج محمول نیست بلکه این دو در ذهن موضوع و محمول هستند) و ظرف انعقاد نیز ذهن است، پس در نتیجه فعلیت حمل مشروط است به اینکه مبدأ محمول بتواند حاصل شود در ذهن در حالی که مأخوذ لا بشرط است.

محمول باید لابشرط اخذ شود چون اگر آن را بشرط لا اخذ کنیم، معنایش این می‌شود که فقط خودش باشد و غیر خودش نباشد و در این صورت چیزی را نمی‌توان بر او حمل کرد پس چیزی که بشرط لا است قابل حمل نیست بلکه باید لابشرط باشد تا حمل اتفاق بیفتد.

و وقتی که امکان حصول در ذهن نداشت، محقق نمی‌شود حمل نه فعلاً و نه قوةً همان‌گونه که در وجود خارجی این‌گونه است و چون وجود خارجی در ذهن حاصل نمی‌شود نمی‌توانیم آن را بما اینکه وجود خارجی است حمل کنیم.

ظاهرا «کما فی حقیقة الوجود» صحیح است نه «فی حقیقة الوجود» ولی در نسخه‌ها «فی حقیقة الوجود» است.

و همینطور اشیاء خارجی که ماهیت هستند در خارج با وجود خارجی یعنی هویت همراه هستند اما نمی‌توان این هویت خارجی را در ذهن بر هیچ کدامیک از این ماهیات حمل کنیم چون این هویت حارجی به ذهن نمی‌آید.

همان‌گونه که این اشیاء خارجی که ماهیاتی در ذهن دارند، همگی وجو خارجی را دارند ولی بین هیچ‌یک از این هویات خارجی و اشیاء ماهوی حملی صورت نمی‌گیرد چون ممکن نیست این حقیقت (هویت و یا همان وجود خارجی) تحقق ذهنی پیدا کند چون نفس ذاتِ وجود، خارجیت است و اگر به ذهن بیاید دیگر وجود خارجی نیست همان‌گونه که ذهنیت نیز عین وجود ذهنی است.

«کل واحد منهما» صحیح است نه «کل واحد منها».

پس تحقق هر یک از این دو در موطن دیگری لازم دارد انقلاب ذات را.

مصنف تا اینجا گفتند که مبدأ محمول باید در ذهن امکان حصول داشته باشد و حال بیان می‌کنند که این امکان باید بالفعل شود.

بلکه امکان حصول محمول نیز کافی نیست در فعلیت حمل بلکه در فعلیت حمل واجب است که حاصل شود مبدأ محمول در ذهن فعلاً به صورت لابشرط (یعنی چون می‌خواهیم فعلیت حمل را درست کنیم پس باید فعلیت حصول داشته باشیم) همان‌گونه که ماهیت انسان موجود است در افرادش (تحقق خارجی دارد) و ممکن است وجودش در ذهن (یعنی تقرر ذهنی دارد) ولی به مجرد تحقق و حصول در ذهن حمل حاصل نمی‌شود بین افراد انسان و ماهیت انسان بلکه باید اینها بالفعل به ذهن بیایند تا حمل بالفعل انجام شود.

و همچنین حصول بالفعل نیز کافی نیست در فعلیت حمل بلکه باید محمول به صورت استقلالی در ذهن حاصل شود ولی نسبت بما آن‌ها نسبة به صورت استقلالی به ذهن نمی‌آید.

پس وجود رابطی این شرط آخر را ندارد.

پس همانا معانی آلیه و مفاهیم ادوات در ذهن حاصل می‌شوند بما اینکه ادوات و آلت هستند نه بما اینکه معنای اسمی هستند و بین اینها و غیرشان حمل حاصل نمی‌شود یعنی نه موضوع قرار می‌گیرند و نه محمول چون این نسبت و یا این آلت مستقل نیست.

بلکه نه تنها حملی محقق نمی‌شود بلکه ممکن نیست که حملی محقق شود چون نسبت و مفاهیم ادوات و معانی آلیه بر فرض اینکه وضع خودشان را داشته باشند صلاحیت محمولیت را ندارند.

حال مصنف می‌گویند که باز اینکه محمول این شرایط را داشته باشد برای فعلیت حمل کافی نیست بلکه موضوع نیز باید این شرایط را داشته باشد.

بلکه صلاحیت محمول نیز کافی نیست در فعلیت حمل بلکه واجب است که موضوع نیز صلاحیت موضوعیت را داشته باشد بعد از اینکه امکان حصول و فعلیت حصول را در ذهن داشت (پس صلاحیت موضوع این است که مستقل نیز باشد).

و خلاصه مطلب این است که وجود قدر مشترک بین وجود رابطی و وجود محمولی در صورتی مستلزم انقلاب نسبت به طرف نسبت است که وقتی که این اشتراک موجب شود که نسبت بما اینکه نسبت است موضوع بالفعل شود برای قدر مشترک در حالی که این نه مطلبی بدیهی است و نه مبین است بلکه حق خلاف این مطلب است.

پس وجود قدر مشترک موجب انقلاب در ذات است به شرطی که حمل بالفعل حاصل شود در حالی که این حمل بالفعل واقع نمی‌شود.

این اشکال اولی بود که مصنف بر کلام ملا اسماعیل وارد کردند.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص172.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo