< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بیان سه معنا برای معقول ثانی و بیان اینکه مفاهیمی چون «وجود» و «کلی» معقول ثانی نیستند/ 13. استبانة/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحثمان در مورد بررسی وجودات امور انتزاعیه بود.

[13] ـ استبانة: و من هنا سيتبيّن انّ الموروث من الفلاسفة في تفسيرالمعقولات الثانية من «انّها معاني معقولة في درجة ثانية من التعقّل، و الاّ يحاذي بها امر في الخارج»، معناه لا يحاذي بها وجود في الخارج هو لها بحيالها مع كونها في درجة ثانية من التعقّل، سواء كان مرجعها وجودات لاشياء اخر هو موضوعات اوّلا في التعقّل كالمعاني الثبوتية منها او يمرّ وجودات اشياء اليها لانّها لاتقبل وجودا برأسها اذ لا يليق بها وجود كذلك مثل المعاني العدميه منها [1]

در این فصل مصنف معقول ثانی را به سه نحو تفسیر می کنند و بعد در مورد معنای «الکلی» و «العلة» بحث می کنند که آیا اینها از معقولات ثانی هستند و یا خیر و بعد در مورد معانی مصدریه بحث می کنند که آیا اینها نیز از معقولات ثانیه هستند و یا خیر.

پس در اینجا سه مطلب مطرح می شود.

مطلب اول: معنای معقول ثانی

تفسیر اول: معقول ثانی آن چیزی است که واجد دو خصوصیت باشد.

خصوصیت اول این است که امری محاذی او نباشد در خارج.

و دوم اینکه اگر بخواهیم آن را تعقل کنیم در درجه ثانی و دوم قرار می گیرد یعنی ابتدا باید چیز دیگری را تعقل کرده باشیم و بعد آن را تعقل کنیم مانند نوع که اول باید ماهیتی تصور شود و بعد نوع بودن یا جنس بودن آن ماهیت تصور شود.

مرحوم مصنف می فرمایند که منظور از اینکه چیزی محاذی این مفهوم در خارج نباشد این است که وجودی محاذی او نباشد و منظور از وجود در اینجا وجود مستقل است یعنی در مقابل معقول ثانی وجود مستقلی نیست ولی وجود به دو معنای دیگر می تواند برای معقولات ثانی حاصل باشد.

معنای اول: یکی اینکه چیزهایی در خارج داشته باشیم که موجود اند و وجود معقول ثانی به وجود آنهاست مثلا در خارج هم ارض موجود است و هم سماء اما چیزی به نام فوقیت موجود نیست ولی وقتی دقت می کنیم جود فوقیت به وجود آن دو تا است یعنی هر چند به حذاء فوقیت در خارج وجودی بحیاله و مستقل نیست ولی فوقیت در وجود سماء موجود است.

پس منظور از اینکه وجودی به حذاء آنها نباشد این است که وجودی مستقل در مقابلشان نباشد.

معنای دوم: مورد دوم امور عدمیه هستند مثل امکان که تعقلش بعد از تعقل ماهیت است و در خارج نیز ما بحذاء ندارد ولی نوعی وجود برای امکان ثابت است به خاطر اینکه وقتی ملزوم که ماهیت است وجود گرفت، لازم آن که امکان است نیز موجود می شود ولی نه به اصالت موجود است مانند وجود و نه به تبع مانند ماهیت بلکه به نحو سریان و مرور موجود است.

پس مثل فوقیت در خارج مستقلاً موجود نیست ولی وجودش به وجود طرفینش است و همچنین مثل امکان در خرج وجود ندارد بلکه وجودش به مرور است یعنی وجودی در کنارش عبور می کند و به او سرایت می کند.

پس این دو مورد نیز تعقلشان در مرتبه ثانی است هرچند بهره ای از وجود دارند.

پس امور ثبوتی وجودی دارند به وجود طرفینشان و امور عدمی وجودی دارند به نحو مرور و سریان.

ترجمه و شرح متن:

چون مطلب از گذشته روشن شده است مصنف می فرمایند «استبانة».

و از اینجا روشن خواهد شد (یعنی از مطالب گذشته با تامل کمی این مطالب روشن و واضح خواهد شد) که آنچه که در تفسیر معقولات ثانیه از فلاسفه رسیده است این است که «معقولات ثانیه معانی ای هستند که معقولِ در درجه دوم هستند و چیزی محاذی با آنها در خارج نیست».

و معنای این تعریف این است که وجودی در خارج به حذاء اینها نباشد وجودی که برای آنها باشد مستقلا و بحیالها و همچنین همراه با اینکه اینها در مرتبه دوم از تعقل هستند و باید بعد از چیز دیگری تصور شوند چه اینکه مرجع وجودات این معانی (مانند فوقیت و تحتیت) وجوداتی باشد برای اشیائی دیگر (طرفین مانند ارض و سماء) که آن اشیاء دیگر در مرتبه اول تعلق قرار می گیرند مانند معانی ثبوتی از معقولات ثانیه (یعضی از معقولات ثانیه وجودی و ثبوتی هستند و بعضی عدمی هستند) و یا اینکه معقول ثانی چیزی است (مثل امکان) که وجودات اشیاء (وجود ماهیات) مرور می کنند بر این اشیاء زیرا این نحو از معقولات وجود مستقل قبول نمی کنند چون اینها لایق وجود مستقل نیستند مثل معانی عدمیه از معقولات ثانیه.

و كذا سيتبين معني قولهم في تفسيرها «ان الخارج ظرف لِاَنفسها لا لوجوداتها» لما علمت انّها امّا معان عدميّة انفسها تابعة لوجودات اشياء آخر او مرجعها وجودات اشياء غيرهما.

تفسیر دوم: حال مصنف به بیان تفسیر دوم می پردازند.

در تفسیر دوم گفته شده است که معقول ثانی عبارت است از امری که خارج ظرف خود آن امر است نه ظرف وجودش.

ما در خارج امکان را به عنوان وصف موجودات می یابیم ولی وجودی برای امکان نمی یابیم یعنی خارج ظرف امکان است ولی ظرف وجود امکان نیست.

پس قائلین این قول معقولات ثانیه را اینگونه تفسیر می کنند که «معقولات ثانیه معانی ای هستند که خارج ظرف وجودشان نباشد بلکه ظرف خودشان باشد» و در این تفسیر قید دوم را نیاورده اند که باید معقول در مرتبه دوم باشند.

ترجمه و شرح متن:

و همچنین روشن خواهد شد با کمی تامل معنای قول کسانی که در تفسیر معقولات ثانیه گفته اند که معقولات ثانیه معانی ای هستند که خارج ظرف خود آنهاست نه ظرف وجوداتشان زیرا دانستی که معقولات ثانیه یا معانی ای هستند که نفسشان عدمی است و تابع وجودات اشیاء دیگری هستند و یا مرجع آن معانی وجودات اشیاء دیگری است (یعنی معانی ثبوتی هستند).

«غیرهما» صحیح نیست و «غیرها» صحیح است.

و كذا معني قولهم من «ان المعقول الثاني ما لا يعقل الاّ عارضا لمعقول آخر» و انّه لا يفتقر في صحّته الي تقدير «عارضا» بان يكون مرادهم «ما لا يعقل عارضا الاّ عارضا لمعقول آخر» كما في بعض المسفورات الكلامية، يتوهّم انّها يمكن ان يعقل لا عارضا، اذ تبيّن لك من تضاعيف البيان انّها لا يعقل الاّ عارضا.

تفسیر سوم: تفسیر سوم این است که معقول ثانی معقولی است که تصور نمی شد مگر به این صورت که بر معقول دیگری عارض شود چه آن معقول دیگر معقول اول باشد و چه معقول ثانی باشد.

در تفسیر دوم قید دوم را برداشتیم ولی در این تفسیر قید اول را نادیده می گیریم و فقط به قید دوم توجه می کنیم.

ظاهراً همه تفاسیر منظورشان یک چیز است با این تفاوت که در تفسیر دوم و سوم یک قید واضح گرفته شده است و بیان نشده است.

دقت شود اینکه گفته شده که تعقل معقول ثانی عارض بر تعقل دیگری است این است که ابتدا یک چیز تعقل می شود و بعد چیز دیگری در طول او تعقل می شود و منظور متضایفان نیست که ارتباطی عرضی دارند و بدون یکدیگر اصلا تصور نمی شوند بلکه معقول ثانی بعد از معقول اول و یا معقول ثانی دیگری تصور می شود.

ترجمه و شرح متن:

و همچنین گفته اند که معقول ثانی چیزی است که تصور نمی شود الا به این صورت که عارض بر معقول دیگری شود.

گیومه (») باید بعد از «لمعقول آخر» بسته شود.

کلمه «عارضا» در سطر بعد باید در گیومه («») باشد زیرا منظور خود کلمه «عارضا» است.

مصنف می فرمایند که نیازی به تقدیر گرفتن «عارضا» دیگری قبل از «عارضا» نیست و همین که در متن آمده است صحیح است و صحیح نیست که گفته شود که «ما لایعقل عارضا الا عارضا لمعقول آخر».

پس منظور این است که در صحت این قول فلاسفه احتیاجی نیست که «عارضا» را قبل از «الا» نیز در تقدیر گرفت.

«بان یکون مرادهم ما لایعقل عارضا الا عارضا لمعقول آخر» صحیح است.

یعنی نیازی به این تقدیر نیست تا کلام به این صورت که گفته شد مبدل شود تا همانگونه که در بعضی از مسفورات کلامیه ذکر شده است که موهم این مطلب است که معقول ثانی می تواند بدون عارض شدن نیز تصور شود و این صیحح نیست و معقول ثانی همیشه عارض بر معقول دیگری است و دائما عارض است.

پس خلاصه اینکه اگر «عارضا» را قبل از «الا» اضافه کنیم معنای کلام این می شود که معقول ثانی می تواند به صورت غیر عارضی نیز تصور شود ولی اگر به صورت عارضی تصور شد باید حتما عارض بر معقول دیگری باشد در حالی که این صحیح نیست و معقول ثانی همیشه عارض بر معقول دیگری است.

و امّا امكان تعقّل مفهوم الكلّي و مفهوم العلّة اصالة فانّما هو لاجل انّهما و امثالهما من المعاني المشتقة ليست معقولات ثانية بما هي مشتقات بل انّما هي حكاية لمعقولات اوّلية مشتملة علي معقولات ثانوية. فمفهوم العلّة لا يكون معقولاً ثانيا بل العلّية، و من اجل ذلك تري المحقق الطوسي قدس‌سره يعبّر في التجريد عنها بـ«المعاني المصدرية كالموضوعية و المحمولية و العلّية و المعلولية».

مطلب دوم: آیا مفهوم کلی (یعنی آنچه که از لفظ کلی فهمیده می شود) و مفهوم علت معقولات ثانی هستند؟

مصنف می فرمایند که اینها معقولات ثانی نیستند بلکه کلی عبارت است از یک معقول اول که متصف شده است به معقول ثانی مثل اینکه می گوییم که انسان متصف به کلیت است و همچنین علت عبارت است از ذاتی که دارای علیت باشد و این علیت است که معقول ثانی است.

پس علیت و کلیت معقول ثانی هستند و کلی و علت معقول اولی هستند زیرا ما اینها را در مقام اول تصور می کنیم پس علت که «ذات ثبت له العلیة» است و کلی که «ماهیة ثبت له الکلیة» است این دو معقول اولی هستند.

ترجمه و شرح متن:

گویا کسی اشکال می کند که ما علت و کلی را در مقام اول تصور می کنیم پس چرا اینها از معقولات ثانی هستند؟

مصنف جواب می دهند به اینکه اینها معقول ثانی نیستند و اینکه ما می توانیم مفهوم کلی و علت را اصالةً (اوّلا) تصور کنیم دلیل بر این است که این دو مفهوم و امثال اینها از معقولات ثانیه نیستند از این جهت که مشتق هستند (مانند علت کلی که مشتق هستند) ولی بما اینکه معنای مصدری هستند معقولات ثانی هستند و کلی و علت که متشق هستند حکایاتی هستند برای معقولات ثانیه.

پس در نتیجه مفهوم علت معقول ثانی نیست بلکه علیت معقول ثانی است و از این جهت است که محقق طوسی قدس سره تعبیر می کنند در تجرید از معقولات ثانیه به معانی مصدریه مثل موضوعیت و محمولیت و علیت و معلولیت.

دقت شود که مصنف نمی خواهند بگویند که هر معنای مصدری معقول ثانی است که در جلسه آینده این مطلب را توضیح خواهیم داد.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص163.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo