< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه بررسی نسبت بما هی آلة و لا بما هی آلة / 11. النسب و الاضافات/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحثمان در این بود که آیا نسب و اضافات در خارج موجود اند یا فقط وجود ذهنی دارند؟

گفتیم که نسب را می توان به دو نحو لحاظ کرد.

یک بار حالت ربطی دارند و بما هی آلة لحاظ می شوند و یک بار لا بما هی آلة لحاظ می شوند.

اگر نسبت بما هی آلة لحاظ شود در خارج موجود نیست و فقط در ذهن موجود است.

و اگر لا بما هی آلة لحاظ شود این نسبت در واقع همان اتحاد بین موضوع و محمول است که در خارج موجود است.

این مطلبی بود که در جلسه گذشته گفتیم.

و هي علي الاول يحكي عن الوجود الذي هو ما به اتحادهما، علي انه نفس ربط كل واحد منهما بالآخر، و علي الثاني يحكي عنه علي انه وجود في نفسه لهما، فمرجعها في الخارج هو الوجود.[1]

حال می خواهیم بیان کنیم که نسبت را اگر بما هی آلة لحاظ کردیم از چه حکایت می کند و اگر لا بما هی آلة لحاظ شود از چه چیزی حکایت می کند.

ما در قضیه موضوع و محمول را آورده ایم و ربطی بین این دو نیز قرار داده ایم.

آن ربط وسیله اتحاد موضوع و محمول است یعنی ما وجود موضوع و محمول را لحاظ کرده ایم و وجود دیگری که ما به الاتحاد موضوع و محمول است، آن را نیز داریم که وجودی است که بین موضوع و محمول ربط می دهد و اسم آن را ما به الاتحاد می گذاریم.

اگر ما نسبت را بما هی آلة لحاظ کنیم حکایت از همین وجود دارد یعنی حکایت می کند از ربط و ما به الاتحاد.

ما به الاتحاد و ربط یه یک معنا هستند و هر دو آلت هستند و این نسبتی که بما هی آلة لحاظ شده است حاکی از همین ربط و ما به الاتحاد است.

ولی اگر نسبت را لا بما هی آلة لحاظ کنیم این نسبت ما به الاتحاد و ربط نخواهد بود بلکه این نسبت وجودی است برای موضوع و محمول (وسیله ربط نیست) یعنی وجود موضوع و محمول است و مشخص است که چنین وجودی در خارج است.

پس نسبت لا بما هی آلة حکایت می کند از وجودی که در خارج است.

ترجمه و شرح متن:

و نسبت بنا بر وجه اول (بما هی آلة ملاحظه شود) حکایت می کند از وجودی که وسیله اتحاد دو طرف نسبت (مسند و مسندالیه،محمول و موضوع) است یعنی حکایت می کند از وجودی که به توسط او اتحاد بین موضوع و محمول برقرار می شود.

نکته: در خارج مُتَّحدَین موجود هستند ولی ما به الاتحاد ذهنی است و در خارج موجود نیست.

و بنابر وجه دوم (نسبت را لا بما هی آلة لحاظ کنیم) نسبت حکایت می کند از همان وجود به این صورت که وجودی است مال هر دو طرف و چون برای هر دو طرف است، هر دو طرف با هم متحد شده اند و هر دو طرف با یک وجود موجود شده اند.

در فرض اول چیزی به نام رابط داشتیم که غیر از وجود موضوع و غیر از وجود محمول بود و نسبت بما هی آلة را حاکی از آن دانستیم ولی در فرض دوم موضوع و محمول را با یک وجود در خارج موجود دانستیم و نسبت لا بما هی آلة حکایت از همان وجود واحد دارد.

پس بنابر فرض دوم مرجع نسبت در خارج همان وجود است.

والخارج ظرف نفس الوجود لا لوجوده اذا اعتبر وجوده زائدا عليه، و ظرف وجوده ايضا اذا لم يعتبر له وجود زائد، كما هو مستقر عرش التحقيق و المتقرّر في مدارك المحصلين من المشائين. فان الوجود عندهم له افراد حقيقة، هي موجودة بذواتها مجعولة بانفسها، و ان كانت غيرها،

مطلبی که باقی مانده این است که در این فرض دوم که نسبت همان وجود خارجی شد نسبت در خارج موجود است چون همان وجود در خارج موجود است پس برای آن نسبت وجودی هست و حال سؤالی که باقی مانده این است که آیا برای وجود آن نسبت نیز وجودی هست و یا فقط خود نسبت در خارج موجود است؟

مگر می شود هستی و یا همان وجود در خارج موجود نباشد؟

جواب را باید اینگونه داد که قاعده ای داریم که همه اشیاء با وجود موجود اند.

حال آیا وجود نیز با وجود موجود می شود؟ و یا خودش وجود است؟

مثل اینکه گفته شود که همه چیز با نمک شور می شوند آیا خود نمک نیز با نمک شور می شود یا خودش شور است؟

ما می گوییم که انسان که ماهیتی است موجود است یعنی به انسان که ماهیتی است وجود دادیم تا موجود شود.

حال آیا اگر بخواهیم وجود نیز موجود شود باید وجود دیگری به او بدهیم مانند ماهیت و یا اینگونه نیست؟

بعضی طرفدار قول اول هستند و برای موجود شدن وجود نیز وجود دیگری را لازم می دانند و اینگونه می گویند که مثلا نسبت را در خارج داریم ولی وجود نسبت را در خارج نداریم تا تسلسل پیش نیاید.

اما کسانی که برای موجودیت وجود، وجود زائد دگری را لازم نمی دانند بلکه خود ذات وجود را کافی می دانند در بحث ما می گویند که نسبت در خارج موجود است و وجودش نیز در خارج موجود است و هیچ تسلسلی نیز لازم نمی آید.

پس در مسئله دو قول متفاوت بنابر دو مبنای متفاوت مطرح است.

حال آیا حق با گروه اول است و یا با گروه دوم؟

مصنف می فرمایند که حق با گروهی است که وجود را در خارج موجود می دانند به نفس خودش نه به وجودی دیگر.

ترجمه و شرح متن:

و خارج ظرف است برای خود وجود نه برای وجود این وجود (یعنی نسبت در خارج موجود است ولی وجود نسبت در خارج موجود نیست و خارج فقط ظرف خود نسبت است نه ظرف وجود نسبت) بنابر قولی که وجودِ وجود زائد بر وجود باشد.

پس بنابر این قول باید بگوییم که خارج فقط ظرف نسبت است و ظرف وجود نسبت نیست.

و خارج ظرف وجودِ وجود نیز هست بنابر قول کسانی که برای وجود، وجود زائدی را اعتبار نمی کنند و همان نفس وجود را برای موجود شدن وجود کافی می دانند کما اینکه این قول مستقر عرش تحقیق است یعنی عرش تحقیق بر این مطلب قرار گرفته است و کما اینکه این مطلب در قوای ادراکی محصلین از مشاء مقرر و ثابت است.

منظور از محصلین مستدلین است یعنی کسانی که پیرو استدلال هستند.

و وجود در نزد این گروه دارای افرادی حقیقی است.

نکته: مفهوم وجود در خارج موجود نیست ولی حصه وجود در خارج موجود است یعنی مثلا وجود انسان که یک حصه خاص از وجود است در خارج موجود است و بعضی علاوه بر حصه فرد وجود مانند وجود زید و عمرو و ... را نیز در خارج موجود می دانند بر خلاف بعضی که فرد وجود را در خارج موجود نمی دانند.

پس مشهور معتقدند که وجود در خارج حاصل است به معنای حصه و فرد و مفهوم وجود فقط در ذهن موجود است.

پس همانا وجود در نزد مشائین دارای افرادی حقیقی است که این افراد بذاته موجود هستند نه به وسیله وجودی زائد ماند نمک ها که شور هستند به خودشان و مجعول بنفسه هستند هر چند این افراد وجود غیر از ماهیت هستند.

پس وجود هر ماهیتی غیر از خود ماهیت است و در بحث ما نیز وجود نسبت غیر از خود نسبت است.

فهي ليست نسبا و اضافات لماهيات الاشياء بعضها الي بعض، اذ ليس لها في مرتبة ذواتها بما هي ماهيات الا ذواتها و ذاتيّتها، بل انّما هي نسب و اضافات لوجوداتها

این نسب و اضافات نسب و اضافات بین ماهیات نیستند بلکه نسب و اضافات بین وجودات هستند در نتیجه از سنخ ماهیت نیستند بلکه از سنخ وجود هستند یعنی نسبت بین ماهیات قرار نمی گیرد بلکه بین وجودات قرار می گیرد در نتیجه وجودی را در خارج خواهیم داشت و وجود دارای افرادی حقیقی خواهد بود.

ترجمه و شرح متن:

و این نِسَب که از سنخ وجود هستند، نسب و اضافاتی بین ماهیات نیستند.

چون اگر دو ماهیت موجوده داشته باشیم و بین آنها نسبت قرار دهیم در این جا احتمال دارد که نسبت برای ماهیت باشد و یا برای وجود که ما این نسبت را برای وجود می دانیم زیرا اگر دو ماهیت غیر موجوده را لحاظ کنیم از یکدیگر جدا و غیر مرتبط هستند و تا در خارج موجود نشوند، دو ماهیت با هم مرتبط نمی شوند پس ارتباط و نسبت بین دو شیء به خاطر وجود است نه ماهیت.

چون برای این ماهیات در مرتبه ذاتشان بما ایکه ماهیات هستند چیزی به جز ذاتشان و ذاتیاتشان نیست پس اگر ربط حاصل شود عارضی است و برای ماهیات نیست بلکه به خاطر وجود است و در نتیجه این نِسَب، نسب و اضافاتی هستند برای وجود این ماهیتها نه برای خود ماهیات.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص161.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo