< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه بررسی سلوب ملکات/ 10. الفرق بين كون الخارج ظرفا لنفس النسبة و كونه ظرفا لوجوده/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحثمان در سلوب و اعدام بود و گفتیم که سلوب و اعدام دو قسم اند یکی سلوب بسیطه و دیگری اعدام ملکات. سلوب بسیطه را بحث کردیم و به اعدام ملکات رسیدیم و گفتیم که خود اعدام ملکات در خارج موجود نیستند ولی موضوعشان موجود است و آنها به وجود موضوعشان موجوداند و بر این مطلب دلیل آوردیم و در لابلای دلیل به اینجا رسیدیم که عدم ملکه مثل عمی با یک صفت ثبوتی مثل بیاض فرق دارد و این دو یکسان نیستند.

عرض ثبوتی مثل بیاض، زائد و مؤخر از موصوف است و وجودش وجودِ موصوفش نیست بلکه وجودی دارد که برای موصوفش است و تفاوت است بین اینکه بگوییم که وجود صفت وجود موصوف است یا وجودی است برای موصوف.

سپس گفتیم که اگر وجود عمی مؤخر از وجود موصوفش باشد مانند بیاض، لازم می آید که یک اعمی بالذات مثل عمی داشته باشیم و یک اعمی بالعرض داشته باشیم مانند زید همانگونه که در ابیض یک ابیض بالذات داریم که عبارت است از بیاض و یک ابیض بالعرض داریم که عبارت است از جدار ولی اعمی اینگونه نیست و دو قسم ندارد.

سپس بحث را ادامه دادایم و به اینجا رسیدیم که ابیض با بیاض چه فرقی دارد.

سپس گفتیم که ابیض و بیاض ذاتا یک شیء هستند و تفاوتشان در این است که بیاض را «بشرط لا» اخذ می کنیم لذا اجازه حمل آن بر شیء دیگر را نمی دهیم ولی ابیض را «لا بشرط» اخذ می کنیم لذا اجازه حمل را می دهیم.

فلا فرق بين العرض و العرضي الا بحسب نحوين من الاخذ و الاعتبار: اعتباره بشرط لا من صدقه علي موضوعه، فيكون عرضا؛ و اعتباره لا بشرط من صدقه فيكون عرضيا،[1]

حال می گوییم که بیاض همان عرض است و ابیض نیز همان عرضی است و در نتیجه عرض بشرط لا است و عرضی لا بشرط است.

پس این طور نیست که عرض و عرضی دو ذات باشند بلکه یک ذات اند با دو اعتبار و اگر همین ذات را بشرط لا اعتبار کنیم عرض می شود و اگر لابشرط اعتبار کنیم عرضی می شود.

ترجمه و شرح متن:

پس بنابر مباحث گذشته (فرق بین بیاض و ابیض فرقی اعتباری است) فرقی نیست بین عرض و عرضی الا به دو نحو از اعتبار که یک نحو اعتبار بشرط لا است نسبت به صدقش بر موضوعش (یعنی به این شرط که صدق نکند بر موضوعش مانند بیاض که بر جدار صدق نمی کند یعنی بر معروضش و موضوعش حمل نمی شود هر چند بر مصداقش حمل می شود پس در نتیجه می توان گفت بیاض بیاض است ولی نمی توان گفت که جدار بیاض است) پس بنابر این فرض عرض می شود و نحو دیگر این است که اعتبار می کنیم این شیء را لابشرط نسبت به صدقش و می تواند بر موضوعش نیز صدق کند که در این صورت عرضی می شود.

اذ لا يعقل ما بالذات و ما بالعرض الا في معني واحد له فردان، لا في معنيين مختلفين بالذات

«اذ لا یعقل» تعلیل است برای «فلا فرق».

چیزی که خودش ابیض است را می گوییم ابیض بالذات و چیزی که خودش ابیض نیست ولی مجاورش ابیض است را ابیض بالعرض می گوییم خود جدار که ابیض نیست بلکه رنگی که بر روی آن پاشیده شده و سطح آن ابیض است پس بیاض ابیض بالذات است و جدار ابیض بالعرض است.

ایشان می فرمایند که ابیض بالذات و بالعرض دو ذات مختلف نیستند بلکه یک ذات هستند و دو اعتبار دارند پس فرق بین عرض مانند بیاض و عرضی نیز اعتباری است. دقت شود که ما نمی خواهیم بگوییم که جدار با بیاض یک ذات اند بلکه می خواهیم بگوییم که این بیاض یا ابیض اینها دو فرد نیستند و دو ذات نیستند بلکه هر دو یک چیز اند ولی یکی به شرط لا و دیگری لابشرط.

ترجمه و شرح متن:

چون تصور نمی شود ما بالذات و ما بالعرض الا در یک معنای واحد که دو فرد دارد یعنی دو مصداق اند ولی دو ذات متفاوت نیستند و ابیض را هم می توان بر بیاض حمل کرد و هم بر جدار و در دو معنای مختلف بالذات، این دو (ما بالذات و ما بالعرض) متصور نیستند.

پس روشن شد که عرض و عرضی دو ذات نیستند.

و لو بحسب البساطة والتركيب لكل واحد منهما فرد يخصّ به. فلا تركيب في معني الابيض، لمكان صدقه علي البياض، فالمشتقات معانيها بسائط و انما اختلافها في التركيب و البساطة في مصاديقها

عرض بسیط است به معنای «بیاض» مثلا ولی ابیض مرکب است و به معنای «شیء له البیاض» است.

اگر فرق دو شیء به بساطت و ترکیب باشد، این دو شیء ذاتا متفاوت می شوند در نتیجه نباید بین عرض و عرضی فرق بساطت و ترکیب را قائل شویم و نباید یکی را مرکب و دیگری را بسیط بگیریم.

مشخص است که ابیض از بیاض مشتق می شود و ایشان قائل اند که هیچکدام مرکب نیستند در نتیجه هیچکدام از مشتقات را ایشان مرکب نمی دانند مثالی می زنیم به وجود و موجود.

وجود مبدأ اشتقاق است و موجود مشتق است.

آیا بر وجود، موجود حمل می شود؟ بله موجود بر وجود نیز حمل می شود.

حال اگر موجود به معنای «شیء له الوجود» باشد لازم می آید که بگوییم که وجود شیئی است که برای او وجود ثابت است پس برای وجود، وجودی را ثابت می کنیم و برای وجود دوم نیز می توان وجودی را ثابت کرد الی غیر النهایه.

به این اشکال که مشهور است پاسخ می دهند که در موجود، شیء اخذ نشده است و موجود اطلاق می شود بر چیزی که هم خودش وجود است و هم چیزی که دارای وجود است یعنی هم صدق می کند بر وجود و هم صدق می کند بر ماهیتی که دارای وجود است.

و صدرا و میر سید شریف نیز همین را می گویند.

یکی از اشکالاتی که قائلین به اصالة الماهیة مطرح کرده اند همین تسلسلی است که در موجود بودنِ وجود پیش می آید که بزرگان به آن جوابی داده اند که مذکور شد.

پس با بساطت مشتقات، هم اصالة الوجود اثبات می شود و هم اشکال وارده رد می شود.

ترجمه و شرح متن:

عرض و عرضی یا همان ما بالعرض و ما بالذات در دو معنای مختلف نیستند و لو اختلاف به بساطت و ترکیب باشد یعنی حتی بساطت و ترکیب نیز در آنها راه ندارد پس ترکیبی در معنای ابیض نیست چون ابیض بر بیاض نیز صدق می کند و بیاض مرکب نیست و مرکب بودن بیاض موجب تسلسل می شود (همانگونه که در صدق موجود بر وجود گفته شد).

پس چون ابیض بر بیاض صدق می کند و موجود بر وجود صدق می کند نمی توانیم بگوییم که این دو (مشتقات) مرکب هستند چون اگر مرکب باشند و بر بیاض و وجود صدق کنند موجب تسلسل می شود.

پس خود مشتقات بسیط اند ولی مصداق هایشان گاهی بسیط و گاهی مرکب اند و اختلاف مشتقات در ترکیب و بساطت مصادیقشان است.

اگر ابیض بر بیاض صدق کند، مصداقش بسیط است و اگر بر جدار صدق کند، مصداقش مرکب می شود.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص160.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo