< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

94/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی سلوب بسیطه/ 10. الفرق بین کون الخارج ظرفا لنفس النسبة و کونه ظرفا لوجوده/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: مصنف در مورد امور اعتباریه یا همان معقولات ثانیه بحث کردند و توضیح دادند که معقولات ثانیه در خارج موجود نیستند بلکه از معقولات اولی انتزاع می‌شوند.

و اما السلوب و الاعدام، فان اخذت سلوبا بسیطة محصلة فلا وجود لها فی خارج العقد بهذا الاخذ و الاعتبار، فانها علی هذا الوجه ملحوظة علی نحو الآلیة و الاَدَوِیة و الآلیّة انما یکون بحسب اعتبار الذهن و عمله،[1]

حال مصنف می‌خواهند وارد بحث سلوب و اعدام شوند و سلوب را تقسیم می‌کنند به سلوب تحصیلی یا بسیط و سلوب عدولی یا ملکه و عدم ملکه‌ای.

در فصل بعد نیز در مورد نسب بحث می‌کنند.

ابتدا مصنف در مورد سلب محصل بحث می‌کنند.

در مورد سلب محصل ایشان اینگونه می‌فرمایند که برای این نوع سلب سه وجود تصور می‌شود: وجود خارجی، وجود ذهنی و وجود در عقد.

وجود در عقد لا محاله موجود است.

اما خارج از عقد آیا سلب محصل وجود دارد یا خیر؟ در ذهن چطور؟

ایشان می‌فرمایند که سلب محصل در خارج وجود ندارد و سپس می‌فرمایند که حتی چنین سلبی در ذهن نیز موجود نیست چون اگر سلب را بخواهیم به وجود ذهنی موجود کنیم باید تصورش کنیم و اگر تصورش کردیم یک صورت موجود می‌شود. پس سلب تحصیلی نه در خارج موجود است و نه در ذهن.

سلب را ما به عنوان آلت و ادات در قضیه لحاظ می‌کنیم. آلت و ادات به وسیله ذهن ساخته می‌شوند و در خارج موجود نیستند مثلاً ما زید و قیامش را در خارج داریم ولی در خارج زید و قائم دو چیز نیستند که بخواهیم به هم پیوندشان دهیم چون یکی هستند و با هم متحد شده‌اند ولی وقتی به ذهن می‌آیند جدا می‌شوند و در نتیجه برای پیوند احتیاج به یک آلتی داریم لذا با این بیان روشن شد که سلب به عنوان رابط و آلت برای نفی ارتباط است و ایجاب آلتی برای ایجاد ارتباط است.

با این بیان شاید تصور شود که سلب باید وجود ذهنی داشته باشد چون گفته شد که در ذهن محتاج به ادات هستیم و ایشان جواب می‌دهند که سلب اگر بخواهد به ذهن بیاید باید تصویری از آن به ذهن بیاید و تصور صورتی است وجودی.

پس سلب تحصیلی از این سه وجود، فقط وجود در عقد را داشت.

ترجمه و شرح متن:

و اما سلوب و اعدام پس اگر سلب بسیط و محصل قرار داده شوند، پس با این اخذ و اعتبار، در خارج از عقد وجود ندارند (چه ذهن و چه عالم خارج).

پس همانا سلوب و اعدام بنابر این وجه (که محصله و بسیطه باشند) مأخوذ هستند به صورت آلیّت و ادات بودن و آلیت به حسب اعتبار و عمل ذهن است.

قبل از «انما یکون بحسب اعتبار الذهن» باید «الآلیة» اضافه شود و در نتیجه متن اینچنین می‌شود که «و الآلیّة انما یکون بحسب اعتبار الذهن و عمله»

کما انه لا یحکم العقل علیها بالوجود فی الذهن و لا بکونها معقولة اذ الآلة بما هی آلة لا یحکم علیها و لا بها،

اشکال: ما قبلاً گفتیم که ذهن ظرف انعقاد عقد و قضیه است. پس وقتی می گوییم که سلب، به عمل و اعتبارِ ذهن، ادات می‌شود و آلیت پیدا می‌کند، پس باید سلب را در ظرف انعقاد قضیه داشته باشیم و ظرف انعقاد قضیه ذهن است پس باید بگوییم که سلب در ذهن نیز موجود باشد.

جواب: دقت شود که مصنف نمی‌گویند که سلب در ظرف قضیه است بلکه می گویند در خود قضیه است و قضیه که ذهن نیست بلکه قضیه چیزی است که متکلم به مخاطب القا می‌کند.

حال مصنف می گویند که آلت شدن به حسب اعتبار ذهن است.

ما گاهی آلت را در ذهن می‌سازیم و این آلت در ذهن موجود می‌شود و گاهی ذهن آلت را می‌سازد و اینکه می گوییم آلت را می‌سازد به این معناست که ذهن بین موضوع و محمول تفکیک ایجاد می‌کند و در نتیجه برای ربط و عدم ربط بین آن دو، احتیاج به آلت پیدا می‌شود.

عقل می‌گوید سلب در ذهن وجود ندارد و الّا اگر به مراتب پایین ذهن نگاه کنیم به نظر می‌رسد که سلب موجود است ولی در واقع سلب نیست بلکه صورتی است که حاکی از سلبی است که در عقد وجود دارد. پس عقل حکم می‌کند که سلبی در ذهن نیست چون سلب نه می‌تواند محکوم علیه واقع شود و نه محکوم به.

ترجمه و شرح متن:

کما اینکه عقل حکم نمی‌کند بر سلب به اینکه در ذهن موجود است و یا اینکه معقول است زیرا آلت بما اینکه آلت است نه می‌شود بر آن حکم کرد و نه می‌شود با آن حکم کرد.

یکونها غلط است و بکونها صحیح است.

اذا غلط است و اذ صحیح است.

پس نتیجه این شد که سلب در ذهن نیست بلکه صورت حاصله‌ی سلب در ذهن است و این صورت به وسیله مقایسه و بررسی ایجاب که نقیض سلب است به وجود می‌آید.

و ان اخذت اعدام ملکات فلها وجود لکن وجودها لیس الاّ وجود موضوعاتها، فانها عبارة عن فقد شی‌ء بحسب وجوده لشی‌ء آخر یکون للشی‌ء الآخر شأن و قوة لوجدانه شخصاً او نوعاً او جنسا،

ایشان در اعدامِ ملکات حکم می‌کنند که این اعدام موجود اند ولی به وجود موضوعشان مثلاً عمی به وجود زید موجود است.

عمی یعنی چیزی که شأنش بصر است ولی بصر ندارد. با این بیان مشخص می‌شود که عمی نیز در خارج موجود است یعنی بصر ندارد در خارج موجود نیست بلکه موضوعش در خارج موجود است.

ولی اگر عمی را تعریف کردیم به عدم البصر، این سلب بسیط می‌شود. البته گاهی عمی به عدم البصر تعریف می‌شود که این تعریفی تسامحی است ولی اگر عمی را به چیزی که از شأنش این است که بصر داشته باشد ولی بصر ندارد تعریف کنیم، در این صورت امری است وجودی یعنی عدمی است که وجودش با وجود موصوفش است.

مطلب دیگری که مطرح می‌شود این است که آیا اعمی برای فرد عمی، مثل ابیض است که ثابت می‌شود برای فردش که بیاض است؟ و یا اینکه اینچنین نیست؟

توضیح مطلب این است که ما ابیض را برای دو چیز ثابت می‌کنیم یکی برای چیزی که بالذات ابیض است مثل خود بیاض و یکی برای دیواری که ابیض خوانده می‌شود که این بالعرض ابیض است یعنی چون بیاض روی آن است، ابیض نامیده می‌شود یعنی موضوع بیاض است ودر نتیجه صدق ابیض بر دیوار به عَرَضِ بیاض می‌شود.

حال آیا صدق اعمی نیز اینچنین است؟

ایشان می‌فرمایند که در اینجا ما اعمی را مربوط به موضوع می‌کنیم و در نتیجه حمل اعمی بر موضوعش بالذات می‌شود و بر عمی بالعرض می‌شود که مصنف این بحث را در یک صفحه مطرح می‌کنند که در جلسه آینده بدان خواهیم پرداخت.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص159.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo