< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان قیاس خلف/ بیان اقسام قیاس/ قیاس/ منطق/ شرح منظومه.

قیاس الخلف هو الذی یبین فیه المطلوب من جهه کذب نقیضه[1]

تا الان بحث درباره قیاس مستقیم بود قیاس مستقیم اولا تقسیم به اقترانیه و استثنائیه شد و ثانیا اقترانیه تقسیم به حملیه و شرطیه شد. در اینصورت مجموع قیاس های مستقیم 3 تا شدند که عبارت از اقترانی حملی، اقترانی شرطی و استثنائی است. قیاس مستقیم قیاسی است که از مقدماتی که معلوم بودند استفاده می شود و آن قضیه ی مجهوله که مطلوب بود اثبات می شود و اسم آن قضیه بعد از اثبات، نتیجه گذاشته می شود. هیچ وقت از طریق نقیض و ضد و امثال ذلک برای بدست آوردن مطلوب اقدام نمی شد الان می خواهد وارد قیاس خلف بشود. قیاس خلف قیاس صحیحی است و نتیجه ی درست می دهد.

بیان جایگاه قیاس خلف: در این قیاس از نقیض استفاده می شود یعنی ابتداءً یک قیاس مستقیم آورده می شود و نتیجه ای از این قیاس مستقیم گرفته می شود سپس اشاره به آن نتیجه می شود که اگر آن نتیجه صحیح است ما حرفی نداریم اما اگر نتیجه صحیح نیست پس نقیضش باید صحیح باشد. گاهی از اوقات قیاس مستقیم آورده نمی شود بلکه از ابتدا آن نتیجه یا قضیه ای که از یک قیاس نتیجه گرفته شده بود، مطرح می گردد بدون اینکه به قیاسش اشاره شود. سپس گفته می شود اگر این قضیه صحیح است که حرفی نداریم اما اگر درست نباشد پس نقیضش صحیح است. در این دو جا وارد قیاس خلف می شویم. البته مورد سومی هم وجود دارد و آن اینکه یک قضیه ی بدیهیه مطرح می شود و با قیاس خلف اثبات نمی شود چون بدیهی است و احتیاج به اثبات ندارد.

پس تمام مواردی که قیاس خلف اقامه می گردد در مورد قضیه نظری اقامه می شود در مورد قضیه بدیهی قیاس خلف نداریم. در نظری گاهی ممکن است قیاس آن ذکر شود و گاهی ممکن است ذکر نشود اما این ذکر کردن و ذکر نکردن کار ما هست ولی اگر خود قضیه « که خلف درباره آن اقامه می شود » را ملاحظه کنی، مطلقا از قیاس گرفته شده است لذا منطقیین تاکید دارند که قیاس خلف پشتِ یک قیاس مستقیم می آید. یعنی قیاس مستقیم آورده شده « چه ذکر شود چه ذکر نشود ».

این مطالب را مرحوم سبزواری نفرموده ولی ابن سینا گفته که قیاس خلف همیشه پشت قیاس مستقیم است.

بیان ترکیب قیاس خلف: قیاس خلف قبلا توضیح داده شد ولی الان جامع تر بیان می گردد اگر این قضیه « یعنی قضیه ی نظری » صادق نباشد نقیضش صادق است « ملازمه روشن است اما باید اثبات شود ولی اینجا احتیاج به اثبات ندارد چون واضح است که نمی شود دو نقیض باطل باشند و رفع شوند لذا اگر این قضیه کاذب شد یعنی احد الطرفینِ نقیض رفع شد طرف دیگر نمی تواند رفع شود بلکه باید پذیرفته شود » لکن نقیض کاذب است « یعنی تالی باطل است » نتیجه گرفته می شود که پس مقدم هم باطل است « یعنی درست نبودن این قضیه ای که ادعا کردیم، باطل است پس این قضیه حق است ».

اگر بخواهید تالی را باطل کنید اینچنین عمل می شود:

ما نقیض را قبول نداریم ولی خصم اصرار دارد که صحیح است این نقیض مقدمه ی قیاس اقترانی قرار داده می شود و یک مقدمه ی مقبوله که نزد ما و نزد خصم مقبول است به این مقدمه ضمیمه می شود و نتیجه ای بدست می آید. این نتیجه فاسد است چون با یک واقعیتی « که هم ما و هم خصم قبول دارد » مقایسه می شود و سازگاری ندارد. این بطلان از مقدمه ای که مطلوب ما و خصم بود، نیامده است از شکل قیاس هم نیست پس از مقدمه ای است که نقیض قضیه ی اولیه بود بدست آمد.

الان این قیاس خلف را تحلیل کنید: ابتدا یک قیاس مستقیم داشتیم که از آن نتیجه ای گرفتیم. این قیاس مستقیم اولیه را جزء قیاس خلف به حساب نمی آوریم. ما وقتی ادعا می کنیم این نتیجه صادق است و خصم ادعا می کند کاذب است، شروع در قیاس خلف می کنیم و می گوییم اگر این قضیه صادق نباشد « این، مقدم است » نقیضش صادق است « این، تالی است » لکن تالی که نقیض است باطل می باشد. پس مقدم « یعنی صادق نبودن قضیه ی مورد بحث » هم باطل است.

توجه کردید که قیاس خلف احتیاج به یک قیاس استثنائی دارد. سپس خواست بطلان تالی را اثبات کند « بله ملازمه احتیاج به اثبات ندارد » بطلان تالی با یک قیاس اقترانی ثابت شد یعنی نقیض آورده شد و با یک مقدمه ای که مسلم عندنا و عند الخصم می باشد ضمیمه شد و یک قیاس اقترانی درست شد و نتیجه ای بدست آمد که با واقعیت سازگار نبود. این قیاس اقترانی جزء قیاس خلف شد.

مرحوم سبزواری اینگونه می فرماید کار اولی که انجام می شود این است که اگر این قضیه ی مورد بحث که از قیاس مستقیمِ قبلی نتیجه گرفته شده بود صحیح نباشد نقیضش صحیح است. « توجه کنید که مصنف شرطیه را ذکر می کند ولی وارد استثنا نمی شود بلکه مقدمه ی بعدی را می آورد » و هر گاه نقیض « یعنی تالی » صادق باشد محال لازم می آید. این دو شرطیه وقتی کنار هم قرار بگیرند قیاس اقترانی شرطی حاصل می شود. بنده ـ استاد ـ که قیاس اقترانی درست کردم حملی بود ولی مصنف قیاس اقترانی شرطی درست می کند سپس نتیجه می گیرد و می گوید: اگر این قضیه « که ادعای صدقش کردیم » صادق نباشد محذور لازم نمی آید. لکن محذور لازم می آید پس عدم ثبوت قضیه ی مورد بحث باطل است یعنی قضیه ی مورد بحث ثابت است.

سپس مصنف می فرماید قیاس خلف مقابل قیاس مستقیم است. یعنی این دو مقابله دارند و می توان از یکی، دیگری را بفهمی.

در اینجا این بحث مطرح می شود که به چه مناسبت این قیاس را قیاس خلف گفتند؟ بعضی گفتند قیاس خُلف گفته شده چون بالاخره منتهی به خُلف فرض می شود. بعضی اصرار دارند که « خُلف » نگویید بلکه « خَلف » بگویید حتی ادعا می کنند که « خُلف » باطل است و « خَلف » صحیح است از جمله کسانی که این ادعا را می کند ابن سینا و مرحوم خواجه می باشد.

اما به چه مناسبت « خَلف » گفته می شود؟ بعضی گفتند: در قیاس مستقیم مقدمات معلومه آورده می شود و مستقیم به مطلوب رسیده می شود اما در قیاس خلف، مطلوب وجود دارد آن را نقیض می کنید و از پشت دوباره به خود مطلوب می رسید یعنی دور زدید و به صورت مستقیم به مطلوب نرسیدید. ابن سینا این توجیه را قبول نمی کند. او تعبیر به قیاس « خَلف » می کند ولی بیان دیگری می کند. ایشان می گویند خَلف به معنای محال است چون فرض صدق نقیض، مستلزم محال است ما به مطلوب رسیدیم یعنی گفتیم اگر این نقیض صادق باشد و مطلوب ما صادق نباشد محال لازم می آید و محال به معنای خَلف است لذا وقتی قیاس خَلف می گوییم یعنی قیاسی که با رساندن ما به محال، به ما می فهماند که مطلوب صحیح است. پس این قیاس به خاطر ارائه دادن به محال، بیان صدق مطلوب می کند. سپس مصنف می فرماید « خُلف » در باب وعده گفته می شود که فلان شخص خلف وعده کرد. در قیاس مستقیم و قیاس خَلف، وعده ای وجود ندارد تا گفته شود خصم، خُلف کرده است. خُلف فرض اگر گفته می شود مراد خلاف فرض است.

توضیح عبارت

قیاس الخلف هو الذی یبین فیه المطلوب من جهه كذب نقیضه

قیاس خلف قیاسی است كه در آن مطلوب بیان می شود اما از طرف كذب نقیضش است « نه اینكه مطلوب از طرف قضایای معلومه بیان شود كه قیاس مستقیم است ».

فیقال لو لم یكن هذا حقاً لصدق نقیضه لاستحاله ارتفاع النقیضین

اینگونه گفته می شود كه اگر خود مطلوب حق نباشد نقیضش حق است و در پایان گفته می شود نقیضش حق نیست پس خود مطلوب حق است.

ترجمه: گفته می شود اگر این نتیجه ای كه از قیاس مستقیم قبلی گرفته شد یا همین قضیه ای كه الان در اختیار ما قرار گرفته، حق نباشد نقیضش باید صادق باشد چون محال است كه ارتفاع نقیضین شود « یعنی نمی توان گفت كه این دو نقیض هر دو باطل است ».

لكن نقیضه غیر صادق فیكون عینه حقا

لكن نقیضش صادق نیست « یعنی تالی باطل است » پس عین مطلوب حق است.

به این عبارت توجه كنید كه همان مطلبی است كه بنده ـ استاد ـ از شیخ نقل كردم كه قیاس خلف را از استثنائی و اقترانی مركب می كند. خود استثنائی را ابتدا می آورد سپس برای بیان بطلان تالی، اقترانی را می آورد. اما در ادمه كه می گوید قیاس خلف مركب از دو تا می باشد به آن بیانی است كه خود مرحوم سبزاری می گوید.

كما علمتَ جریانه فیما سلف

همانطور كه دانستی جریان آن را در ما سلف در جایی كه بیان شد شكل دوم و شكل سوم منتج اند توضیح كامل داده شد و مثال آن بیان گردید.

و الیه اشرنا بقولنا: وضع للمطلوب برفع للنقیض یكتنف خُلف ای قیاس خلف

« وضع » مبتدی است و « برفع للنقیض یكتنف » صفت است و « خلف » خبر است.

و به همین قیاس خلف اشاره كردیم به قول خودمان كه گفتیم: وضعِ مطلوب « یعنی پذیرفتن مطلوب و قبول آن و اثبات آن » كه این صفت دارد كه با رفع نقیض پیچیده است « یعنی از طریق رفع نقیض حاصل می شود » خلف است.

و یسمی به لانه بودی الی خلاف المقرر و المفروض

قیاس خلف نامیده می شود چون این قیاس در آخر منتهی می شود به خلاف آنچه كه اثبات و فرض شده است.

او لانه ینتقل فیه الی المطلوب من خَلفه و ورائه ای نقیضه

یا به این جهت به آن خلف گفته می شود كه در چنین قیاسی منتقل به مطلوب می شویم اما نه مستقیما منتقل شویم بلكه از خلف و وراء مطلوب یعنی نقیض مطلوب پیش می رویم.

تا اینجا قیاس خلف بیان شد و جهت تسمیه اش هم بیان گردید دو مطلب دیگر باقی مانده یكی اینكه این قیاس،‌ خلاف مستقیم است و دیگر اینكه مركب از اقترانی و استثنائی می شود كه در جلسه بعد بیان می گردد.

خلاصه: تا الان بحث درباره قیاس مستقیم بود اما الان وارد قیاس خلف می شود.

بیان جایگاه قیاس خلف: در این قیاس از نقیض استفاده می شود یعنی ابتداءً یک قیاس مستقیم آورده می شود و نتیجه ای از این قیاس مستقیم گرفته می شود سپس اشاره به آن نتیجه می شود که اگر آن نتیجه صحیح است ما حرفی نداریم اما اگر نتیجه صحیح نیست پس نقیضش باید صحیح باشد. گاهی از اوقات قیاس مستقیم آورده نمی شود بلکه از ابتدا آن نتیجه یا قضیه ای که از یک قیاس نتیجه گرفته شده بود، مطرح می گردد بدون اینکه به قیاسش اشاره شود.

بیان ترکیب قیاس خلف: قیاس خلف قبلا توضیح داده شد ولی الان جامع تر بیان می گردد اگر این قضیه « یعنی قضیه ی نظری » صادق نباشد نقیضش صادق است لکن نقیض کاذب است « یعنی تالی باطل است » نتیجه گرفته می شود که پس مقدم هم باطل است « یعنی درست نبودن این قضیه ای که ادعا کردیم، باطل است پس این قضیه حق است ».

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo