< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان نقیض مشروطه عامه/ بیان نقیض موجهات بسیطه/ بیان نقیض موجهات/ موجهات/ منطق/ شرح منظومه.

و النقیض لمشروطتها ای مشروطه عامه هو حینیه ممكنه[1]

نکته مربوط به جلسه قبل: مثالی برای نقیض زده كه اصلش موجبه بود و نقیضش سالبه شد. در این نقیضی كه سالبه بود لفظ « بالامكان العام » آورده شد. از بنده ـ استاد ـ سوال كردند كه معنای قضیه چیست؟‌ قضیه ی اصل این بود « كل انسان حیوان بالضروره » این قضیه، قضیه ی صادقه است ماده ی قضیه كه حیوان و انسان می باشد رابطه شان رابطه ی ضروریه است، نمی توان حیوان را از انسان منفك كرد یعنی محمول را نمی توان از موضوع جدا كرد بنابراین رابطه، رابطه ی ضروریه است. نقیض این قضیه را ملاحظه كنید كه می شود « لیس بعض الانسان حیوانا بالامكان العام » كه كاذب می باشد. سوال این است كه معنای این قضیه چه می باشد كه آن را كاذب می دانیم؟

امكان عام، سلب ضرورت است ولی سلب ضرورت از جانب مخالف است. قضیه را ملاحظه كنید كه سالبه است. جانب موافق آن، سلب است اما جانب مخالف آن، ایجاب می شود. به جانب مخالف آن توجه كنید كه می شود « بعض الانسان حیوان ». از این جانب مخالف، سلب ضرورت می كنیم یعنی از آن بعض انسان كه بر آن حیوانیت ثابت شد، سلب ضرورت می كنیم یعنی می گوییم برای این بعض انسانها، حیوان ضروری نیست بلكه به امكان حاصل است و به ضرورت حاصل نیست. این، غلط است.

بحث امروز: بحث در نقیض موجهات بود آن هم در موجهات بسیطه نه موجهات مركبه.

از جمله موجهاتی كه ذكر شد و نقیضش بیان شد ضروریه بود. كه بیان شد نقیض آن، ممكنه ی عامه می شود. اما ضروریه دارای اقسامی بود در مورد همه اقسام آن نمی توان گفت كه نقیضشان ممكنه ی عامه است. یك قسم ضروریه، نقیضش ممكن عامه است و آن ضروریه ی مطلقه است. ضروریه مطلقه یعنی ضرورتی كه مقید به وصف و وقت نیست كه تطبیق بر ضروریه ذاتیه می شود. پس مراد از مطلقه، مطلق ضرورت نیست چون یكی از اقسام ضرورت، ضرورت شرطیه است كه بیان می شود نقیضش، حینیه ی ممكنه است نه ممكنه ی عامه. یكی از ضروریه ها، وقتیه است که نقیضش بعداً بیان می شود. اما ضروریه مطلقه یعنی ضروریه ذاتیه، نقیضش ممكنه ی عامه است پس مراد از ضروریه مطلقه یعنی ضروریه ای كه قید وصف و وقت نداشته باشد و از این دو قید، مطلق باشد كه تطبیق بر ضروریه ی ذاتیه می شود. بیان دیگری بعداً بیان می شود كه مصنف می فرماید در مطلق ضرورت می توان ضرورت را برداشت و به جای آن امكان گذاشت.

پس یكی از اقسام ضروریه، مشروطه ی عامه است كه در مشروطه ی عامه، محمول برای موضوع ضروری می شود ولی موضوعی كه متصف به صفتِ كذا است. « تحرك اصابع » برای « انسان » ضروری می شود ولی برای انسانی كه متصف به كتابت است نه اینكه برای هر انسانی ضروری شود. به عبارت دیگر این ضرورت، ضرورت مادام الوصف است یعنی مادامی كه این موضوع، وصف كتابت را دارد این محمول برایش ضروری است. الان می خواهیم نقیض این مشروطه ی عامه را بدست بیاوریم. نقیض آن هم، ممكنه است ولی حینیه ی ممكنه است. « حینیه » اشاره به همان وصف دارد یعنی « حین ما كان كاتبا ». اینطور گفته می شود « كل كاتب متحرك الاصابع بالضروره مادام كاتبا » كه مشروط عامه است. مادامی كه این وصف را دارد تحرك اصابع برایش ضروری است. این قضیه، صادق است. سپس آن را نقیض می كنیم می شود « لیس بعض الكاتب بمتحرك الاصابع » وقتی جهت را بخواهیم بیاوریم اینطور می گوییم « حین هو كاتب بالامكان العام ». این قضیه ی « لیس بعض الكاتب بمتحرك الاصابع » قضیه ی سالبه است. طرف مخالفش، موجبه می شود. سپس به اینصورت می شود « بعض الكاتب بمتحرك الاصابع حین هو كاتب بالامكان العام » یعنی در حینی كه « هو كاتب » است تحرك اصابع برای آن ضرورت ندارد. ضرورت برای تحرك اصابع نیست برای كاتب در حینی كه كاتب است. این، باطل است.

در مشروطه ی عامه لفظ « مادام » زمانیه آورده می شود در نقیض آن هم لفظ «‌حین » آورده می شود كه زمانیه است. دقت می كنید كه نقیض و اصل با هم مناسبت دارند. فقط فرق در این است كه در آنجا قید « بالضروره » آورده شد و در اینجا قید « بالامكان » آورده شد.

توضیح عبارت

و النقیض لمشروطتها ای مشروطه عامه هو حینیه ممكنه

عبارت « و النقیض لمشروطتها » نشان می دهد كه « ضروریه مطلقه » به معنای ضروریه ی بی شرط است.

مصنف می خواهد نقیض برای مشروطه ی ضروریه را بیان كند و قبلا نقیض مشروطه ی مطلقه یعنی بدون شرط بیان شد و ضروریه ی مطلقه یعنی ضرورت بدون شرط كه همان ضرورت ذاتیه می شود. با این توضیحات ضمیر « لمشروطتها » را « ضروریه » برگرداندیم. در اینصورت ضروریه تقسیم به ضروریه مطلقه و ضروریه مشروطه شد كه ضروریه مشروطه را ا صطلاحا مشروطه عامه می گویند.

می توان ضمیر « لمشروطتها »» را به « موجهات » برگرداند و اینگونه معنا كرد. برای ضرورت این موجهات، امكان عام است و برای مشروطه ی این موجبات، حینیه ممكنه است. اگر این كار را بكنید كمی واضحتر می شود.

اما مرحوم سبزواری مشروطه ی موجهات را تفسیر می كند به مشروطه ی عامه، یا مشروطه ی ضروریه را تفسیر می كند به مشروطه ی عامه. البته اگر ضمیر به « موجهات » برگردانده شود به نظر می آید كه بهتر باشد چون تنها در مشروطه ی عامه، ضرورت، مشروط نیست. در وقتیه و منتشره هم، ضرورت، مشروط ا ست. پس ضرورت در هر سه مشروط است اما در موجهات، مشروطه ی موجهات یعنی مشروطه ی عامه است كه مانع اغیار است و شامل بقیه نمی شود. اما مشروطه ضروریه مانع اغیار نیست چون شرطش می تواند وصف باشد یا وقت باشد. معنای عبارت اینگونه می شود: « مشروطه ی ضروریه ـ چه وقتیه باشد چه مشروطه باشد چه منتشره باشد ـ همه آنها نقیضشان ممكنه می شود » كه مقداری نامطلوب است.

شاهد دیگر بر اینكه ضمیر آن به « موجهات » برگردد بهتر است این می باشد كه ضمیر « ضروریتها » به « موجهات » برمی گردد ضمیر « لمشروطتها » هم به «‌ موجهات » برگردد.

ترجمه: نقیض برای مشروطه ی موجهات كه مشروطه ی عامه است حینیه ممكنه است.

حُكِم فیها بسلب الضروره الوصفیه عن الجانب المخالف ‌

مصنف با این عبارت می خواهد حینیه ممكنه را توضیح دهد.

ترجمه: حینیه ی ممكنه ای كه در آن، حكم شده به سلب ضرورت وصفیه از جانب مخالف « یعنی قضیه كه آمده، ضرورتِ وصفیه داشته كه ما در جانب مخالفش حكم به نفی این ضرورت كردیم ».

همه جا گفتند امكان عام، سلب ضرورت در جانب مخالف است در اینجا هم بیان می كند امكان عام سلب ضرورت از جانب مخالف است ولی سلب ضرورت وصفیه نه ذاتیه. چون در قضیه ی اصل، ضرورت ذاتیه نبود بلكه ضرورت وصفیه بود پس در نقیض هم همان ضرورت وصفیه سلب می شود.

فتكون نقیضاً لما حُكم فیه بضروره الجانب المخالف بحسب الوصف

اگر نقیض، سالبه است پس اصل آن موجبه است. در این نقیض حكم می شود به اینكه جانب مخالف، ضرورت ندارد. جانب مخالف همان اصل است چون نقیض، سلبی است جانب مخالف آن كه ایجابی است همان اصل می شود الان در نقیض حكم می شود به اینكه آن اصل، ضرورت ندارد در حالی كه در اصل حكم شد به اینكه آن اصل، ضرورت دارد. به عبارت دیگر در اصل حكم شد به اینكه ایجاب، ضرورت دارد. در نقیض گفته می شود مخالف سلب، ضرورت ندارد. مخالف سلب همان ایجابی است كه در اصل بود و گفته شد ضرورت دارد اما الان گفته شد كه ضرورت ندارد.

ترجمه: « در حینیه ممكنه حكم شده به اینكه ضرورت وصفیه از جانب مخالف، مسلوب است » پس نقیض است برای قضیه ی اصلی كه حكم شده در آن قضیه ی اصل، به ضرورتِ همین جانب مخالف « یعنی به ضرورت همین كه مخالف سلب است یعنی به ضرورت ایجاب » كه این ضرورت به حسب وصف است « یعنی ضرورتِ به حسب وصفی كه در جانب مخالف ادعا كردید در نقیضش همین ضرورت وصفیه را از جانب مخالف بر می دارید ».

فنقیض « بالضروره كل كاتب متحرك الاصابع مادام كاتبا » قولنا « لیس بعض الكاتب بمتحرك الاصابع حین هو كاتب بالامكان العام »

توجه كنید كه به جای « مادام كاتبا » عبارت « حین هو كاتب » آمده و به جای « بالضروره »‌لفظ « بالامكان العام »‌آمده. قضیه ی دوم، سالبه است كه جانب مخالف آن، موجبه می شود. امكان عام می گوید این ایجاب، ضروری نیست در حالی كه آن قضیه ی اصل می گفت ایجاب، ضروری است. اینكه « ایجاب، ضروری است » و « ایجاب، ضروری نیست » با هم تناقض دارند پس این دو قضیه، متناقضان می شوند. پس نقیض مشروطه ی عامه، حینیه ممكنه شد كه توضیح داده شد.

خلاصه: بحث در نقیض موجهات بود آن هم در موجهات بسیطه نه موجهات مركبه. از جمله موجهاتی كه ذكر شد و نقیضش بیان شد ضروریه بود. یكی از اقسام ضروریه، مشروطه ی عامه است كه در مشروطه ی عامه، محمول برای موضوع ضروری می شود ولی موضوعی كه متصف به صفتِ كذا است. « تحرك اصابع » برای « انسان » ضروری می شود ولی برای انسانی كه متصف به كتابت است نه اینكه برای هر انسانی ضروری شود. نقیض این مشروطه ی عامه، ممكنه است ولی حینیه ی ممكنه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo