< فهرست دروس

درس شرح الاشارات - استاد حشمت پور

89/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اشکال بر کلیت برهان وصل و فصل مبتنی بر اینکه انفصال خارجی که مبنای استدلال وصل و فصل است در همه اجسام موجود نیست و شروع در پاسخ به این اشکال/ الفصل السابع/ النمط الاول: فی تجوهر الاجسام/ شرح اشارات و تنبیهات.

خلاصه جلسه قبل: فصل ششم را تمام کردیم و فصل هفتم دنباله فصل قبل است.

ما وجود هیولی را برای همه اجسام ثابت کردیم چه فلکی و چه عنصری.

[الفصل السابع]

وهم و تنبيه [في أن الاجسام مطلقا مركبة من الحال و المحل‌]

و لعلك تقول إن هذا إن لزم فإنما يلزم فيما يقبل الفك و التفصيل و ليس كل جسم فيما أحسب كذلك

هذا هو الوهم و تقريره أن يقال إنكم استدللتم بإمكان وجود الانفكاك و الانفصال بالفعل في بعض الأجسام على كونه مقارنا للقابل و ذلك لا يقتضي وجوب كون جميع الأجسام مقارنة للقابل فإن منها ما لا يقبل الفك و التفصيل بالفعل كالفلك و غيره من الأجسام الصلبة الصغيرة و إن كان قابلا له بحسب التوهم [1]

معترضی اعتراض می کند که وجود هیولی هر چند در بعضی از اجسام مانند اجسام عنصری ثابت است ولی این دلیل، وجود هیولی در اجسام فلکی و اجسام عنصری بسیار ریز (که قابل تقسیم بالفعل نیستند) را ثابت نمی کند.

توضیح اینکه ما دو نوع جسم داریم یکی جسم عنصری و دیگری جسم فلکی.

قدماء معتقد بودند که کل جهان چهار طبقه عنصر دارد و نه (9) طبقه فلک.

طبقات عنصری به صورت کره همدیگر را احاطه کرده اند که عبارت باشند از کره خاک و آب و هوا و آتش.

اجسام فلکی همان اجسام افلاک هستند که مجموعا نه (9) فلک اند و نه هیولی دارند.

عناصر نیز یا بسیط اند که عبارت باشند از خاک و آب و هوا و آتش و یا مرکب اند و از ترکیب بسائط تشکیل شده اند که عبارت باشند از جماد و نبات و حیوان که به آنها موالید ثلاثه می گویند.

اجسام فلکی بنابر نظر قدما قابل انفصال و انفکاک خارجی نیستند.

در استدلالی که شیخ ره اقامه کردند اینگونه فرمودند که:

انفصال بر جسم عارض می شود و صورت جسمیه انفصال را قبول نمی کند لذا باید شیء دیگری باشد که انفصال را قبول کند و آن هیولی است.

پس اگر جسمی قابل فصل نبود مانند اجسام فلکی و یا اجسام عنصری که بسیار ریز شده اند و با تحلیل آنها به واحد رسیده ایم، در اینگونه اجسام استدلال شیخ ره جاری نمی شود و لذا در آنها وجود هیولی ثابت نیست.

خلاصه اینکه چون اینگونه اجسام فصل را نمی پذیرند لذا نیازی به اثبات هیولی که فصل و وصل را قبول کند نیست و با برهان وصل و فصل نمی توان هیولی را برای چنین اجسامی اثبات کرد.

ترجمه و شرح متن:

مصنف: و شاید تو بگویی:

اگر این دلیل لازم و تمام باشد، پس این دلیل جاری می شود در جسمی که قبول بکند جدایی و تفصیل را ولی همه اجسام در جهان ما اینگونه نیستند یعنی همه اجسام فصل و فک را قبول نمی کنند در نتیجه وجود هیولی در همه اجسام لزومی ندارد.

دقت شود که در اینجا مستشکل با دو مقدمه مقصود خود را بیان کردند:

- هیولی اگر لازم باشد، در اجسامی لازم است که فک و تفصیل را قبول می کنند.

-همه اجسام فک و تفصیل را قبول نمی کنند.

در نتیجه وجود هیولی در همه اجسام ثابت نیست در حالی که ادعای شیخ ره این بود که همه اجسام هیولی دارند.

فیما احسب: علت آوردن این قید این است که مصنف هنوز اثبات نکرده اند که فلک قابل خرق و التیام نیست لذا می فرمایند بنابر گمان ما همه اجسام قابل تفصیل نیستند.

دقت شود که فلک و یا اجسام صغیر در خارج قابل تقسیم نیستند ولی قابل تقسیم وهمی و فرضی هستند.

شارح: این همان وهم است.

و تقریر این وهم به این بیان است که:

شما به وسیله اینکه ممکن است که انفصال و انفکاک بالفعل در بعض اجسام وجود داشته باشد استدلال کردید بر اینکه این بعض اجسام، مقارنِ قابل هستند یعنی مقارن ماده هستند ولی این استدلال اقتضا نمی کند که همه اجسام مقارن قابل یعنی مقارن ماده و هیولی باشند و همانا بعضی از اجسام انفکاک بالفعل را قبول نمی کنند مانند فلک و غیر فلک از اجسام صلب ریز هر چند این اجسام قابل تقسیم با وهم هستند.

«بالفعل» متعلق به «انفکاک و انفصال» است و «فی بعضی الاجسام» متعلق به «امکان وجود» است و «علی کونه» متعلق است به «استدللتم».

اشکال مستشکل بر این استوار است که آنچه که در استدلال مهم است تقسیم بالفعل اجسام است و همه اجسام منقسم بالفعل نیستند و توانایی انقسام بالفعل را ندارند لذا این استدلال، وجود قابل را در همه اجسام ثابت نمی کند.

قوله فإن خطر هذا ببالك فاعلم أن طبيعة الامتداد الجسماني في نفسها واحدة

هذا هو التنبيه المزيل لذلك الوهم و هو بتذكر مفهوم الامتداد الجسماني الذي هو الصورة الجسمية المتصلة بذاتها التي لا تبقى هويتها الامتدادية عند وجود الانفصال لا في الخارج و لا في الوهم ثم بتذكر كون كل ذي حجم يحجب طرفيه من الملاقاة واجبَ القبول للانفصال و لو في الوهم فإنه مع استحضار وجوب هذا الحكم على هذا الامتداد يمتنع الحكم بكون شي‌ء من الأجسام غير مقارن لما يقبل الفصل و الوصل العارضين في الوجود أو الوهم له و ذلك لتساوي الجميع في هذا المعنى و لتخالفها فيما لا يتعلق بهذا المعنى ككون بعضها فلكا و بعضها عنصرا و ما يجري مجراه

از این اشکال می توان سه جواب داد:

جواب اول: جواب اول را خود مستشکل باطل کردند.

جواب اول این است که ما در استدلالمان از انفصال استفاده کردیم و انفصال را اعم از وهمی و خارجی دانستیم یعنی درست است که انفصال خارجی حاصل نمی شود ولی انفصال ذهنی حاصل است.

ولی مستشکل به این اشکال پاسخ دادند.

ما در بحث نفی جزء لایتجزی به سراغ تقسیم وهمی رفتیم ولی تقسیم وهمی در بحث ما که اثبات هیولی است جایی ندارد چون ما گفتیم که صورت جسمیه نمی تواند تقسیم و انفصال را قبول کند و منظورمان از این انفصال و تقسیم، انفصال و تقسیم خارجی بود چون صورت جسمیه تقسیم وهمی می شود و آن تقسیمی که صورت جسمیه نمی تواند قابل آن باشد، تقسیم خارجی است یعنی اگر مبنا را بر تقسیم ذهنی بگذاریم، صورت جسمیه می تواند قابل باشد و دیگر احتیاجی به اثبات هیولی نیست.

از طرف دیگر نیز ما می خواهیم هیولی را در خارج اثبات کنیم نه در ذهن و با در نظر گرفتن تقسیم وهمی، وجود هیولی در ذهن اثبات می شود نه در خارج.

و لذا خود مستشکل فرمودند که «هر چند همه اجسام تقسیم وهمی می شوند».

جواب دوم: جواب دوم این است که ما قانونی داریم که مفاد آن این است که «ما صح علی الطبیعة صح علی الفرد» یعنی هر چه را که بتوان بر طبیعت یک شیء حمل کرد، می توان بر تمام افراد آن نیز حمل کرد مثلاً اگر چیزی را بر طبیعت انسان حمل کردیم، بر همه افراد او نیز قابل حمل است ولی اگر چیزی را بر شخصی حمل کردیم بر شخص دیگر قابل حمل نیست.

در بحث ما نیز همینطور است و وقتی ما هیولی را ثابت کردیم، ثابت شد که در طبیعت جسمیه هیولی ثابت است حتی آن افرادی که فصل و انفصال خارجی را نمی پذیرند (مانند افلاک) نیز بر آنها هیولی حمل می شود و به عبارت دیگر لزوم وجود هیولی محمول است بر جسم نه بر جسم عنصری یعنی لزوم وجود هیولی مربوط به طبیعت جسم است و طبیعت جسم هم شامل عنصر می شود و هم فلک و در عنصریات هم شامل اجسام بزرگ می شود و هم شامل جسم صلب صغیر می شود خلاصه اینکه این حکم که به طور مطلق بر جسم بار شده بود مربوط به طبیعت جسم است و هم بر فلکیات و هم بر عنصریات حمل می شود.

و اگر دقت شود نیز متوجه می شوید که ما برهان را در مورد مطلق جسم مطرح کردیم و دلیل را در مورد جسم عنصری بزرگ توضیح دادیم ولی چون بر فلکیات و اجسام عنصری صغیر نیز جسم صادق است، نتیجه برهان را در مورد آنها نیز صادق دانستیم.

این مبحث توضیح بیشتری لازم دارد که در آخر فصل مطرح و توضیح داده می شود.

خواجه اینگونه وارد بحث می شوند و می فرمایند که مصنف در این تنبیه ما را به دو مطلب متذکر کردند: یکی اینکه امتداد جسمانی را به ما متذکر شدند و گفتند که امتداد جسمانی همین صورت جسمیه است که چون ذات او اتصال است نمی تواند انفصال را قبول کند و با آمدن انفصال از بین می رود و این امتداد جسمانی در همه اجسام موجود است.

تذکر دوم این است که هر جسمی که دارای حجم باشد یعنی وسطش حاجب و مانع دو طرف باشد (ثخین باشد) و به عبارت دیگر جسمی که ضخامت داشته باشد و تداخلی بین اجزاء او صورت نگرفته باشد، هر جسم اینچنینی اتصال و انفصال را قبول می کند و لو در وهم.

بعد از اینکه این دو تذکر را دادند بیان می کنند که ما نمی توانیم این حکم قابلیت انفصال را مختص به بعضی دونَ بعضی بدانیم و این حکم در همه اجسام جاری است و وقتی این حکم در تمام اجسام جاری شد پس هیولی در تمام اجسام جاری است و علت اینکه حکم به قبول انفصال در همه اجسام صادق است این است که این قبول انفصال بر طبیعت جسم وارد می شود و وقتی بر طبیعت جسم وارد شد پس در تمام اجسام و تمام افراد جسم وارد است لذا هیولی نیز در تمام اجسام موجود است.

ما در بیان خودمان مستقیماً سراغ هیولی رفتیم و گفتیم که وقتی هیولی در بعض افراد جسم صادق است در مورد بقیه نیز صادق است ولی خواجه بحث را از فصل و انفصال شروع می کنند و می فرمایند وقتی که انفصال در بعضی از اجسام ثابت است پس در بقیه نیز ثابت است و وقتی انفصال برای همه اجسام ثابت است پس هیولی نیز برای همه اجسام ثابت است.

در بیشتر کتب همان توضیح اول که خودمان گفتیم آمده است.

در کتاب شرح مواقف جلد 2 ص 167 و 168 هیمن مطلب مطرح شده است با همان بیان اول و شارح نیز در نمط چهارم باز این مطلب را مطرح می کنند ولی با همان توضیحی که ما مطرح کردیم.

التبه فرق خاصی بین این دو توضیح نیست و مطلب یکی است.

ترجمه و شرح متن:

مصنف: و اگر این تصور به ذهن تو خطور کرده است، پس بدان که طبیعت امتداد جسمانی فی نفسها واحد است.....

شارح: و این تنبیهی است که این توهم را از بین می برد و این تنبیه با تذکر دو چیز این توهم را از بین می برد:

- یکی با تذکر مفهوم امتداد جسمانی که همان صورت جسمیه ای (نه کم متصل) است که ذاتا متصل است آن صورتی که هویت امتدادیه اش در هنگام عروض انفصال باقی نمی ماند نه در خارج و نه در وهم.

یعنی اگر این انفصال را در خارج عارض کرده باشیم، پس هویت اتصالیه در خارج باقی نمی ماند و اگر در وهم این انفصال را عارض کرده باشیم، پس در وهم این اتصال باقی نمی ماند و اینگونه نیست که اگر انفصال را در وهم وارد کردیم، در خارج نیز اتصال از بین رود یعنی آنچه که در خارج اتصال دارد و ما آن را در خارج منفصل می کنیم، صورت اتصالیه اش در خارج از بین می رود و اگر این شیء در ذهن اتصال داشته باشد و در ذهن انفصال را عارض کنیم در این صورت اتصال وهمی باقی نمی ماند و از بین می رود ولی اتصال خارجی باقی می ماند.

دقت شود که این مطلب با آنچه که قبلاً گفتیم که با تصور انفصال، اتصال خارجی از بین نمی رود منافاتی ندارد و اتفاقاً شارح نیز می خواهند همین مطلب را بیان کنند.

- سپس تذکر می دهند بر اینکه هر چیزی که دارای مقدار است (امتداد در یک طرف حداقل) که منع می کند دو طرف خودش را از ملاقات، آن شیء واجب است که قبول کند انفصال را و لو در وهم یعنی واجب است که انفصال ذهنی و و همی را حداقل قبول کند.

حال شارح می فرمایند که چگونه از این دو مقدمه، مطلوب ثابت می شود.

تذکر اول تذکر موضوع بود و تذکر دوم تذکر حکم بود.

پس همانا با یادآوری وجوب این حکم (وجوب قبول انفصال یعنی تذکر دوم) بر این امتداد جسمانی (تذکر اول)، ممتنع است که حکم شود بر اینکه بعضی از اجسام، مقارن با آنچه که قابل وصل و فصل است نباشند (یعنی مقارن با هیولی نباشند) چه این وصل و فصل بر اجسام عارض باشند در خارج و چه در وهم و ذهن.

پس اگر کسی این دو مطلب را متذکر باشد نمی تواند بگوید که بعضی از اجسام مقارن با هیولی نیستند و با تذکر این دو مطلب روشن می شود که همه اجسام دارای هیولی هستند.

و این امتناع حکم به خاطر این است که همه افراد موضوع یعنی اجسام در این معنا (قبول وهم و فصل خارجی یا ذهنی) مشترک اند و همه اجسام در این معنا مساوی هستند و با هم متفاوت هستند در چیزی که متعلق به این معنا نیست و ربطی به قبول اتصال و انفصال و ثبوت هیولی ندارد مانند اینکه بعضی از اجسام فلکی هستند و بعضی عنصری هستند و چنین اختلافاتی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo